Mikael's son
Everything is blue . I die for klaus not you 🔹️ http://t.me/HidenChat_Bot?start=672922503
Більше431
Підписники
+724 години
+87 днів
+4530 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
Repost from N/a
شب ها در اصل برای گفتن حرفای افریده شدن که روز بعد نمیشه گفت
Repost from N/a
او شد من
من شدم او
ما تمام شدیم
سوختیم
و به نابودی کشانده شدیم
از نابودی
ماه بالا امد
ماهی به زیباییه
خورشید
ماهی به زیباییه
او
ماهی به زیباییه اویی که من شد
ماهی که من ندیدمش
ماهی که مرا سوزاند
ماهی که تابشش سوزان تر از خورشید بود
قلبم را هدف گرفت
سوازند و سوزاند و سوزاند
قلبی نمانده بود
مشتی خاکستر..
خاکستری که باد با خود همراه کرد
خاکستری که هر زره اش
در جایی جا خوش کرد
در خانیه او و مایه جدیدش
در کنجه میزه خاک خوردیه می کده
در دره خانه ای که صاحبش هنوز منتظر است
منتظره کسی که خیلی وقت است معنیه انتظار را فراموش کرده
در کناره قبره عشقی قدیمی
که با وصال به پایان رسید
بر رویه گلی که الان هدیه داده شد
برو رویه مژه ای که الان قطره اشکی ز او چکید
بر کناره لبه خندانه شخصی
و بر چهریه مات بردیه شخصی دیگر
عجیب بود
انگار من هم با قلبه سوختیه خود همراه شده بودم
ترسناک بود
خنده دار بود
احمقانه بود
پراز فکر و خیال بود
فکر و خیالی متعلق به ما
به مایی که حالا دگر من بود و او
و من..
تمام شدم
حالا حتی دگر منی هم وجود نداشت!