cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

ذوالفقار

یا صاحبِ ذوالفقار، وقتِ مدد است... t.me/HidenChat_Bot?start=5537488419

Більше
Рекламні дописи
277
Підписники
-224 години
-27 днів
+3430 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

اینجا هم واسه کمک فراموش نکنیم.❤️‍🩹
Показати все...
عزیزان امشب که شبِ هشتم باشه، به نیتِ جوونِ امام حسین می‌خوایم تو یکی از مسجد های پایین شهر ساندویچ فلافل بدیم. الحمدلله مشکل مالی نیست، اما گفتم اینجا بگم اگر کسی نذری داشته اما شرایطش رو نداشته که ادا کنه و یا اگه عزیزی دلش میخواد سهیم باشه تو کار حضرت علی‌اکبر ولو در حد ۵ هزار تومن، می‌تونه به من پیام بده براش شماره کارت بفرستم. #موقت
Показати все...
به خدا سوختیم امشب. سوختیم...
Показати все...
که به قولِ شاعر، بیا ای گنهکارِ آلوده دامن/ زِ دریایِ رحمت چرا می‌گریزی؟/ شفایِ تو در بارگاهِ حسین است/ کجا آخر از این سرا می‌گریزی؟ امام حسین قربونت بشم، میانِ این همه نوکر به فکرِ من هم باش، منی که از همه جز تو عجیب خسته شدم... دلِ منم پاک کن آقا جان...
Показати все...
تعریف می‌کرد؛ اسمش مجتبی بود. دائم‌الخمری که امام حسین نجاتش داد و زندگیش رو زیر و رو کرد... مجتبی گفت: روزی سه لیتر مشروب می‌خوردم. همه ازم قطع امید کرده بودن. روزی نبود که یک شر تو محله‌مون راه نیفته و من بانی‌اش نباشم. هرروز کلانتری، هفته‌ای یک‌بار بیمارستان و اتاق عمل و شکایت و دوباره مستی و دوباره مستی... همه‌ی زندگیم تو همین چند جمله خلاصه‌شده بود. فقط از خدا یک روز خواستم یکی بیاد و خلاصم کنه از این زندگی. یه شب مست از خونه رفتم تو کوچه. دیدم در و دیوارِ کوچه پر از بنرِ خوش آمد گویی واسه کربلایی رفته هاست. همه بچه‌محل‌ها به کربلا رفته بودن و من؟ نمی‌دونم چیشد حسادت کردم. رفتم بالا پشتِ بوم فقط زار زدم. گریه میکردم و به خدا گفتم اوستاکریم! من، عرق‌خور و خرابکار. پس کرم تو کجاست؟ چرا من رو کربلایی نمی‌کنی؟ یا راحتم نمی کنی؟ خسته شدم به مولا. کل اون شب رو گریه کردم. فرداش خیلی اتفاقی یکی از رفیقام رو دیدم. اومد گفت مجتبی کربلا نمیای؟ ماتم برد. گفتم من؟ کربلا؟ چی میگی؟ گفت کاروان یه نفر واسه تدارکات کم داره. پاشو وسایلت رو جمع کن بریم. رسیدم کربلا... گه مستِ کار بودم، گه در خمار بودم، زان کار دست شستم زین کار توبه کردم! پابرهنه و دوزانو، وسط بین‌الحرمین، نشستم و فقط به گنبد نگاه کردم. اون قدر سرم رو به زمین کوبوندم که همه دورم جمع شدن. یه عده میگفتن این جوون چقدر دیوونه‌ی امام حسینه. خیلی ها هم به حالم غبطه می‌خوردن، اما من سرم رو می‌زدم که بگم غلط کردم... که بگم می‌خوام آدم شم... از اون روز زندگی من عوض شد... امام حسین منو تو اوجِ بد بودن طلبید و حالا که برگشتم دیدم برام بنر زدن... رفقا واسم سنگِ تموم گذاشتن! باورم نمیشد... همون روز دو بشکه بیست لیتری شراب رو توی چاه چپه کردم و زندگی جدیدم شروع شد... حالا چند سال گذشته و مجتبی هر هفته و هر محرم، شب ها تو خونش هیئت می‌گیره. هیئتش جای سوزن انداختن نیست... بعدِ هیئت هم با رفقاش میرن حاشیه تهران و واسه آدمای مستضعف، غذای نذری می‌برند... به قولِ خودِ مجتبی: امام حسین، دریایِ کرمه! سیدالشهدا رو باید با قلبت بخوای. اگه ارباب بخواد، خودش تو رو می‌بره! حتی اگر دائم‌الخمر باشی و فقط یک‌بار از تهِ وجودت صداش بزنی! باور کنید اجابت می‌کنه... من رو اجابت کرد. منِ دائم‌الخمرِ عربده کشِ مفسدِ فی الارض رو :)
Показати все...
اینو از خیلی منبری ها شنیدم. نقل شده وقتی پسرایِ حضرتِ زینب توی کربلا به شهادت میرسن، بنی هاشمیون و حضرتِ اباعبدالله، همه میرن بالای سرِ پسرای خانوم، اما خود حضرتِ زینب نمی‌ره! براشون سوال میشه میرن میگن خانوم پسراتون به شهادت رسیدن، نمی‌خواید بیاید بالای پیکرشون؟ میدونید خانوم جان چی میگن؟ میگن که نه من میترسم بیام تا مبادا نگاهِ حسین به من بیفته و شرمنده بشه... آدم مات و متحیر میمونه از این همه جمالات و کمالات در یک زن.. الحق حضرت زینب سلام الله علیها، زین‌أب اند... یعنی زینتِ مولا امیرالمؤمنین! حتی غلامرضا سازگار هم در توصیفِ جلال و جبروتِ شما سرگشته می‌مونه: [تا روز حشر، خون خدا را پیمبری/ باز آ بخوان خطابه، که شمشیرِ حیدری/ هم ذوالفقارِ خشمِ علی در خطابه ای/ هم مصحفِ مطهرِ زهرای اطهری/ عباس اگر چه هست گرامی برادرت/ حاشا که بی اجازه نشیند به محضرت...]
Показати все...
به ماهِ آسمون می‌گفت شمعِ شبستونِ منی یاد عمو بخیر که تو مثلِ عمو جونِ منی راستی تو از تو آسمون ببین بابایِ من کجاست؟ بهش بگو که دخترت ساکنِ تو خرابه هاست .. امشبو برین با این به یاد حضرت رقیه گریه کنید، خیلی التماس دعا.❤️‍🩹
Показати все...
Mahmood karimi _  Be Mahe Asemon Migoft (320).mp33.96 MB
روضه‌ی رقیه شنیده‌ایم و زنده‌ایم هنوز ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود ..
Показати все...
آخ خانوم جان... یه خط روضه هم بگم؟ فقط لطفاً اگر الان میدونید حقش ادا نمیشه، متن رو باز نکنید... بذارید واسه وقتی که دارید با روضه هاش گریه میکنید... وقتی که زنِ غساله داشت، بدنِ رقیه رو غسل می‌داد، گفت: مگه این دختر چه بیماری ای داشته که بدنش کبوده؟ حضرتِ زینب گفت: زن! او بیمار نبوده... این کبودی ها جایِ تازیانه و ضربه هایِ دشمنه...
Показати все...
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.