cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

Liberty Institute / انستیتو لیبرتی

فضایی برای نشر ایده لیبرالیسم و کانسرواتیو

Більше
Рекламні дописи
2 181
Підписники
+624 години
+237 днів
+15030 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

انتخاب عقلانی در سیاست تاریخی، آن‌طوری که من می‌فهمم، منحصراً از اصول اخلاقی یا از یک ایدئولوژی نتیجه نمی‌شود، بلکه چنین انتخابی نتیجه‌ی یک بررسی تحلیلی علمی است. چنین تحلیلی هرگز به نتیجه‌ای صددرصد یقینی که هیچ تردیدی در آن نباشد نخواهد رسید، و هیچ انتخابی را به نام علم تحمیل نخواهد کرد، بلکه پیوسته در مورد تله‌هایی که از ایده‌آلیسم یا از حسن‌نیت به بار می‌آیند هشدار خواهد داد. معنای مخالف آن این نیست که انتخاب سیاسی به اصول اخلاقی یا مراتب ارزش‌ها بی‌اعتناست. بلکه منظورم این است که شخص، در تحلیل نهایی تنها به این دلیل که مکانیسم بازار از اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده از مرکز کارایی بیش‌تری دارد رژیم لیبرال دموکراسی به شیوه‌ی سرمایه‌داری را در برابر رژیم کمونیستی انتخاب نمی‌کند (البته کارایی نسبی مکانیسم‌های اقتصادی از ملاک‌های مساعد برای این یا آن رژیم است). چنین انتخابی به تبع ملاک‌های متعددی صورت می‌گیرد از جمله: کارسازی نهادها، آزادی اشخاص، منصفانه بودن توزیع درآمدها، و شاید بالاتر از همه نمونه‌ی انسانی که رژیم خلق می‌کند. متن: خاطرات ریمون آرون، ترجمه‌ی عبدالحسین نیک‌گهر، نشر هرمس 🆔 @liberty_institute  |  انستیتو لیبرتی
Показати все...
. اقتصاد نه وظیفه‌ی توجیه دارد و نه وظیفه‌ی محکوم کردن. تنها کارش بررسی آثار و پیامدهای همه شیوه‌های کنش انسانی است. اقتصاد وارد عرصه‌ای نمی‌شود که دوستان و دشمنان قیمت‌های انحصاری در آن به دنبال دفاع از آرمان‌های خود هستند. میزس کنش انسانی ص 386 🔺 - یک جنرالیست 🔻 @be_a_generalist | Twitter | Instagram | Telegram |
Показати все...
Mohammad Kahrobi (@kahrobi) on X

Lifetime Student | psychoanalysis | Libertarian | Management | project: @liberty_institute | @ravantahlil |

آیا مطمئن بودم که سارتر آن کسی خواهد شد که شد _ فیلسوف، رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، پیشوای اگزیستانسیالیسم، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل در ادبیات؟ بدین صورت، بدون کم‌ترین تردیدی پاسخ می‌دهم نه. حتی به یک‌صورت دیگر: آیا فیلسوف یا نویسنده‌‌ای بزرگ خواهد شد؟ پاسخ قطعی چه منفی و چه مثبت امکان نداشت. از یک سو پرباری خارق‌العاده‌ی ذهن و قلمش را تحسین می‌کردم (و هنوز هم می‌کنم). اینکه او به‌سهولت چیز می‌نوشت وسیله‌ی مزاح ما شده بود (من در آن دوره به‌زحمت چیز می‌نوشتم و ساعت‌ها در برابر کاغذ سفید و قلم بی‌حرکت دچار وسواس می‌شدم). گاهی برایش دست می‌گرفتیم: راستی سارتر چه بلایی بر سرت آمده که در سه هفته نتوانستی بیش‌تر از سیصدوپنجاه صفحه بنویسی؟! علاوه بر سهولت در نوشتن، غنای تخیلاتش و پرورش ایده‌هایش مرا حیرت‌زده می‌کرد (و هنوز هم می‌کند). نه اینکه در ذهنم دچار تردیدهایی نشده باشم. گاهی ایده‌ای را، در گفتن یا نوشتن، خیلی کش می‌داد، در حالی که با فهم کامل آن می‌شد بیان مناسبی برایش یافت. او نظریه‌هایی عَلَم می‌کرد که فهم تَرَک‌ها و درزهایش ساده بود. من به اعتمادبه‌نفسش غبطه می‌خوردم. ... سارتر به‌رغم موفقیت تهوع هنوز در ۱۹۳٨ در محافل ادبی شهرت زیادی نداشت. در ۱۹۴۴ تغییری در شیوه‌ی بودن و زیستن خود نداده بود، اما دامنه‌ی شهرتش روزبه‌روز گسترده‌تر می‌شد. هستی و نیستی منتشر شده بود، نمایشنامه‌ی در بسته و پس از آن مگس‌ها با استقبال پرشور اهل تئاتر روبه‌رو شده بود. طلیعه‌ی مد اگزیستانسیالیسم و کافه‌های سن ژرمن دو پره در افق ظاهر می‌شد. از سیاست بی‌اطلاع نبود و قاطعانه در آن داخل می‌شد. به کمونیسم، نه به طور نامشروط، تعلق خاطری داشت که به‌ندرت در عوض پاداش مناسبی می‌یافت. متن: خاطرات ریمون آرون، ترجمه‌ی عبدالحسین نیک‌گهر، نشر هرمس 🆔 @liberty_institute  |  انستیتو لیبرتی
Показати все...
بسیاری از مردم از استفاده بی‌ملاحظه از ذخایر مواد معدنی و نفت که قابل جایگزین نیستند، نگران هستند. آنها می‌گویند معاصران ما بدون توجه به نسل‌های آینده، یک ذخیره‌ی غیرقابل تمدید را هدر می‌دهند. ما در حال مصرف حق تولد خود و نسل آینده هستیم. حال این شکایت‌ها چندان منطقی نیستند. ما نمی‌دانیم که آیا نسل‌های بعدی همچنان به همان مواد خام اولیه‌ای که ما امروز به آنها وابسته هستیم، تکیه خواهند کرد یا خیر. درست است که استخراج ذخایر نفت و حتی زغال‌سنگ با سرعت زیادی در حال پیشرفت است. اما به احتمال زیاد، در صد یا پانصد سال آینده، مردم به روش‌های دیگری برای تولید گرما و انرژی روی خواهند آورد. هیچ کس نمی‌داند که آیا ما با صرفه‌جویی بیشتر در استفاده از این ذخایر، خود را بدون هیچ مزیتی برای مردم قرن بیست و یکم یا بیست و چهارم محروم نمی‌کنیم. بیهوده است که برای نیازهای عصرهایی برنامه‌ریزی کنیم که حتی نمی‌توانیم توانایی‌های تکنولوژیکی آنها را تصور کنیم. میزس کنش انسانی ص 386 🔺 - یک جنرالیست 🔻 @be_a_generalist | Twitter | Instagram | Telegram |
Показати все...
Mohammad Kahrobi (@kahrobi) on X

Lifetime Student | psychoanalysis | Libertarian | Management | project: @liberty_institute | @ravantahlil |

👍 2
Фото недоступнеДивитись в Telegram
«من مخالف دولت و در نتیجه مخالف سیاست‌ام. اگر فردا دولت و سیاست ناپدید می‌شد، کسی را شادتر از من نمی‌یافتید. بنابراین، هرچه تعداد افراد کمتری در هر انتخاباتی رأی دهند، بهتر است. هرچه آراء کمتر باشد، احساسات ضدسیاسی در سراسر کشور آشکارتر می‌گردد و انکار ضمنی کل نظام سیاسی بیشتر می‌شود. این واقعیت که تنها ۳۸ درصد از واجدین شرایط در انتخابات ۱۹۷۴ رأی دادند -پایین‌ترین درصد رأی در سه دهه‌ی گذشته- یکی از دلگرم‌کننده‌ترین نتایج انتخابات است. تصادفی نیست که همه‌ی سیاستمداران از رئیس‌جمهور به پایین به رأی‌دهندگان التماس می‌کنند... «ما برایمان مهم نیست که به چه کسی رای می دهید، ولی شما را به خدا قسم رأی دهید!» هرچه رأی کمتر باشد، ادعای «حاکمیت مردمی» از سوی پیروز انتخابات مضحک‌تر می‌شود.» ❈ مورای روتبارد، انتخابات و سیاست (مصاحبه) ➣ @Notes_On_Liberty
Показати все...
در ژاپن، غرب بر حسب چند بخش معرفی شده بود: امریکایی‌ها، آلمانی‌ها، فرانسوی‌ها. در ۱۹۵۳، تأثیر امریکایی‌ها عموماً غالب بود، اما شاید ادبیات فرانسه را بهتر از ادبیات هر جای دیگر می‌شناختند. گاهی در یک دانشگاه، مجبور می‌شدم با یک فیلسوف پدیدارشناس یا هایدگری به آلمانی صحبت کنم. در هند، بر عکس، غرب با انگلستان یا ایالات متحد خلط می‌شود. من نمی‌توانستم حفاظت عمیق از فرهنگ ژاپنی در خانواده، در آداب معاشرت، و در اعتقادات را تحسین نکنم، حفاظتی بدون اینکه این تداوم فرهنگی کوچکترین مانعی ایجاد کند بر سر راه اخذ فنون و شیوه‌های اقتصادی مدرن که برای پیشرفت ژاپنِ رهایی‌یافته از رٶیاهای نظامی ضروری هستند. باری، امپراتوری آفتاب تابان که از رده‌ی اول قدرت چشم می‌پوشد در فنون صلح به اعلا درجه ارتقا می‌یابد. ... در هند، دست‌کم در این دوره، انبوه مردم و فقرشان مسافر را در همان لحظه‌ی ورود منقلب می‌کرد. از هنگ‌کنگ به کلکته رسیدم و در اولین روزهای اقامتم از خود می‌پرسیدم اغنیای شهر چگونه با تیره‌روزی دیگران، با بدن‌های نحیفی که شب را در پیاده‌روها بیتوته می‌کنند، با محله‌های فقیری که صدها هزار زن و مرد و کودک بی‌چیز در آن‌ها می‌لولند، خو می‌گیرند. با شرمندگی پی بردم که پس از چند روز من هم چیزی تحمل‌ناپذیر نمی‌بینم. ... از گذر اقامتم در ژاپن، هیچ‌چیزی یا تقریباً هیچ‌چیزی یاد نگرفتم که نتوانم از راه کتاب‌ها آن را یاد بگیرم. گفت‌وگوها، مناظر، آثار باستانی، انبوه جمعیت، همه‌ی خاطراتی که حفظ می‌کنیم، و تجربه‌هایی که شناخت ما را غنی‌تر کرده‌اند در ما توهمی از آشنایی ایجاد می‌کند. آنچه را قبلاً می‌دانستیم اکنون به گونه‌ای دیگر می‌دانیم. دیگر در پی آن نیستیم که پرسش منتسکیو را از نو عنوان کنیم:《چگونه می‌توان ایرانی بود؟》چرا در روزگار رم امپریال، در ابتدای عصر ما، به یک لاتین‌دان پولی از برای زیستن، ولو برای یک روز، داده نمی‌شد؟ متن: خاطرات ریمون آرون، ترجمه‌ی عبدالحسین نیک‌گهر، نشر هرمس #رمون_آرون
Показати все...
👍 1
ایالات متحد از موقعیت جغرافیایی‌ای برخوردار است که آن را مدیون طبیعت است نه حیله و خودخواهی. علاوه بر این، آن‌ها مسئولیت جنگ ۱۹۱۴ را بر عهده ندارند: اروپاییان خودشان را درگیر جنگی کردند که ایالات متحد با مداخله‌اش نتیجه‌ی آن را تعیین کرد، اما نه از لحاظ اخلاقی و نه از لحاظ سیاسی اجباری به مشارکت در آن نداشت. آیا باید آن‌ها را سرزنش کرد که خیلی دیر به کمک آمدند، یا اینکه به خاطر آورد بدون آن‌ها جنگ را باخته بودیم؟ در ۱۹۳۹، آلمان آن‌طور که فرانسه یا انگلستان را تهدید می‌کرد ایالات متحد را تهدید نمی‌کرد.《ضربه‌ی ۱۹۳۹》ای وجود نداشته است. پرسش، در ۱۹۴۹، به همان شکل مطرح می‌شد: آیا تهدید اتحاد جماهیر شوروی بدواً بر کشورهای اروپایی سنگینی می‌کند یا بر ایالات متحد؟ متن: خاطرات ریمون آرون، ترجمه‌ی عبدالحسین نیک‌گهر، نشر هرمس 🆔 @liberty_institute  |  انستیتو لیبرتی
Показати все...
👍 7
اتحادیه‌های کارگری به دنبال موقعیت انحصاری در بازار کار هستند. اما وقتی به آن دست یابند، سیاست‌های آنها محدودکننده است و نه سیاست‌های قیمت انحصاری. آنها بر محدود کردن عرضه نیروی کار در حوزه خود تمرکز دارند بدون اینکه نگران سرنوشت افراد حذف شده باشند. آنها در هر کشوری با جمعیت نسبتاً کم جمعیت موفق به ایجاد موانع مهاجرتی شده‌اند. بدین ترتیب، آنها نرخ دستمزد نسبتاً بالای خود را حفظ می‌کنند. کارگران خارجی حذف‌شده مجبور هستند در کشورهایی بمانند که در آنها بهره‌وری نهایی کار و در نتیجه نرخ دستمزد پایین‌تر است. تمایل به برابری نرخ دستمزد که در صورت تحرک آزاد نیروی کار از کشوری به کشور دیگر حاکم است، فلج می‌شود. در بازار داخلی، اتحادیه‌ها رقابت کارگران غیرعضو را تحمل نمی‌کنند و فقط تعداد محدودی را به عضویت اتحادیه می‌پذیرند. کسانی که پذیرفته نمی‌شوند باید به دنبال مشاغل کم‌درآمدتر بروند یا بیکار بمانند. اتحادیه‌ها به سرنوشت این افراد علاقه‌ای ندارند. میزس کنش انسانی ص 377 🔺 - یک جنرالیست 🔻 @be_a_generalist | Twitter | Instagram | Telegram |
Показати все...
Mohammad Kahrobi (@kahrobi) on X

Lifetime Student | psychoanalysis | Libertarian | Management | project: @liberty_institute | @ravantahlil |

👍 3
کتاب ماجراهای دیالکتیک موریس مرلوپونتی تقریباً همزمان با افیون روشنفکرانِ من منتشر شد. گاهی هر دوی آن‌ها به یک چوب رانده می‌شدند و نویسندگان کمونیست آن دوره (مثلاً کلود روا) آن‌ها را به‌یکسان مثله می‌کردند. مرلوپونتی و خود من هرگز قطع رابطه نکردیم، در عوض سارتر با قلم سیمون دو بووار به دوستش جواب داد. بخشی از قطع رابطه‌شان به دلیل اختلاف نظر در نگرشی بود که باید در قبال حزب کمونیست و از گذر آن در قبال اتحاد جماهیر شوروی اتخاذ می‌شد. ... "چپ نوینِ" مرلوپونتی در ۱۹۵۵ به اتحاد دموکراتیک انقلابیِ سارتر در ۱۹۴٨ شباهت دارد. منتظر باش و ببینِ مارکسیستیِ اولی بیش‌تر به کمونیست‌گرایی دومی شبیه است تا به "کمونیسم‌ناباوری"ای که در ماجراهای دیالکتیک مطرح شده است. خلاصه‌ی کلام، مرلوپونتی وقتی اصالت بشر و ترور را می‌نوشت پیش‌داوری مساعدی در مورد حزب کمونیست داشت و در ماجراهای دیالکتیک از این پیش‌داوری رهایی یافته بود. برعکس، ژان _ پل سارتر در مصاحبه با داوید روسه حزب کمونیست را به‌شدت سرزنش می‌کرد و در "کمونیست‌ها و صلح" به آن نزدیک شده بود. این مصاحبه‌های سارتر و روسه بودند که علناً به دوستی‌های دوران جوانی ما پایان دادند. مرلوپونتی پس از خواندن مطالبی که روی سخنشان با من بود به سارتر تذکر داد که این حمله‌ها باعث قطع دوستی ما دو نفر خواهد شد. سارتر تقریباً این‌طور جواب داده بود:《بله، اما چیزی از آن باقی نمانده تا نجاتش داد.》شاید حق با او بود. متن: خاطرات ریمون آرون، ترجمه‌ی عبدالحسین نیک‌گهر، نشر هرمس 🆔 @liberty_institute  |  انستیتو لیبرتی
Показати все...
به طور معمول، روال بر این است که سیاست‌های اتحادیه‌های کارگری را به عنوان طرح‌های انحصاری با هدف جایگزینی نرخ دستمزد انحصاری با نرخ دستمزد رقابتی توصیف کنند. با این حال، به طور کلی اتحادیه‌های کارگری به دنبال نرخ دستمزد انحصاری نیستند. یک اتحادیه در نظر دارد تا رقابت را در بخش خاص خود از بازار کار محدود کند تا نرخ دستمزد خود را افزایش دهد. میزس کنش انسانی ص 376 🔺 - یک جنرالیست 🔻 @be_a_generalist | Twitter | Instagram | Telegram |
Показати все...
Mohammad Kahrobi (@kahrobi) on X

Lifetime Student | psychoanalysis | Libertarian | Management | project: @liberty_institute | @ravantahlil |

👍 1
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.