𝐅𝐋𝐎𝐑𝐄𝐍𝐂𝐄🍷
#florence:is typping✍️🏻. Nazi: https://t.me/HarfinoBot?start=b6430ab9252027b Mary: https://t.me/HarfinoBot?start=455ea46ade9dccf Yeganeh: https://t.me/HarfinoBot?start=90dabe0b62b88a8
Більше254
Підписники
-224 години
-17 днів
+730 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
#oneshot
[Farzad 🩶] [part1🪽]
زیر چشمی نگاش میکردم مشخصا داشت حرص میخورد ،
عصبی بودنش ناخودآگاه روی منم تاثیر میزاشت و باعث میشد مدام چشمم بهش باشه و البته هیستریک پامو تکون بدم .
میشناسم دخترمو وقتی بهش گوش نمیکنن این شکلی میشه ،
اخمای توهمش که به نظر من کیوت و خوردنی اش کرده بود تا ترسناک ؛
لباشو میجوید و انگشتاشو توی هم گره میزد .
به سختی نگاهمو ازش گرفتم و سعی کردم حواسمو جمع بازی کنم .
نوبت من که رسید نفس عمیقی کشیدم و بلند شدم نگاه کوتاهی به مریم انداختم و لب زدم
_اروم باش خانوم مومن هنوز اتفاقی نیوفتاده نه اجماعی صورت گرفته نه چیزی شما چرا انقد عصبی شدی ؟!
درمورد مسئله ای که میخواستم صحبت کردم و نشستم بلافاصله مریم چالش گرفت و بلند شد
+اینجا هیچکس به من گوش نمیکنه آقای فرزین چرا نباید عصبی بشم ؟؟ من ایزی تارگت شهرم یا یار فروختنی مافیا ؟!
به امیرحسین نگاه کرد و گفت
+از من عقب نمیکشی آقای هاشمی نه ؟
امیرحسین لبشو گاز گرفت و لایک داد مریم چشم چرخوند و گفت
_اصلا مهم نیست شما نمیخواین فکت بشنوین من امروز با اجماع از بازی میرم بیرون تمام!
کلافه نگاش کردم عصبی بود و نگامم نمیکرد تا لااقل ارومش کنم .
اجماع گرفته شد با اشاره دست می گفت
بهم رای بدین
وارد اجماع شد نگاه ازرده ای به من و بعد به محمد کرد
+دفاعی ندارم
رای گیری شد و از بازی خارج شد بی حوصله دستی به چشمام کشیدم .
روز بعدی بازی شروع شد ، حوصله حرف زدن یا حتی بازی کردن نداشتم همه متوجه کلافه گیم شده بودن .
ناخواسته چشمام دنبال اون چشمای شیطون و بازیگوش مریم میگشت و نبودش بدجوری اذیتم میکرد.
مشغول فکر کردن به این بودم که مریم الان داره چیکار میکنه که با اعلام محمد فهمیدم شات شب شدم ،
خوشحال بلند شدم و خودمو یه اتاق مردگان رسوندم درو که باز کردم مریم جلوم ظاهر شد
گل رز توی دستمو بهش دادم
بی توجه به دوربینها دستمو گرفت و برد پشت صحنه بی حرف پشت سرش رفتم وارد اتاق لباس شدیم
مقابلم وایساد و عصبی گفت
+دیدی چجوری بازی کردن ؟ تهش میبازن حالا ببین ... فقط میخوان اعصاب منو خورد کنن
عصبی داشت غر میزد با لبخند نگاش کردم و با ملایمت گونه اشو نوازش کردم
_هیش ! انقد اعصاب خودتو خورد نکن قلبم ...
ساکت نگام کرد بی حرف جلو اومد و سرشو به سینه ام تکیه داد
دستمو پشت کمرش گذاشتم بوسه ای به سرشونه اش زدم
_فقط یه بازیه عزیزدلم لازمه بخاطرش انقد خودتو اذیت کنی ؟!
تو جلد لوسش فرو رفت و با اون چشمای سیاهش نگام کرد
+آخه ناراحت شدم فرزاد ! امیرحسین که رفیقمه منو میفهمه از رفتارم تشخیص میده نقشم چیه یه بند گیر داده به من !
اخم کمرنگی کردم
_صحیح!
تک خنده ای زد
+امروز قشنگ تر از همیشه شدی آقای فرزین !
مقاومتم شکسته شد و بوسه ای پشت دستش زدم
_بیا بریم اون ور ببینیم چیشد !
چشمی چرخوند و زیر لب گفت
+ایشالا شهر ببازه
خندیدم
_مریم؟
+هوم؟ مگه دروغ میگم خنگا نفهمیدن من شهرم !
دلم ضعف کرد از شیرین زبونیش بی طاقت لباشو بوسیدم و عقب کشیدم
_دردت به سرم بچه !
متعجب نگام کرد جلو اومد و انگشتشو روی لبم کشید
+فرزاد!! رد رژم موند روی لبات آخه این چه کاریه عزیزم ..
_من مشکلی باهاش ندارم
لبخند محوی زد
+بیا بریم
❤🔥 11
https://t.me/novelflorence/20210
سوال داره اخه این؟ بذارشش😭😂
𝐅𝐋𝐎𝐑𝐄𝐍𝐂𝐄🍷
دوستان قشنگ ماری پارت اول این وانشات رسید بزارم براتون یا برم شب برگردم؟
جلل الخالق
فرزاد اینقدر کله اش گنده اس و شونه هاش پهنه که سه ساعته دارم کادر ادیتو تنظیم میکنم همش نصفش میوفته توش😔
🤣 10
دوستان قشنگ ماری
پارت اول این وانشات رسید
بزارم براتون یا برم شب برگردم؟
❤🔥 7