ساحل عشق

من آشنای کویرم ، تو اهلِ بارانی چه کرده‌ام که مرا از خودت نمی‌دانی؟ مرا نگاه ! که چشم از تو بر نمی‌دارم تو را نگاه! که از دیدنم گریزانی من از غم تو غزل می‌سرایم و آن را تو عاشقانه به گوشِ رقیب می‌خوانی هزار باغِ گل از دامن تو می‌روید به هر کجا بروی باز در گلستانی قیاسِ یک به یکِ شهر با تو آسان نیست که بهتر از همگان است ؟ بهتر از آنی #سجاد_سامانی 🎙#سعید_ک_ف

از آن ثانیه‌ها برای تو آرزو می‌کنم که ناگهان بیشتر از هر زمان دیگری احساس زنده بودن می‌کنی، که در یک لحظه نور می‌تابد به جهانت از دریچه‌های نامعلوم، که ناگهان پازل به‌هم ریخته‌ی دلخوشی‌هات کنار هم چیده می‌شود بدون خطا. از آن ثانیه‌های پر شور برای تو آرزو می‌کنم که صدای آرام و لبخندهای نازنین و نگاه‌های مطبوع کسی، تو را از جهان تکرار و مشغله‌های هر روزه می‌گیرد و تا افق کهکشان‌های ناشناخته می‌برد. از آن ثانیه‌های عزیزی که خبرهای خوبی می‌شنوی و آدم‌های خوبی را ملاقات می‌کنی و دلپذیرترین اتفاقات ممکن را مقابل چشمانت می‌بینی. از آن روزهای خوب برای تو آرزو می‌کنم که دائما لبخند به لب داری و در باورت نمی‌گنجد که همه چیزِ جهانِ یک انسان، اینقدر درست و حساب شده پیش برود. از آن روزها که مسیر بخت، تو را هموار باشد و خِرَد با تو یار باشد و زمانه با تو سازگار باشد و خوشی‌هات بسیار ... #نرگس_صرافیان_طوفان

. دیر کرده‌ای قلب ساعت ایستاده بر دیوار شهر گیر کرده‌ام در گلوی خیابان دلتنگی‌ام در هیچ خانه‌ای جا نمیشود و هیچ نشانی مرا به تو نمیرساند نام شهر را آنقدر تکرار میکنم تا چند هجای غیرقابل سکونت فرو بریزد از سر شهر بپرم و به زادگاهم آوارگی کوچ کنم #حسین_هادی_نژاد

‌ دلاااا..! در من اشتیاقی است برای نگاه تو... برای منی که هزاران بار برایت ترانه عاشقانه سروده ام... ای شاهزاده غزل های اشتیاقم با من باش؛ تا از حس وجودت جانی دوباره بر من ببخشایی که از لذتی وصف نشدنی برایت قصه زندگی سردهم کنارم باش تاخورشید از حسادت گرمای آغوشت پشت پلکهای زمین گم شود ومن در بیان واژه ها به آوازی خوش رها ،تکیه بر شانه هایت در میان این همه برهوت میان بالهایت پر پرواز بگشایم ... #ثریا_شجاعی_اصل ‌

سلام صبحتون بخیر🌺