cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

Рекламні дописи
1 182
Підписники
-124 години
+117 днів
+2130 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

00:29
Відео недоступнеДивитись в Telegram
اسفندی های عزیز تولدتون مبارک 😂😂😂😂😂😂😂😂
Показати все...
👍 3😁 2
چه میشد عمق دلتنگی پناه آخرم بودی برای گم شدن در خود توراه آخرم بودی چه می شد قصه ی ماهم شبیه شعرهابود و تو عشق روزها و سال و ماه آخرم بودی میان این شب زخمی چه میشد با تب عشقت طلوع یک رهایی در پگاه آخرم بودی بیا و مهربانی کن که حتی لحظه ی رفتن زلال مهربانی در نگاه آخرم بودی خدا وقتی که آدم را برای عاشقی آورد گمانم زیر لب گفته ، که آه آخرم بودی دلم را مفت بخشیدم ، تو هم انگار فهمیدی که شاید آخرین عشق و گناه اخرم بودی https://t.me/BanooSahargooon
Показати все...
کانال شعر های زیبا

https://t.me/BanooSahargooon

3🔥 1
رسم این شهر غریبی ست بیا برگردیم عجبا!!!!!رسم عجیبی ست بیا برگردیم همه کین است سراپای کسان این شهر عاری از یار و حبیبی ست بیا برگردیم گه خوش و مست،گهی ناخوش و بیمار شدیم چه فراز و چه نشیبی ست بیا برگردیم بی شراب است همه میکده های اینجا بی مداوا و طبیبی ست بیا برگردیم شاعرا ...! از می و میخانه گریزانم،چون نه رفیق و نه رقیبی ست بیا برگردیم https://t.me/BanooSahargooon
Показати все...
کانال شعر های زیبا

https://t.me/BanooSahargooon

👍 2👏 1😱 1
‌ کیستی تو؟ که چنین عاشق و شیدای تو ام گوئیا مهری و محتاج به گرمای تو ام کیستی تو ؟ غزل عشق و نسیم سحری برده ای دل ز من و غرق تمنای تو ام کیستی تو؟ که در اندیشه فردای منی همه دانند که من واله و رسوای تو ام کیستی تو ؟ که فروغ نگهت جان دهدم مست و مدهوش ز هر باده ی مینای تو ام کیستی تو؟ شرر آتش عشق ابدی راه بنمای که گم گشته به صحرای تو ام کیستی تو ؟ که کنم سجده ترا در همه عمر چه کنم مست ز آن قامت رعنای تو ام کیستی تو؟ که دمی بی تو توان نیست مرا عاشق دیدن آن چهره ی زیبای تو ام گر سخن با تو نگویم تو دگر خرده مگیر چون که هر روز و شبم محو تماشای تو ام؟؟؟ https://t.me/BanooSahargooon
Показати все...
کانال شعر های زیبا

https://t.me/BanooSahargooon

3🥰 1
عشق احساس قشنگی ست خودت می دانی پس چرا این همه اين دلشده را می رانی؟! تو که در طالع من ماه شدی می تابی پس بیا تا بدهی با دل من پیمانی یاد شیرین تو دل را که چو فرهادش کرد لیلی ام باش در این شعر، چو مجنون خوانی عاشقم باش عزیزم، دِ نگو عشق خطاست به خطا یا که گنه در دل من می مانی خط کشیدی که طواف دو نگاهت بکنم؟! به خدا در نگهت دل شده یک زندانی اولين روز که در آن نگهت چشم افتاد از همان روز گمانم شده ام طوفانی ‌ https://t.me/BanooSahargooon
Показати все...
کانال شعر های زیبا

https://t.me/BanooSahargooon

👍 3
سیر نمے شوم زتو، اے مه جان فزاے من جور مڪن جفا مڪن، نیست جفا سزاے من با ستم و جفا خوشم، گرچه درون آتشم چونڪه تو سایه افڪنے بر سرم اے هماے من #مولانا https://t.me/BanooSahargooon
Показати все...
کانال شعر های زیبا

https://t.me/BanooSahargooon

👍 1
‍ دستِ من نیست اگر دل نگرانم ، چه کنم! می روی،  باز  همـانم کـه همانم، چه کنم! شعله ی سرکشِ یک حادثه، در چشمِ شما آتشی بـود کـه افتـاد بـه جـانم، چه کنم! روز و شب دورِ تـو می گردم و لیـلای توأم دف بزن!  من  کـه سراپا هیجانم، چه کنم حسِ یک عاشقِ دلمُرده که تنها شد و رفت قصـد دارد ببَـرد تـاب و تـوانـم چـه کنم! پشـتِ هـر خـاطـره ای آب بپـاشم، بـرود دل، از ایـن خلـوتِ پُر غم نَرَهانم، چه کنم! من همـان کـوهِ غرورم کـه سپردی به خدا نـدهـد زلـزلـه ای سخت تکانـم، چه کنم! عـاقبت مالِ دلـم می شود آن چشمِ سیاه حال بۍچشمِ تو، بۍنام و نشانم چه کنم؟ ✍#مهـری_حسینی🍂 https://t.me/BanooSahargooon
Показати все...
کانال شعر های زیبا

https://t.me/BanooSahargooon

👍 3
می رسد روزی که بی هم می شويم  يک به يک از جمع هم کم ميشويم  مي رسد روزی که ما در خاطرات  موجب خنديدن و غم می شويم  گاه گاهي يادِ ما کن عزيز  می رسد روزی که بی هم می شويم! "قدر لحظات باهم بودن را بدانیم ، شاید فردا دیر شده باشد ! و چه غم انگیز است آن"فردا" ! https://t.me/BanooSahargooon
Показати все...
کانال شعر های زیبا

https://t.me/BanooSahargooon

👍 2
تو را آن گونه می‌خواهم که باغی باغبانش را شبیه مادر پیری که می‌بوسد جوانش را تو را در یک شب بارانی غمگین سرودم که نمی‌دانم زمانش را، نمی‌یابم مکانش را من آن سرباز دلتنگم، که با تردید در میدان برای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را پریشانم شبیه پادشاهی خفته در بستر که بالای سرش می‌بیند امشب دشمنانش را تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم از آن پس بارها گم کرده‌ام فصل خزانش را پرستویی که با تو هم قفس باشد نمی‌ ترسد بدزدند آب و نانش را، بگیرند آسمانش را تو ماهی باش تا دریا برقصد موج بردارد تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش را من آن مستم که در می‌خانه‌ای از دست خواهد رفت اگر دستان تو پر کرده باشد استکانش را علی‌سلیمانی🖋 https://t.me/BanooSahargooon
Показати все...
کانال شعر های زیبا

https://t.me/BanooSahargooon

👍 4🔥 1👏 1
بشنو این نی چون شکایت می‌کند از جدایی‌ها حکایت می‌کند کز نیستان تا مرا ببریده‌اند در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش من به هر جمعیتی نالان شدم جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من سر من از نالهٔ من دور نیست لیک چشم و گوش را آن نور نیست تن ز جان و جان ز تن مستور نیست لیک کس را دید جان دستور نیست آتش است این بانگ نای و نیست باد هر که این آتش ندارد نیست باد آتش عشق است کاندر نی فتاد جوشش عشق است کاندر می فتاد نی حریف هر که از یاری برید پرده‌هایش پرده‌های ما درید همچو نی زهری و تریاقی که دید همچو نی دمساز و مشتاقی که دید نی حدیث راه پر خون می‌کند قصه‌های عشق مجنون می‌کند محرم این هوش جز بیهوش نیست مر زبان را مشتری جز گوش نیست در غم ما روزها بیگاه شد روزها با سوزها همراه شد روزها گر رفت گو رو باک نیست تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست هر که جز ماهی ز آبش سیر شد هرکه بی روزیست روزش دیر شد در نیابد حال پخته هیچ خام پس سخن کوتاه باید و السلام بند بگسل باش آزاد ای پسر چند باشی بند سیم و بند زر گر بریزی بحر را در کوزه‌ای چند گنجد قسمت یک روزه‌ای کوزهٔ چشم حریصان پر نشد تا صدف قانع نشد پر در نشد هر که را جامه ز عشقی چاک شد او ز حرص و عیب کلی پاک شد شاد باش ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علت‌های ما ای دوای نخوت و ناموس ما ای تو افلاطون و جالینوس ما جسم خاک از عشق بر افلاک شد کوه در رقص آمد و چالاک شد عشق جان طور آمد عاشقا طور مست و خر موسی صاعقا با لب دمساز خود گر جفتمی همچو نی من گفتنی‌ها گفتمی هر که او از هم‌زبانی شد جدا بی‌زبان شد گرچه دارد صد نوا چون که گل رفت و گلستان درگذشت نشنوی زآن پس ز بلبل سر گذشت جمله معشوق است و عاشق پرده‌ای زنده معشوق است و عاشق مرده‌ای چون نباشد عشق را پروای او او چو مرغی ماند بی‌پر وای او من چگونه هوش دارم پیش و پس چون نباشد نور یارم پیش و پس عشق خواهد کاین سخن بیرون بود آینه غماز نبود چون بود آینه‌ت دانی چرا غماز نیست زآن که زنگار از رخش ممتاز نیست #مولوی https://t.me/BanooSahargooon
Показати все...
کانال شعر های زیبا

https://t.me/BanooSahargooon

👍 4 2🔥 1