cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

سلامت - مدرسه زندگی زنبق

با آرزوی سلامت تن و جان🌾 لطفا در صورتی که در مورد مساله درمانی خاصی اطلاعات بیشتری نیاز دارید، به آیدی من پیام دهید(دکتر فاطمه گنجی؛متخصص داخلی ) @Dooust

Більше
Рекламні дописи
236
Підписники
+524 години
+57 днів
+730 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

#عدالت_اجتماعی_و_سلامت زن فلسطینی در حال تماشای خراب کردن خانه‌اش در صحرای نقب توسط ارتش اسرائیل! ۲۴ می، روز جهانی زن و تلاش زنان برای صلح و خلع سلاح، نیز هست! ..
Показати все...
#عدالت_اجتماعی_و_سلامت به مناسبت ۲۴ می؛ روز جهانی اسکیزوفرنی پسر جوان، ۲۲ساله و دانشجو بود. از در که وارد شد به من خیره شد و نزدیک‌تر آمد. کمی جا خوردم. با تردید  گفت: سانچی، پلاسکو، زلزله! صدایش مانند این بود که درسی را از حفظ می‌خواند یا اسم رمز یک عملیات مخفی را به زبان آورده است! پرسیدم چرا این کلمات را تکرار می‌کنید؟! با تردید چشم‌هایش را تنگ کرد و از گوشه چشم به پدرش که یک طرف ایستاده بود نگاه کرد. پدرش خواست صحبت کند اما پسر با یک اشاره گفت: هیسسسس! این نمی‌دونه!  مردد بودم که آیا رفتار سایکوتیک او را مبنا قرار داده و دستور بستری را به پدر بدهم یا برای اطلاعات بیش‌تر پافشاری کنم؟! راه دوم را انتخاب کردم... با ژست معلم‌واری به او گفتم: من هم خبر دارم... اما خودت که می‌دونی...؟! (اشاره به مخفی کردن رازی مشترک !) لبخندی محو از گوشه‌ی لبش گذشت. پرسید: تو هم صداشون رو می‌شنوی؟! حدسم این بود که منظور توهمات شنیداری اوست. جواب دادم: هر کسی صداهای مخصوص خودش رو داره که ممکنه دیگران نشنوند! گفت: من صدای همه‌شون رو می‌شنوم اما بابام می‌گه الکی نگو!  همه‌اش دارن می‌گن سوختم سوختم... همدلی من داشت به هم‌حسی می‌رسید. احساس کردم ادامه‌ی بحث اشکم را سرازیر می‌کند. در سکوت نگاهش می‌کردم. ادامه داد: بعد پلاسکو هم صداشون میومد که می‌گفتن جهنمه این‌جا... سوختم... نجاتم بدین ... بعد زلزله هم بودن... اینا به همدیگر ربطی دارن آیا؟! سوال به‌شدت پیچیده‌ی خود را به حدی ساده و معصومانه پرسید که یک لحظه در پاسخ تردید کردم. پرسیدم: از نظر شما ربطی دارند؟ حالت چهره‌ی درخود-مانده‌ای به خود گرفت و رو به دیوار گفت: ربطی دارن؟! سانچی، پلاسکو ...  دستور بستری در دستان پدر قرار گرفت و بیمار در حال خروج یک لحظه برگشت و با لبخند محو گفت: من واقعا می‌شنوم! دیوانه نشدم...!                   در شرح احوال تبعیدیان سیبری در دوران استالین جایی خوانده بودم که  آمار بیماران اسکیزوفرنیا به بیش از ۷۰‎٪ رسیده بود و این فزونی؛ توجه به جنبه‌های اتیولوژیک این بیماری را از ژنتیک به سوی شدت استرس برگردانده بود. گفته می‌شود که در سیبری شدت استرس افراد و تماشای مداوم مرگ سایر زندانیان و بازجویی‌های طاقت فرسا و... آمار ۱‎٪ اسکیزوفرنی را در جمعیت زندانیان تا ۷۰ برابر بالا برده بود. فکر کردم چه حجمی از استرس برای ما لازم است تا اسکیزوفرنیک شویم؟! توالی این حوادث تنها این یک قربانی را به جای نمی‌گذارد. از سال گذشته تعداد رو به فزونی از معتادان به زولپیدم و سایر داروهای خواب آور را دیده‌ام که علت گرایش به مصرف خود را بی‌خوابی پس از اخبار سوانح اعلام کرده‌اند. این تعداد را باید به مبتلایان استرس پس از سانحه و افسرده‌ها بیفزاییم. بازماندگان مرگ و میر حج دو سال پیش ... و سانچی ... پلاسکو ... و زلزله ورزقان ...و زلزله‌ی کرمانشاه و کرمان ... و قربانیان هر سال تصادفات جاده‌ای ، و مرگ... و باز هم مرگ... فکر کردم چه جمله ی درستی است این که: همه جای ایران من درد می کند! دکتر نسرین دانش @anxietyiran @salamat_zanbagh
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
#اخبار_روز_سلامت به مناسبت ۲۴ می، روز جهانی اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی مصرف گل و اسکیزوفرنی یکی از شایع ترین مشکلاتی که مصرف مخدر گل، ایجاد می کند و پژوهش های زیادی در مورد آن انجام شده، بالا رفتن ریسک ابتلا به سخت ترین بیماری روانی یعنی اسکیزوفرنی است. مطالعات نشان داده اند THC که در گل وجود دارد، باعث می شود شانس ابتلا به اسکیزوفرنی در افرادی که پایه های ژنتیکی این اختلال را دارند، دو برابر شود. موارد گزارش شده نشان داده اند دوز مصرف بالای این ماده حتی در کسانی که ژن نهفته اسکیزوفرنی را ندارند، هم باعث درگیری موقت با این اختلال میشود.
Показати все...
#اخبار_روز_سلامت به مناسبت ۲۴ می؛ روز جهانی اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی پسر جوان، ۲۲ساله و دانشجو بود. از در که وارد شد به من خیره شد و نزدیک‌تر آمد. کمی جا خوردم. با تردید  گفت: سانچی، پلاسکو، زلزله! صدایش مانند این بود که درسی را از حفظ می‌خواند یا اسم رمز یک عملیات مخفی را به زبان آورده است! پرسیدم چرا این کلمات را تکرار می‌کنید؟! با تردید چشم‌هایش را تنگ کرد و از گوشه چشم به پدرش که یک طرف ایستاده بود نگاه کرد. پدرش خواست صحبت کند اما پسر با یک اشاره گفت: هیسسسس! این نمی‌دونه!  مردد بودم که آیا رفتار سایکوتیک او را مبنا قرار داده و دستور بستری را به پدر بدهم یا برای اطلاعات بیش‌تر پافشاری کنم؟! راه دوم را انتخاب کردم... با ژست معلم‌واری به او گفتم: من هم خبر دارم... اما خودت که می‌دونی...؟! (اشاره به مخفی کردن رازی مشترک !) لبخندی محو از گوشه‌ی لبش گذشت. پرسید: تو هم صداشون رو می‌شنوی؟! حدسم این بود که منظور توهمات شنیداری اوست. جواب دادم: هر کسی صداهای مخصوص خودش رو داره که ممکنه دیگران نشنوند! گفت: من صدای همه‌شون رو می‌شنوم اما بابام می‌گه الکی نگو!  همه‌اش دارن می‌گن سوختم سوختم... همدلی من داشت به هم‌حسی می‌رسید. احساس کردم ادامه‌ی بحث اشکم را سرازیر می‌کند. در سکوت نگاهش می‌کردم. ادامه داد: بعد پلاسکو هم صداشون میومد که می‌گفتن جهنمه این‌جا... سوختم... نجاتم بدین ... بعد زلزله هم بودن... اینا به همدیگر ربطی دارن آیا؟! سوال به‌شدت پیچیده‌ی خود را به حدی ساده و معصومانه پرسید که یک لحظه در پاسخ تردید کردم. پرسیدم: از نظر شما ربطی دارند؟ حالت چهره‌ی درخود-مانده‌ای به خود گرفت و رو به دیوار گفت: ربطی دارن؟! سانچی، پلاسکو ...  دستور بستری در دستان پدر قرار گرفت و بیمار در حال خروج یک لحظه برگشت و با لبخند محو گفت: من واقعا می‌شنوم! دیوانه نشدم...!                   در شرح احوال تبعیدیان سیبری در دوران استالین جایی خوانده بودم که  آمار بیماران اسکیزوفرنیا به بیش از ۷۰‎٪ رسیده بود و این فزونی؛ توجه به جنبه‌های اتیولوژیک این بیماری را از ژنتیک به سوی شدت استرس برگردانده بود. گفته می‌شود که در سیبری شدت استرس افراد و تماشای مداوم مرگ سایر زندانیان و بازجویی‌های طاقت فرسا و... آمار ۱‎٪ اسکیزوفرنی را در جمعیت زندانیان تا ۷۰ برابر بالا برده بود. فکر کردم چه حجمی از استرس برای ما لازم است تا اسکیزوفرنیک شویم؟! توالی این حوادث تنها این یک قربانی را به جای نمی‌گذارد. از سال گذشته تعداد رو به فزونی از معتادان به زولپیدم و سایر داروهای خواب آور را دیده‌ام که علت گرایش به مصرف خود را بی‌خوابی پس از اخبار سوانح اعلام کرده‌اند. این تعداد را باید به مبتلایان استرس پس از سانحه و افسرده‌ها بیفزاییم. بازماندگان مرگ و میر حج دو سال پیش ... و سانچی ... پلاسکو ... و زلزله ورزقان ...و زلزله‌ی کرمانشاه و کرمان ... و قربانیان هر سال تصادفات جاده‌ای ، و مرگ... و باز هم مرگ... فکر کردم چه جمله ی درستی است این که: همه جای ایران من درد می کند! @anxietyiran @salamat_zanbagh
Показати все...
#مهارتهای_زندگی توقف و تکرار در عشق اعتیادگونه ◽هیجان‌زدگی، شوق، و همه احساسات شدیدی که عاشق شدن جرقه‌ی شروع آنها را میزند، برای بعضی از افراد ایجادکننده‌ی میل به تکرار این تجربه، بارها و یکی پس از دیگری است. الگویی که از آن با عنوان 'اعتیاد به عشق ' نام برده میشود. اگرچه هیچ تشخیص بالینی رسمی با این عنوان وجود ندارد اما معمولا از آن برای توصیف مشغولیت ذهنی با عاشق بودن و جستجو کردن پی‌درپی روابط عاشقانه علیرغم پیامدهای ناخوشایند آنها، استفاده میشود. برخی صاحب‌نظران با به کار بردن کلمه 'اعتیاد' برای توصیف این الگوی رفتاری مشکل‌ساز موافق نیستند و یکی از دلایل مخالفت آنها این است که کلمه اعتیاد همچنان با نوعی انگ اجتماعی همراه است و از طرفی استفاده‌ی بیش از حد و نابه‌جا از آن می‌تواند باعث کم شدن وزن و بار معنایی اعتیاد به عنوان یک وضعیت وخیم با عوارض جسمانی و تهدیدکننده‌ی زندگی شود. برخی نظریه‌پردازان استفاده از اصطلاحاتی مثل توقف یا تثبیت در عشق(fixation on love) را برای توصیف چنین الگوهای عشق‌ورزی مناسب‌تر می‌دانند. با وجود این اختلاف نظرها، همچنان این باور وجود دارد که بعضی رفتارها مانند وارد شدن به روابط عاطفی و عشق‌ورزی می‌توانند کیفیتی شبیه به اعتیاد پیدا کنند و مشاهده بعضی الگوها در آنها نشانه‌ی نیاز به بررسی عمیق‌تر و دریافت کمک روانشناختی است. افکار مزاحم؛ این یک اتفاق طبیعی است که در اولین مراحل شروع یک رابطه یا در اولین نوبت عاشق شدن مشغولیت ذهنی زیادی با فرد مورد علاقه وجود داشته باشد اما در صورتی که گستره‌ی فکر کردن در مورد یک شخص خاص یا ایده‌ی عشق به طور  کلی، به اندازه‌ای باشد که کار، عملکرد تحصیلی، خواب و حیطه‌های دیگر زندگی را تحت تاثیر قرار دهد، در این صورت میتواند جای نگرانی وجود داشته باشد. اضطراب جدایی؛ دلتنگی برای شریک عاطفی یا فرد محبوب حالت بسیار متداولی است، اما احساس تنش غیرقابل‌تحمل زمانی که آنها در دسترس نیستند، می‌تواند نشانه‌ای از عشق اعتیادگونه باشد. همچنین ممکن است فرد مبتلا به الگوی ناسالم عشق‌ورزی، خود را در حال اجتناب دائمی از موقعیت‌هایی بیابد که به نوعی او را از فرد محبوبش جدا میکنند؛ در قالب رفتارهایی مثل ترک کردن محل کار، خارج شدن از مدرسه، کنسل کردن قرارها با دوستان، و اجتناب از انجام تعهدات خانوادگی. روابط متوالی؛ جابه‌جا شدن پی‌درپی از رابطه‌ای به رابطه دیگر، نه فقط به دلیل ترس از تنهایی بلکه به دلیل میل سیری‌ناپذیر و اجبارگونه به احساس دوست داشته شدن، میتواند نشانه‌ای از مشغولیت ناسالم با مفهوم عشق باشد. استفاده از عشق به عنوان ابزاری برای اجتناب؛ فرد مبتلا به اعتیاد عشق ممکن است زمانهای زیادی را با فرد محبوب خود سپری کند و در زمانهای با هم نبودن هم، بر فکر کردن به آن فرد تمرکز کند تا خود را از افکار و احساسات دردناک و ناخوشایندی دور نگه دارد. فکر کردن به یک شخص محبوب به عنوان روشی برای اجتناب از احساسات دشوار، میتواند یک علامت قابل‌تأمل باشد. ماندن در یک رابطه‌ی ناسالم؛ حتی زمانی که یک رابطه به طور بالقوه مسموم یا غیرقابل‌ترمیم است ممکن است تلاشهای شدیدی برای حفظ آن وجود داشته باشد. تلاشهایی که ممکن است منجر به تداوم یک وضعیت خودتخریب‌کننده شوند و مانند اعتیاد نیاز به ترک شدن دارند. عشق یا رابطه به عنوان تنها منبع لذت؛ در صورتی که احساسات خوشایند تنها در حین قرار داشتن در عشق یا رابطه، تجربه می‌شوند، این میتواند نشانه‌ای از یک سبک ارتباط‌گیری ناسالم باشد. در چنین حالتی ممکن است تفریحات یا فعالیتهایی که زمانی هیجان‌انگیز بوده‌اند، دیگر برای فرد قابل‌لذت بردن نباشند؛ متمرکز شدن بر معشوق یا رابطه، تبدیل به دلیلی برای زنده بودن می‌شود؛ و درگیر شدن با احساس ناامیدی زمانی که فرد محبوب در دسترس نیست، کیفیت ناتوان‌کننده پیدا میکند. از بین رفتن تمرکز بر هر موضوعی جز عشق و فرد محبوب، و احساسات همراه با آن میتواند کارکرد روزمره فرد مبتلا به الگوی اعتیادگونه عشق را تحت تاثیر قرار دهد.‌ ادامه در INSTANT VIEW (مشاهده فوری)
Показати все...
📌 توقف و تکرار در عشق اعتیادگونه

✍🏻 Rebecca Strong ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیک‌جو

https://t.me/alipsychiatrist

هیجان‌زدگی، شوق، و همه احساسات شدیدی که عاشق شدن جرقه‌ی شروع آنها را میزند، برای بعضی از افراد ایجادکننده‌ی میل به تکرار این تجربه، بارها و یکی پس از دیگری است. الگویی که از آن با عنوان 'اعتیاد به عشق ' نام برده میشود. اگرچه هیچ تشخیص بالینی رسمی با این عنوان وجود ندارد اما معمولا از آن برای توصیف مشغولیت ذهنی با عاشق بودن و جستجو کردن پی‌درپی روابط عاشقانه علیرغم پیامدهای ناخوشایند آنها، استفاده میشود. برخی صاحب‌نظران با به کار…

#پیشگیری_از_بیماری چهارزانو نشستن که متاسفانه در فرهنگ ایرانی ما بسیار مرسوم است، بدترین سبک نشستن است. این حالت، تاندون‌ها، لیگامان‌ها و غضروف‌های زانو را بشدت تحت فشار و کشش قرار می‌دهد و سن ابتلا به آرتروز زانو را پایین می‌‌آورد. چهارزانو نشستن را بسیار محدود کنید. @salamat_zanbagh
Показати все...
#آموزش_عمومی_در_حوزه_سلامت نبرد برای سلامتی امروزه، تبلیغات مختلف از قرص‌های لاغری و کاهش ریزش موی سر گرفته تا دستگاه‌های مکانیکی، سالن‌های ورزشی و خدمات متناسب با آنها، همه و همه می‌کوشند تا اعتماد مخاطب را جلب کرده و هدف اصلی خود را بهبود سلامتی مخاطبان معرفی کنند. تمایل انسان به سلامتی و نگرانی از بیماری‌های مختلف فضای بسیار گسترده‌ای را برای خرید و فروش این کالاها فراهم آورده است. برخلاف ظاهر همدلانه و همدردانۀ این تبلیغات، عملاً اما چیزی که واقعا ارزش دارد، نه سلامتی، بلکه حساب بانکی مخاطبان است. این شرکت‌ها که هدف اصلی‌شان کسب درآمدهای هنگفت است، می‌کوشند تا با اتکا به انواع و اقسام فریب‌های تجاری، روش‌های جنگ روانی و اقناع مخاطب، این هدف اصلی را در پس ظاهر دوستانه و همدلانه‌ای پنهان سازند که خود را دوستدار سلامتی مردم معرفی می‌کند. روشن است که این شرکت‌ها نه از سلامتی مردم، بلکه دقیقاً از بیماری و عدم سلامتی آنها سود می‌برند. نکته قابل تامل دیگر، تلاش آنها برای حفظ خصلت‌های ظاهراً آسیب‌زای انسانها (مانند تنبلی یا پرخوری) است. برای مثال، شما دیگر لازم نیست برای لاغر شدن هر روز به ورزش‌های سنگین یا رژیم‌های غذایی طاقت‌فرسا تن بدهید، بلکه می‌توانید گوشۀ منزلتان لم دهید و هر چه می‌خواهید بخورید، فقط کافی است از فلان قرص لاغری، یا دستگاه ماساژ شکم یا حتی نوع خاصی از دستبند و گردن‌بند استفاده کنید. جالب اینجاست که علی‌رغم ناکارآمد بودن این روش‌ها و عوارض جانبی آزاردهندۀ آنها، کنترل امیال غریزی برای انسانها آنچنان دشوار است که هنوز اقبال بسیاری به این شرکت‌ها وجود دارد. بخش دیگری از تبلیغات مربوط به سلامتی نه از جانب شرکت‌های تولیدکننده یا فروشندۀ کالا یا خدمات، بلکه از جانب نهادهای شهری، فرهنگی، اجتماعی و به ویژه دولت صورت می‌پذیرد. صرف نظر از رابطۀ مالی-تجاری پنهان شرکت‌های مذکور با این نهادها که خود یکی از انگیزه‌های اصلی ترویج فرهنگ سلامت است، باید اذعان کرد که دولت انگیزه‌ها و اهداف بلندمدت‌تر و کلان‌تری از ترویج فرهنگ سلامت می‌برد. دولت می‌کوشد تا این ذهنیت را به مخاطب تلقین کند که «تو نگران سلامتی خودت هستی، من هم به فکر سلامتی تو هستم، پس به من اعتماد کن». اما آیا دولت همان انگیزه‌ را از بحث سلامت شهروندان دنبال می‌کند؟ قطعا نه. برای دولت درد کشیدن یا بیمار شدن یا حتی مردن یک انسان چندان اهمیتی ندارد. برای دولت دو مساله اهمیت دارد: یکی حفظ توان «نیروی کار» و دیگری کاهش هزینه‌های جاری دولت. به بیان دیگر، دولت از یک سو می‌کوشد تا با سالم نگه داشتن شهروندان، نیروی کار فعال با بازدهی بالا داشته باشد تا در نهایت بتواند بهره‌وری و سود خود را بالا ببرد. از سوی دیگر، دولت می‌کوشد تا با ترویج فرهنگ سلامت، هزینۀ معالجۀ یک بیمار (اعم از هزینۀ نگه‌داری، دارو، نیروی انسانی مانند دکتر، پرستار، منشی، نظافتچی و …) را کاهش دهد. نباید فراموش کرد که اگر دولت تسهیلات ویژه‌ای برای شرکت‌های تولیدکنندۀ کالا و خدمات سلامت درنظر می‌گیرد، بیش از همه به دلیل همین منافع مشترک میان آنهاست: یکی خریدار دست به نقد می‌خواهد و دیگری نیروی کار با بهره‌وری بالا. امروز دغدغۀ سلامتی به یک بیماری وسوا‌س‌گونۀ اپیدمیک بدل شده است. در این خصوص ذکر چند نکته لازم به نظر می‌رسد: ۱. تجربه نشان داده است که افراد در تلاش برای دوری از بیماری‌ها حجم عظیمی از فضای ذهنی، فعالیت و حتی گفتگوی روزمرۀ خود را به سلامتی و ترس از دچار شدن به بیماری اختصاص می‌دهند، و همین ترس و وسواس دائمی به عامل اصلی بیماری های بدل می شود.  این ترس را می‌توان در گفتگوی روزمرۀ اطرافیان به وفور مشاهده کرد: ترس از چاق‌تر شدن، ترس از سرطان‌زا بودن فلان مواد غذایی و ترس‌های مشابه. ۲. تصور جامعه راجع به سلامتی بیش از آنکه ربطی به خود سلامتی یا فرآیند ارگانیک بدن داشته باشد، ناشی از نوع تبلیغات تجاری و فرهنگی است. برای مثال بخش قابل توجهی از دختران و زنان به بهانۀ سلامتی می‌کوشند تا شبیه مدل‌هایی شوند که عملاً نمونۀ یک انسان نامتناسب و بیمار هستند. از قضا اسطورۀ انسان کاملا سالم، یک اسطوره خیالی است، ممکن است سلامت و کارکرد بسیار بهینۀ یک اندام به سایر اندام ها آسیب برساند. ۳. این رویکرد سنتی که انسان باید سالم باشد تا بتواند بدون مشکل به فعالیت‌های اصلی زندگی‌اش برسد، اکنون دیگر جایگاه خود را از دست داده است. دیگر مساله نه «عقل سالم در بدن سالم»، بلکه  خود سلامتیِ فی‌نفسه حتی به قیمت از دست رفتن عقل است. مضحک تر از همه اما این است که هرچه فرد بیشتر در راستای سلامتی اش تلاش می کند، خود را به برنامه ها و رژیمهای تجویزی مقید می سازد و کالری وعده هایش را محاسبه می کند، عملاً هم به لحاظ روانی و هم به لحاظ جسمانی بیمارتر می شود. @PhilosophicalHalt
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
#اخبار_روز_سلامت ۲۱ می، روز جهانی چای هر چایی رو چه زمانی بخوریم؟ ▫️صبح زود (چای زردچوبه)  ضد التهاب ▫️دم ظهر(چای سبز) افزایش متابولیسم ▫️بعد از ظهر(چای سیاه) انرژی و تمرکز ▫️قبل خواب(چای بابونه) آرامش بخش 
Показати все...
🔥 2