یاغی و یاس❤️🔥یزدان خان و دختر حاجی
🌸یاغی و یاس🌸 یزدان خان انتقام جو و یاس عاشق پیشه از همه جا بی خبرمون🥹 عشق آتشین در راهه! ✨روزانه دو پارت🤓
Більше1 644
Підписники
-424 години
-227 днів
-10230 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
Repost from N/a
به #سمت رهام رفتمُ دستم رو توی #دستش گرفتم ...
_رهامم نمیخوای #بیدار شی ؟
چشماش رو #آروم باز کردُ لبخندی زد
_سلام دخترم
_رهام #سرت ...سرت درد نمیکنه
بی توجه به #حرفی که زده بودم شکلاتی رو توی #دستم گذاشت و گفت
_این یادگاری منِ حواست باشه بهش دخترکم
با بسته شدنِ چشماش و دوباره در اومدن صدای دستگاه ...
بیا تا ادامش رو بخونی 👇🫠🥺
https://t.me/+UkMUrWrkbXMwZGRk
۲۴
👍 1
1300
Repost from N/a
ــ راسا ..
لبخند بارمان پررنگ تر شد
دخترک خوشگلی بود و هرمردی را وسوسه میکرد که بداند زیر آن چادر گلی چیست!
ــ میدونستی شبیه گل رزی چادر گلی؟
کوچولو و ظریف و زیبا !
راسا خجالت زده سرش را پایین انداخت
لپ هایش سرخ شدند
بارمان همین را میخواست ..
آهسته خم شد و دستش را به سمت چادر راسا برد که با شنیدن صدای مادرش .....
مردی که رئیس یه باند خلافکاری و قاچاق انسانه اما در یک شب برفی به شدت توسط دشمنانش زخمی میشه و بیهوش میفته
راسا دختر معصوم و مذهبی که بارمان رو پیدا میکنه به خونشون میبرتش و ازش پرستاری میکنه و در این بین چشم بارمان دختر کوچولو و ناز ما رو میگیره و ...
https://t.me/+b7zt-IHRLSI5NTM0
رمانی متفاوت و بسیار زیبا
۲۱
1500
Repost from N/a
ی️ســـــــوپـــــرایز امــــــــ🌟ــروز‼️
برترین و پرطرفدارترین رمانهای آنلاین
این لیست اسامی تعدادی از رمانهای خاص رو براتون ذکر کردیم روی لینک بزنید و در کانالشون جوین بشید🤩🤩🙃💃💃
زودتر جوین شو تا پاک نشده❌
•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•
🍃༅࿐✾ https://t.me/addlist/UQ5r2y-T46MxOTg0 ✾࿐༅🍃
۱۷
👍 1
1400
Repost from N/a
دشمنی امیرمقاره و رهام هادیان 😧🚫
رفاقتی که سر عشق اشتباه امیر مقاره بهم خورد و رهامی که کینه چشماش رو کور کرده...
_#رهام تو از هیچی #خبر نداری ...
داشتم له له میزدم برای بغل داداشم ، داداشی که خودم قلبش رو سنگ کردم ، داداشی که قبلاً کم می آوردم پناهم بود ولی الان ...
پوزخندی زد و نگاه پر نفرتی بهم انداخت یعنی اونم الان دلش بغل منو میخواست اونم مثل من دلش برای کلمه #داداش تنگ شده بود ...
چشمای اشکیم رو بهش دوختم که انگار برای یک لحظه حالت نگاهش تغییر کرد و با بلند شدن دستش ...
بیا ادامه شو بخون 👇
https://t.me/+UkMUrWrkbXMwZGRk
۱۴
👍 1
1600
Repost from N/a
پسر #مذهبی عاشق دختر #بیبندوباری شده و آبروش رفته....😂😂😁❤️🔥
_تو که #نمیخوردی!
بارمان شانهای بالا میاندازد.
_دلم خواست #همراهیت کنم.
والنسیا لبخندی میزند و مانتوی سفیدش را در میآورد. بارمان با دیدن #بازوان #برهنه او، دستپاچه میشود و #نگاهش را به فنجان قهوهاش میدوزد.
والنسیا از حرکات واضح بارمان تعجب میکند و میگوید:
_ناراحتت کردم؟
بارمان سری به علامت منفی تکان میدهد و میگوید:
_نه! #راحت باش... من فقط... زیاد عادت به این #چیزا ندارم!
_ولی تو چهل سالته!
_ما پیرو بعضی #عقاید هستیم!
والنسیا ابرویی بالا میاندازد و مانتو را از کنارش برمیدارد که دوباره #بپوشد اما بارمان بدون #نگاه کردن به او، میگوید:
_لطفا راحت باش! این مربوط به منه نه تو! هرطور راحتی #رفتار کن.
والنسیا لبخندی میزند و مانتو را تنش میکند. در همان حال میگوید:
_یکم #سردمم شد!
https://t.me/+b7zt-IHRLSI5NTM0
داستان جنجالی بالرین معروفی که در تولد ۲۰ سالگیش زندگی قبلیش رو یادش میاد و میفهمه اون رو وقتی فقط ۱۶ سالش بوده با تجاوز و وحشیانه به قتل میرسونن💔
پس تصمیم میگیره برای فهمیدن #حقیقت به ایران بیاد و تو راه با پسرمذهبی آشنا میشه که....
۱۰صبح
👍 1
1400
Repost from N/a
دشمنی امیرمقاره و رهام هادیان 😧🚫
رفاقتی که سر عشق اشتباه امیر مقاره بهم خورد و رهامی که کینه چشماش رو کور کرده...
_#رهام تو از هیچی #خبر نداری ...
داشتم له له میزدم برای بغل داداشم ، داداشی که خودم قلبش رو سنگ کردم ، داداشی که قبلاً کم می آوردم پناهم بود ولی الان ...
پوزخندی زد و نگاه پر نفرتی بهم انداخت یعنی اونم الان دلش بغل منو میخواست اونم مثل من دلش برای کلمه #داداش تنگ شده بود ...
چشمای اشکیم رو بهش دوختم که انگار برای یک لحظه حالت نگاهش تغییر کرد و با بلند شدن دستش ...
بیا ادامه شو بخون 👇
https://t.me/+UkMUrWrkbXMwZGRk
۲۴
100
Repost from N/a
دشمنی امیرمقاره و رهام هادیان 😧🚫
رفاقتی که سر عشق اشتباه امیر مقاره بهم خورد و رهامی که کینه چشماش رو کور کرده...
_#رهام تو از هیچی #خبر نداری ...
داشتم له له میزدم برای بغل داداشم ، داداشی که خودم قلبش رو سنگ کردم ، داداشی که قبلاً کم می آوردم پناهم بود ولی الان ...
پوزخندی زد و نگاه پر نفرتی بهم انداخت یعنی اونم الان دلش بغل منو میخواست اونم مثل من دلش برای کلمه #داداش تنگ شده بود ...
چشمای اشکیم رو بهش دوختم که انگار برای یک لحظه حالت نگاهش تغییر کرد و با بلند شدن دستش ...
بیا ادامه شو بخون 👇
https://t.me/+UkMUrWrkbXMwZGRk
۲۴
👍 1
1800
Repost from N/a
پسر #مذهبی عاشق دختر #بیبندوباری شده و آبروش رفته....😂😂😁❤️🔥
_تو که #نمیخوردی!
بارمان شانهای بالا میاندازد.
_دلم خواست #همراهیت کنم.
والنسیا لبخندی میزند و مانتوی سفیدش را در میآورد. بارمان با دیدن #بازوان #برهنه او، دستپاچه میشود و #نگاهش را به فنجان قهوهاش میدوزد.
والنسیا از حرکات واضح بارمان تعجب میکند و میگوید:
_ناراحتت کردم؟
بارمان سری به علامت منفی تکان میدهد و میگوید:
_نه! #راحت باش... من فقط... زیاد عادت به این #چیزا ندارم!
_ولی تو چهل سالته!
_ما پیرو بعضی #عقاید هستیم!
والنسیا ابرویی بالا میاندازد و مانتو را از کنارش برمیدارد که دوباره #بپوشد اما بارمان بدون #نگاه کردن به او، میگوید:
_لطفا راحت باش! این مربوط به منه نه تو! هرطور راحتی #رفتار کن.
والنسیا لبخندی میزند و مانتو را تنش میکند. در همان حال میگوید:
_یکم #سردمم شد!
https://t.me/+b7zt-IHRLSI5NTM0
داستان جنجالی بالرین معروفی که در تولد ۲۰ سالگیش زندگی قبلیش رو یادش میاد و میفهمه اون رو وقتی فقط ۱۶ سالش بوده با تجاوز و وحشیانه به قتل میرسونن💔
پس تصمیم میگیره برای فهمیدن #حقیقت به ایران بیاد و تو راه با پسرمذهبی آشنا میشه که....
۲۰
👍 1
1800
Repost from N/a
⌛وقتشه یکی از بهترین لیستها رو بهت معرفی کنم🔥
⁉️ منتظر چی هستی؟!
🛑 زود جوین شو تا راحت و بدون مشکل یکجا عضو چندتا کانال رمان با ژانرها مختلف بشی ☄
✔️ https://t.me/addlist/UQ5r2y-T46MxOTg0
۱۶
👍 1
900
Repost from N/a
شوهرم در ازای پول منو به دوستش اجاره داد ولی طاقت نیاورد یه شب اومد سراغم و ازم خواست تن به خواسته اش بدم تا...
چشممو که باز کردم با فهمیدن اتفاقی که افتاده بود سریع نشستم سر جام و بهت زده بهش زل زدم
-چیکار کردی تو؟
-کاری که خیلی وقت پیش باید میکردم،ما باید از خودمون .....
https://t.me/+9N83Oq4fDhtjNTc8
۱۳
👍 1
1100
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.