📌
ذهنیتهای پیش از خودکشی
✍🏻 Lisa Firestone
ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیکجو
@alipsychiatrist
◽خودکشی در سالهای اخیر به عنوان یک اپیدمی توصیف شده است. با تراژدی بحرانهای مالی، اجتماعی و جهانیِ منتهی به افزایش آمار خودکشی، نیاز به آموزشهای بیشتر برای شناسایی و درمان بیماران مبتلا به افکار خودکشی وجود دارد. اینکه در ذهن یک فرد اقدامکننده به خودکشی چه میگذشته است که منتهی به این عمل در او شده است چیزی شبیه به این است که: "اگر تو مهم نیستی چه چیزی مهم است؟ هیچ چیزی مهم نیست. برای چه از خواب بیدار میشوی؟ رنجآور است هر صبح بیدار شدن از خواب. چرا خودت را آزار میدهی؟ تمامش کن. فقط تمامش کن." این کلمات نمونهای از افکار یا صداهای درونی سرزنشگری هستند که منتهی به رفتارهای خودتخریبی و خودکشی میشوند. افکاری که میتوانیم با پرسیدن از بازماندگان اقدام به خودکشی، درباره آنها بیشتر بدانیم و از این آگاهی برای شناسایی کسانی که درگیر با آنها هستند، کمک بگیریم. در ادامه برخی از علائم خطر و صداهای درونی همراه با آنها را، به اشتراک میگذارم.
اختلال خواب؛ هفتهها بیخوابی در شرححال بسیاری از بازماندگان اقدام به خودکشی شنیده میشود.
انزوا؛ افراد متمایل به مرگ و خودکشی، اغلب، دوستانشان را پس میزنند و میل به تنهایی دارند. اگر یکی از نزدیکانتان از شما یا جمع دوستیتان فاصله گرفته است این کار را صرفا به عنوان طرد شدن از سمت او تلقی نکنید. بخصوص اگر شواهدی وجود دارد که از افراد و جمعهای دیگری هم فاصله گرفته است، ممکن است در حال فکر کردن به صدای درونی باشد که به او میگوید: "به حال خودت باش؛ تو یک دوست رقتانگیزی؛ چه کسی دلش میخواهد با تو باشد؟"
از دست دادن علائق؛ آیا او در حال رها کردن فعالیتهایی است که زمانی برایش اهمیت داشته و بخشی از هویتش بوده است؟ او ممکن است با خود فکر کند که "چه فایده؟ نمرهها و رتبههای تو دیگر هیچ اهمیتی ندارد. برای چه تلاش کنی. دیگر هیچ چیز مهم نیست."
انکار افراطی خود و فقدان لذت؛ افراد در ریسک بالای خودکشی، اغلب تواناییشان را برای یافتن لذت در زندگی از دست میدهند. زمانی که آنها تسلیم شدن و از پا افتادن خود را تجربه میکنند، شروع به رها کردن چیزهای دیگر هم میکنند. "تو خیلی جوانتر و بی تجربهتر از آن هستی که برای کار تقاضا بدهی." "تو خجالتیتر از آن هستی که بتوانی دوستان جدیدی پیدا کنی." "چرا سفر بروی؟ فقط دردسر است."
نفرت از خود؛ زمانی که یک فرد در سراشیبی خود-تخریبی قرار میگیرد، افکار و احساساتش انباشته از مفهوم بیارزشی و نفرت از خود میشود که درد و آشفتگی زیادی را برای او ایجاد میکند. صدای درونی به این صورت به او حمله میکند: "تو احمقی؛ کودنی؛ بی ارزشی.."
عدم تعلق؛ فرد ممکن است افکار و احساساتی را نشان دهد با این مضمون که برای هیچکس اهمیتی ندارد یا اگر داشته باشد، لیاقت آن را ندارد. این افکار ممکن است تطابقی با آنچه دیگران واقعا درباره او فکر میکنند نداشته باشد. توصیف یکی از بیماران من این بود که باور دارد خانوادهاش او را دوست ندارند، برای دوستانش اهمیتی ندارد، با دیگران فرق دارد و به همین دلیل نمیتوانند او را درک کنند. "چرا خانوادهام نمیتوانند من را دوست داشته باشند؟ من شبیه آنها نیستم و آنها هیچوقت نمیتوانند من را بفهمند."
باری بر دوش دیگران؛ فرد مبتلا به افکار خودکشی، دیدگاهی منفی نسبت به خود، جهان، و آینده پیدا کرده است. برای مثال، مرد جوانی که مبتلا به اختلال دوقطبی با ریسک خودکشی تشخیص داده شده بود، خود را باری بر دوش دوستان و خانوادهاش توصیف میکرد، با صدای درونی که او را اینطور خطاب میکرد: "تو چه معضلی داری؟ به همهی مشکلاتی که برای خانوادهات میسازی نگاه کن. چرا دست از آزار آنها بر نمیداری؟ چرا هنوز زندهای؟"
📌 ادامه در
INSTANT VIEW
(مشاهده فوری)
#روان_پزشکی #روان_درمانی
#خودکشی #افسردگی
#suicide
🆔
@alipsychiatrist