999Підписники
Немає даних24 години
-1047 днів
-26630 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
واستون خیلی کارا خواستم بکنم ولی اومدم دیدم که لیاقتش رو ندارین
همینجا دست نگه داشتم
مشکل تو بزرگ شدنمه ها
جوری بزرگ شدم که همیشه تنها بودم
تنهایی رو باز مغز استخون حس کردم
الانم عادت کردم خودم رو زخمای خودم مرحم باشم
نمیدونی وقتی بغض داره خفم میکنه
درد داره جرم میده
کالبدم یه آدم خشن و سرده
نمیدونی چقد دلم میخواد بقلم کنی
سرمو بزارم رو پاهات بزنم زیر گریه
دستت رو بکشی تو موهام
فقط سکوت کنی
بگی راحت باش یه عمر ریختی تو خودت خالی شو
هیچوقت جنم اینو نداشتم بگم دلم تنگ میشه
هیچوقت نیومدم گله کنم ازت
هیچوقت نخواستم با دردام ناراحتت کنم
تو اوج اینکه داشتم جر میخوردم حواسم بود مبادا غمی تو دلت باشه
هر وقت کودکان سرزمینم!!
بجای سطل آشغال...
در یخچال به دنبال غذا گشتند!!
آنروز * عید * من است!!
تا درودی دیگر..
تنت سالم سرایت سبز باشد ای دوست..
"" روزت زیبا ""
"" اندیشه ات بیدار ""