حِآجَیِ اَِسَِــَِلَِیَِوَ (زاپاس)

+دلم درد میکرد شدیدا باهمون دل درد شامو درس کردم از در اومد بدون نگاه کردن بهم رفت سمت اتاق خواب لباساشو با یه شلوارک ساده عوض کرد بالاتنش لخت بود سریع میزو چیدم نشست پشتش و شروع کرد کم کم غذا خوردن تمام مدت داشتم با غذا بازی میکردم حتی فکر اینکه یه ماه دیگه از این جهنم میرم خییلی شیرین بود _مث اینکه گرسنه نیستی +نه دارم میخورم اتفاقا یه کفگیر ماکارانی برداشت ریخت رو پاش داشتم با تعجب به حرکاتش دقت میکردم _گمشو زیر میز غذاتو بخور نخاستم حرفی بزنم دعوا پیش بیاد خاستم بشقابو بردارم برم زیر میز _نو نو بیبی گرل غذاتو از رو پای من میخوری، زود تو این مدت کم تحقیر نشده بودم ولی این زیاده روی بود نبود؟ _زوددددد باش حیون از زو صندلی بلند شدم پاهام به شدت لرزش داشت کنارش وایسادم یهو از صندلیش بلند شد تو یه حرکت از موهام گرفت مجبورم کرد زانو بزنم سرمو به پاش فشار داد اون یکی پاشو گذاشت رو سرم _زود باش کوفت کن (پارت واقعی) https://t.me/+55nw2xqsUI02OTA0 https://t.me/+55nw2xqsUI02OTA0 https://t.me/+55nw2xqsUI02OTA0

عکسهای چالش رو توی چنل اصلیم میزارم https://t.me/+ZD8GsGN893I2ZGY0

ساب گرل همدانی برای خدمت کردن به میسترس اینجا داریم؟؟ اگه کسی رو میشناسید لطفا بهم معرفی کنید🙏 @Hajiiislave25