در باب شاخص نسبت نقدینگی به GDP؛ آنچه دلارزداها نمیدانند
✍️ محمد مهدی وکیلی / پژوهشگر اقتصاد
در دنیای اقتصاد، به ویژه در مطالعه کلهای پولی و ارتباط آنها با فعالیتهای اقتصادی، نسبت نقدینگی (M2) به GDP به عنوان یک معیار کلیدی شناخته میشود. این نسبت نشان دهنده سهم نقدینگی از کل تولید ناخالص داخلی (GDP) جاری یک کشور است. بررسی دقیق و موشکافانه این شاخص، میتواند اطلاعات ارزشمندی در خصوص وضعیت تولید و تورم یک کشور ارائه کند. اما چرا نحله فکری موسوم به
دلارزدها در استفاده از این شاخص و مقایسه آن ایران با سایر کشورها خطای فاحش علمی دارند؟
دلارزدها به رهبری
یاسر جبرائیلی که
علیرضا زاکانی در مناظره نخست کاندیداهای ریاستجمهوری به طور کامل اندیشه آنان را نمایندگی کرد، میگویند که این نسبت در ایران کمتر از 1 بوده ولی در کشورهای پیشرفته بیش از 100 درصد است. بنابراین از همین گزاره برای تخطئه نقش نقدینگی در تورم استفاده کرده و پایین بودن نرخ تورم در کشورهای توسعه یافته را دلیلی متقن برای آن تلقی میکنند. آنان در کمال تعجب حتی پا را از این هم فراتر گذاشته و توسعهنیافتگی اقتصاد ایران را نیز به کم بودن انباره نقدینگی نسبت میدهند.
اما خطای تحلیلی آنان در کجاست؟ نخستین نکته این است که طرفداران این تفکر به محدود بودن نرخ رشد نقدینگی در مقایسه با نرخ رشد اقتصادی آنان به عنوان یک عامل مهم در کنترل نرخ تورم در آن کشورها توجهی نمیکنند. اما ما در اینجا از زاویه انباره نقدینگی به این مساله نگاه میکنیم. بدون تعارف، اقتصاد ایران اقتصادی مبتنی بر تولید نیست و دلالی، سفتهبازی و فعالیتهای نامبرتبط با GDP سهم بالایی در اقتصاد ایران دارد. حتی اگر بر فرض محال، اقتصاد ایران را اقتصادی تماماً مبتنی بر تولید بدانیم، حجم اعظم آن را تولید کالاهای خام و نیمهخام تشکیل میدهد و تولید کالاهای با فناوری بالا (High Tech) سهمی در آن ندارد.
اما این به چه معناست؟ هر چه سهم تولیدات با فناوری بالا از کل تولید کشوری بالاتر باشد، فرآیند خلق ارزش افزوده در زنجیره تولید طولانیتر شده و دفعات معامله کالاهای واسطه افزایش مییابد. بنابراین نیاز به نقدینگی برای پوشش این معاملات نیز بیشتر خواهد بود. در چنین شرایطی است که نسبت بالای نقدینگی به GDP صرف تامین نیازهای معاملاتی شده و اثر تورمی نخواهد داشت. اما در کشور ما، انباره نقدینگی موجود فراتر از نیاز معاملاتی زنجیره کوتاه تولید بوده و با نرخ رشد بسیار بالاتر از رشد اقتصادی، صرف پوشش معاملات نامرتبط با GDP میشود که نتیجه آن را در بیثباتی بازارهای مسکن، خودرو، ارز، طلا و ... مشاهده میکنیم. پس عدم توجه به ویژگیهای خاص هر اقتصاد و استفاده نابخردانه از این شاخص منجر به توصیههای سیاستی غلطی خواهد شد که میتواند تبعات تورمی و ضد تولیدی به همراه داشته باشد.
#روند
📊
Ravand | روند