cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

حکایت دل❤️❤️

Рекламні дописи
1 919
Підписники
+124 години
-57 днів
+10030 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

❤️❤️‌ ‌‎‌ تقدیم کنید به کسی ک دوسش دارید
Показати все...
Majid Razavi Cheshm Nazar.mp36.40 MB
‌ ای پناه خستگی ها... در هوایت دل گسستم از همه دلبستگی ها قیصر امین‌پور ‌❤️❤️
Показати все...
ایچیرم من🍷 اؤزو بوردا اولمویوب اۆریی بوردا اولان لارین ساغلیغینا... ‎‌‌‎
Показати все...
491407450.mp34.85 MB
Показати все...
Morteza-Ashrafi-Sokoot-320.mp39.17 MB
👍 2💋 1
برایش نوشتم: حتی اسب‌هایی که در خوابم با آن‌ها دویده‌ام، مرا به نام تو می‌شناسند عزیز محزونم. و بعد دوباره به حرف‌هایش، به کارهایش، به آدمی که کنار من می‌شد، و به آدمی که دور از من بود فکر کردم. کلماتم را پاک کردم، و برای تراپیستم نوشتم: مایلم فعلا جلسات را لغو کنم. نوشت چرا؟ نوشتم به این جنون نیاز دارم. بعد، در تاریکی خانه‌ام نشستم و به آدم‌های اطراف او فکر کردم. به گردنی که می‌بوسد، به دستی که کمرش را نوازش می‌کند، به آدم بعدی که او را می‌خنداند، به داستان‌خواندنش برای آدمی  خوشبخت. به او فکر نکردم، به او فکر کردن مجابم می‌کند باور کنم آفتاب همیشه توهم من بوده که از تاریکی می‌ترسم. و اگر روز واقعیت نداشته‌باشد، چطور به یاد بیاورم وسط روز بوسیده شده‌ام؟ بله، باز لاک‌پشت غمگینی شده‌ام که از لاک خود بیزار است. لباس‌های سفیدم را دور از تن او دوست ندارم، و آن‌قدر سیاه پوشیده‌ام که بخشی از شب شده‌ام. یادم آمد او شب را دوست دارد، بهتر است دیگر سیاه نپوشم. بهتر است جزء نامحبوب آن کل محبوب او نباشم. مگر آدم چقدر می‌تواند جلوی آینه به خودش بگوید عیبی ندارد، رد می‌شود، اینطوری برای جفتتان بهتر شد؟ عزیزم، اسب‌هایی که در خوابم با آن‌ها دویده‌ام، مرا به نام تو می‌شناسند. شعر تازه‌ام با این کلمات شروع می‌شود، و هرگز تمام نمی‌شود، چرا که شعرم درباره‌ی توست، و تو اندوه زیبای بی‌پایان منی. حالا دوباره انکارم کن، و برای کسی که می‌بوسی افسانه‌ی لب‌های خشک کسی را بگو که تو را نبوسید، اما اگر می‌بوسید لابد دیگر دلش نمی‌خواست آدمی باشد در داستان‌های تولتز، جایی که سرنوشت زود از راه می‌رسد. و این کلمات پراکنده‌اند، همان‌طور که تو همچنان در خانه‌ام، در قلبم، در روزم و در شب‌های تاریکم پراکنده‌ای. این پریشانی را تو ساختی، و عیبی ندارد که یادت رفته. کسی جنایات خودش را به یاد نمی‌سپارد. همین. "حمید سلیمی🌀🌀"
Показати все...
00:11
Відео недоступнеДивитись в Telegram
tabasom_______3343924280041911187_17129045543434_Regrambot.mp49.02 KB
🥰 1😱 1
00:17
Відео недоступнеДивитись в Telegram
2.10 MB
🥰 1
01:01
Відео недоступнеДивитись в Telegram
7.42 MB
👎 1
Фото недоступнеДивитись в Telegram
👏 1
‏چه میدونم مثلا تکست بده بگو هیشکی اندازه تو باهام خوب نبود😊
Показати все...
🥰 3😇 2🥴 1