cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

❤️امپراطور دلها❤️

 🥀بسم الله الرحمن الرحیم ،، #به_کانال_ما_خوش_آمدید #کلیپ،!👀💚، #عکس℡ᴖ‌💜✨⋮ #پروفایل℡ᴖ‌❤️✨⋮ #شعر،🌼🖤) ء #بــہیو،🥀 #عشقاته🦋❤

Більше
Іран177 292Фарсі166 382Категорія не вказана
Рекламні дописи
367
Підписники
+324 години
+17 днів
+3630 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

- فقط روی خودت تمرکز کن، با هیچکس رقابت نکن‌‌🖤✋🏼 #𝑵𝑨𝒁𝑰
Показати все...
🥰 6👍 3😍 2
﮼  [ -﮼ . بہ حڪمتش دل سپردیم .. [ -﮼ .هر ڪسے بہ ڪسے نازید ما هم بہ خداے خود مینازم🌹 🙂🤞 #𝙛_𝙖𝙨𝙡𝙖𝙣𝙞
Показати все...
🥰 5👍 3🎉 2 1
00:08
Відео недоступнеДивитись в Telegram
🎉 4👍 2😍 2 1🥰 1🤣 1
00:07
Відео недоступнеДивитись в Telegram
استوری 😍😍
Показати все...
👍 3 3🥰 2😍 2🎉 1
دوستان شما رمان تا پارت چن خوانده بودین یادم رفته
Показати все...
👍 1😍 1
مرتکه طوطی سخنگو میخره میبوره خونه میقذاره رو گازیو،تکون میده اور، میگه:عزیزوم بگو سلام! طوطی میگه: نکو بچه سگ میفتوم.🦜😂 #𝕸 𝕴𝕺𝕺
Показати все...
😍 4🎉 3👍 2🥰 2
بیست پارت تقدیم شما عزیزان منتظر پارت جدید باشین از امشب 😘😘
Показати все...
😍 3👍 2🥰 2🎉 2 1
#عشق_در_نگاه_اول #پارت‌۱۴۰ به صدا تک تک در بیدار شدم مه: بله سعید: میتونم بیام داخل؟ زود شال خو سرخو کردم بشیشتم مه: بفرمایین بیاماد داخل نزدیک مبل شد سعید: میتونم بشینم مه: بله بله بفرمایین سعید: ممنون ، راستش اومدم عُذر خواهی کنم هم چون کاری کردم بد برداشت کنین واقعا منظورم اون نبود من خیلی ام مردم افغانستانو دوس دارم و ارزش قائلم و هم بخاطر اینکه پیش داداشتون گفتم گریه میکردین من: خیره بگذشت راستیو مم باید معذرت خواهی کنم بد گپ زدم اودم عصاب مه خراب بود نفهمیدم چی گفتم سعید : میشه دلیلشو بدونم؟ مه: بماند سعید : اشکال نداره ، خیلی قشنگ هراتی حرف میزنی خوشم اومد ههههه مه: تشکر لهجه منه دگه😊 سعید: خیلی ام عالی ، خوب دیگه من برم مه: اوک فعلا سعید برفت گوشی خو وردیشتم که امید پیام مر بدیده بود ولی جواب نداده بود بیخیال گوشی خو پس بگدیشتم درسته خیلی عاشقیونم ولی نمیتونم چون دوستش دارم یکسر غرور خو زیر پا کنم و پیشیو التماس کنم خودی مه گپ بزنه اوهم زیاده روی کرد نباید ای رقم گپ میزد 😑😑 سرووعض خو مرتب کرده برفتم بیرون مرجان: بیامادی؟ ماستم مم بیام به رد تو که بیای نون بخوریم مه: باشه بریم بچه ها کباب پخته بود نون خوردیم گفتن بریم جنگل برفتم لباسا خو عوض کردم ایندفه تیپ اسپورتی زدم سرهمی آبی و صورتی پوشیدم چپن کوتاه سفیدی هم به رویو خودی کتونی ها سفید و شال آبی خوهم پوشیدم برفتم بیرون تا عصر ته جنگل میگیشتیم بخو مم که عکاس ای جناب عالیا شده بودم یکسر عکس میگرفتم ازونا از عرفان و مرجان ،تانیا و نامزدی علی و خانمیو و سعید و محمد رضا 🤦‍♀️ چندتا عکس دگی هم بگرفتم دسته جمعی بعد ازو هرکی یکطرف رفت خودی جوره خو😒 امیته ای راه میرفتم که چشم مه بفتاد به یک کُلبه ی نزدیک رفتم دریو قفل بود عجب جا دنجی🙁 پهلو کلبه درختی بود برفتم بشیشتم سرخو رو زانوهاخو بگدیشتم باز دلمه بگرفت مثلا مه بیامادم تفریح 😒 چند دیقه هموته سرمه رو زانو هامه گدیشته بود به صدا پیام گوشی سرخو بالا کردم از ته کیسه خو بیرون کردم نگاه کردم که امید پیام داده زود برفتم ته چت که نوشته بود امید: حالی نمایه زانو غم بغل بگیری وخی😒😒 بسم الله 😳 چهار طرف خو نگا کردم کسی نبود دوباره پیامیو بخوندم ای از کجا فهمید😳 مه: تو کجایی؟ امید: پیش تو هولکی وخستم هرچی چهار اطرافه نگا کردم به غیر چند زوج دگه کسی نبود مه: بدون شوخی ،توکجایی؟ امید: بخونه دگه کجا باشم مه: پس از کجا فهمیدی مه زانو غم بغل گرفتم🙁 امید: مه میفهمم مه: از کجا مثلا؟ امید: تو هرکار کنی مه میفهمم چون قلبه تو پیش منه مه: امید جاااان🥺 امید: جانَ امید زنگ میزنم جواب بده مه: چری ایته کارا میکنی وقتی میفهمی فکرو دلم پیش تونه اصلا میفهمی از صبح مه چی کشیدم😔 امید: گناه مه چیه عشقمه خوب دلمه نازک شده از تو دورم بسر هرچی گیر میدم مه: مه قربون دل شما عشقمه چی میشه دگه ازمه قهر نشو🥺 امید: خدانکنه حاله هم وخی چندتا عکسا لوکسی از خو بگیر بمه ری کو مام عشقه خو ببینم😊 مه: باشه حاله میگیرم _ بدی مه میگیرم 😂😂 پشت سرخو نگا کردم که مرجان خندیده ای میایه 😐 مه: چری میخندی ؟ مرجان: آخه امی چند لحظه پیش زانو غم بغل گرفته بودی حاله از خوشحالی مایی پرواز کنی😂 امید: مرجانه؟😂 مه: هااا حاله چری شما دوتا یکسر میخندین؟😐 امید: هیچی بدی مرجان ازتو عکس بگیره عکسا خوبی میگیره ههههه مرجان: بیاب نکنین دگه آقا امید😂 مه: شما دوتا چی میگین مه نمیفهمم دیدم مرجان گوشی خو بیرون کرد عکسی آورد گفت نگا کن نگا کردم که وقتی سرخو رو زانو خو گدیشته بودم عکس گرفته بود ری کرده بود به امید مه: مرجاااااان😡
Показати все...
🥰 3😍 3 2👍 1🎉 1
#عشق_در_نگاه_اول #پارت۱۳۹ مرجان: پریسا خوبی چری چشماتو سرخه😳 مه: هیچی خوبم عرفان: خوب چیی رنگ تو بپریده بگو مشکلی پیش آماده نکنه ناجور چیزی شدی؟ مه: نه بخدا خوبم فقط .... _ خوب نیس داشت گریه میکرد نگا کردم که سعید ای نزدیک ما میاماد مه: 😳 عرفان: چییییی گریه میکردی؟ چری😳 بطرف سعید چشم قوره ی رفتم به عرفان گفتم مه: نه چری گریه کنم مه خوبم بخدا سعید: دروغ میگه بخدا داشت گریه میکرد خودم دیدم ای بچگه دیونه مرض داره🤬 عرفان بطرف سعید یکرقمی نگا کرد بعد بمه گفت عرفان: گپی نیه جیگرمه برو خودی مرجان بخونه باز گپ میزنیم مه: باشه خودی مرجان برفتیم خونه مرجان: تو برو اتاق مم میام سرخو تکون دادم و برفتم خودخو بنداختم رو تخت هم عصاب مه خراب بود هم ناراحت بودم اوووووف خداجو امیر کم دیشتم اناله خودی امید چکار کنم مرجان: بیا ای قهوه بخور بعدشم بمه توضیح بده مه: چیزی بری توضیح دادن نیه مرجان: از کی تاحالی تو از مه چیزی مخفی میکردی ؟ مه فک میکردم حالا که زن برار تو شدم نزدیکتر شدیم ولی میبینم اشتباه فک کردم مه: ازمه ناراحت نشو بخدا موضوع مهمی نیه نمام سرتورم به درد بیارم مرجان : بد نکن ،حتا اگه مهم هم نباشه باید بمه بگی همه چیزه بریو بگفتم اشکامه بریخت سرخو رو پا مرجان بگدیشتم هموته که موهامه دست میکشید گفت مرجان: آخخخ خوهرک دل نازک مه غم نخور آشتی میکنه ،درضمن توباید خیلی صبور باشی میفهمی کو شاید روزا سخت تر ازی هم پیش رو داریم نباید ایته زود خودخو از دست بدی مه: مرجان بخدا خیلی مام اور نمیفهمی امروز که او رقم خودی مه گپ زد واقعا قلبه مه بشکست ازو توقع ندیشتم😭 مرجان: میفهمم خوهر مه گریه نکن به اوهم سوء تفاهم شده حتما آشتی میکنه باز مه: به عرفان یک چیزی سرهم کن بگو میفهمم حتما باز میپرسه نمیتونم تحمل کرده باز میزنم زیر گریه مرجان: باشه اور بُسپُر بمه تو دلجم مه: تشکر خوهری 🥺 مرجان: خواعش میکنم نفس مه حالی هم وخی اشکاخو پاک کن وخی که یک چیزی مام بتو بگم😊 وخستم اشکاخو پاک کردم روبروی بشیشتم مه: خوووب؟ مرجان: مام جواب او سوال تور بدم که همکسر میگفتی چری به ای چندماه ایته تغیر کردی مه: جدیییی پس بگو دگه😳 مرجان: میفهمی او شاو مهمونی چری اوته شدم وحال مه بد شد مه: نه چری؟ مرجان: چون عرفان جانه بعد از یک ونیم سال دیدم 😊 مه: جاااااان یعنی چی😳 مرجان: خوب برادر محترم شما عشق بچگی مه بود مه: چیییییییییییی😳 مرجان: جیغ نکش دختر حالی یکی میشنوه😡 مه: خوب تعجب کردم اصلا تو چری چیزی بمه نگفتی😒 مرجان: خوب خودمم نمیفهمیدم درسته حس داشتم ولی روزیکه زنگ زدی گفتی ماییم بریم به عرفان خواستگاری قلب مه کم بود ازجا کنده شه تعادل خو از دست دادم زود گوشی قطع کردم او روز بود که فهمیدم اگه عرفان مال یکی دگه شه واقعا دل مه میترقه بعدشم وقتی آمادین خواستگاری مه کو از حس خو نگم بهتره مه: پس باید بجون مه دعا کنی چون مه تور پیشنهاد دادم 😁 مرجان: میفهمم عرفان جان همه چیزه بمه بگفتن 😂 مرجان: واقعا نمیفهمم ای کار تور چی رقم جبران کنم ،هرکار بری رسیدن تو و امیدجان بهم ،از دستم بر بیایه میکنم بدون دریغ مه: تشکر جیگرمه تو فقط دعا کن بهم برسیم🥺 مرجان: انشالله که میرسین خدا بزرگه همه چیزه بسپر به خدا ببین مه سپردم نتیجه او چیشد ؟ از توهم امی میشه شک نکن😊 مه: خداکنه🥺 مرجان: خوب حالیه که عرفان جان بیاین مه بروم جلوتر خودی اونا گپ زنم که باز تور سوال جواب نکنن مه: عشقی تو😘 مرجان برفت مم پس سرخو بگدیشتم گوشی نگا کردم آف بود پیام دادم مه: هروقت آن شدی خواهش میکنم زنگ بزن سوء تفاهم شده نگذار کِش پیداکنه  گوشی پس بگدیشتم چشماخو بسته کردم مر خاو برد
Показати все...
👍 4🥰 4🎉 1😍 1
#عشق_در_نگاه_اول #پارت۱۳۸ نمیفهمم چند دیقه چشما مه بسته بود یکدفه احساس کردم سایه ی بفتاد باله مه چشما خو وا کردم که سعید بالا سرمه ایستاده و با تعجب به طرف مه میبینه هولکی وخستم سرو وعض خو مرتب کردم سعید: نه نه بشین راحت باش پس بشیشتم رو خو از دریا کردم اوهم بیاماد با فاصله کنار مه بشیشت سعید: خوبی ؟ مه: اها چطور؟ سعید: نمیدونم حس کردم حالت گرفته س مه: نه خوبم  سعید: خداروشکر مه: شما چری اینجی آمادین سعید: خواستم یکم قدم بزنم تورو دیدم که اینجایی اومدم حالتو بپرسم مه: تشکر مه خوبم فقط خواستم کمی تنها باشم سعید: پس یعنی غیر مستقیم داری میگی مزاحم شدی😂 مه: نه مه کی ای گپه گفتم سعید: حالااااا هرچی یاد مه ازو حرکتی آماد گفتم باشه بپرسم چری اوته کرد مه: راستی وقتی بیرون میشدیم طرف مه یکرقمی نگاه کردین ابروهاخو بُردین بالا میشه بپرسم چری ؟🤨 یکدم دیدم بخنده شد وییی دیونه یه ای خلاصه ازی بیچاره😐 سعید: هههه میفهمی چیه، من نمیدونستم افغانستان هم همچین دخترای داشته باشی تورو که دیدم تعجب کردم 😂 مه: ببخشید ولی ایشته دخترای؟🤨 سعید: اینقد خُشکل ، جذاب ، و همچنین خوشتیپ😊 مه: اهاااا یعنی شما فکر میکردین فقط ایران شما مقبول و خوشتیپ داره ههههه جالبه ولی میفهمی چیه آدم هرجا میره نباید اصل خو فراموش کنه هرچی نباشه شمام از امو افغانستانین درسته حاله اینجی زندگی میکنین انقد دسته کم نگیرین مردم اونجی از هرلحاظ عالی ان حالا چه صورت باشه چه سیرت ( ایر به تعنه گفتم)😏 وخستم و ازونجی برفتم امیته لب دریا بخو قدم میزدم که گوشی زنگ آماد نگاکردم امید بود😍 تصویری زنگ میزد زود اوکی کردم مه: جاااانم😍 امید: خوبی😒 مه: تو خوب باشی مم خوبم😊 __پریسا یه لحظه وایسااااا پشت سر خو نگاه کردم که سعید بود🤦‍♀️ امید: کی بود تور صدا کرد🤨 مه: م چی چیزه هیشکی😥 امید: چری بود، بگو کینه؟ نزدیک مه شد هولکی گوشی پایین گرفتم امید: میشنوی ؟ پریسا میگم بگو کیبود او زود دوربین عقب بزن ببینم کینه😠 خدایاااا حالی مه چکار کنم😰 امید: خودی تونم پریساااااااااا😡 مجبورا دوربین بنداختم رو سعید امید: ای کینه که اسم تور صدا کرد ؟ مه: چی چیزه سعید ،بچه بچه کاکا بابامه امید: تو به امی سر وعض پیش ازونی😡 مه: امید بخدا مه ..... امید: گپ نزن ، مه ازودم اینجی خودخوری میکنم که خودیو بد گپ زدم حالی ناراحته بخاطر همو دوباره زنگ زدم حاله که میبینم ناراحت که چی خیلی هم بتو خوش میگذره دوره ور تو شلوغه اصلا مه کینم که گپ مه بتو مهم باشه که ناراحت شی اشتباه کردم برو خوش بگذره بتو باز قطع کرد😭😭 به سرعت ازونجی دور شدم امیته ای میدویدم هیچی نمیفهمیدم که یکدفه دست مه از عقب گرفته شد سعید: حالت خوبه؟ چرا هرچی صدات میکنم جواب نمیدی؟ ببینم تو گریه میکنی😳 دست خو محکم از دستیو خطا دادم مه: یله کو دسته مه اصلا بتو چه بروگمشو😭😭 سعید: ببین نمیدونم چیشد یه دفه ولی من صدات کردم که بگم اشتباه فک کردی منظورم اون نبود مه: بمه چی منظور تو چیبوده یله کو رد مر به سرعت ازونجی برفتم پیش مرجان اینا مه به چی فکرم ای به چی فکر 😭
Показати все...
5👍 3🥰 2