انسداد استخوانهای عاصی.
و ناگهان برف، چشمانم را رها کرد… • ما، ساکن دریاهای دور و سرزمینهای ناشناختهایم.🏴 • 📬آدرس ایمیل: [email protected] • باتِ شناس: @Sepiidar_bot • باتِ ناشناس: t.me/HidenChat_Bot?start=1180081940
Більше439
Підписники
-124 години
-67 днів
-430 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
من برخلاف کنکور، برای نهاییها یکم استرس دارم. البته نظر مامانم و دکتر اینه که این “یکم” نیست و بهتره کنترل بشه؛ بههرحال امروز، هم صبح و هم سرجلسه تپش قلب شدید داشتم ولی فکرکنم تونستم از پسش بربیام. تا اینجا روز خوبی رو پشت سر گذاشتم و اگر بفهمید کی رو دیدم مطمعن میشید که چقدر خوششانس بودم که بین اون همه آدم پیداش کردم. آخرینبار دوسال پیش توی جلسههای انجمنم میدیدمش. انجمنی که یه تلاش نافرجام برای گفتوگو بود. ولی حاصلش دیدن همین آدمهای عزیزی شد که از بعضیهاشون مدتهاست بیخبرم. اگر بهمن باشه میتونم ساعتها از اتفاق امروز حرف بزنم. از لحظهای که دیدمش، طوری که همدیگه رو شناختیم و جوری که مغزم باور نمیکرد وسط این همه درد یه اتفاق خوب براش افتاده. گاهی یه آدم همون اتفاق خوبهی زندگیه. توی اون چنددقیقهای که بغلش کردم و صداش رو از کنار گوشم شنیدم، به این فکر میکردم که زندگی توی همین لحظهها خلاصه میشه. توی این سِیر سینوسی بین غم و شادی، اضطراب و آسودگی، دلتنگی و دیدار. حیف که حرفها و کلمههام تموم شده بودن، مدت زیادی نیاز داشتم که فقط نگاهش کنم.
اگر فردا امتحان دارید، دیگه بخوابید. هرچقدر هم که خوندید یا نخوندید الان بهترین کار اینه که بخوابید. مراقب خودتون باشید، امیدوارم خوب بگذره.
من امشب تا دوازده و نیم میخونم. اگر کسی هست، بگه بهم باهم بخونیم.
تنها دلیلی که هنوز دارم عربی میخونم معلم عربی امسالمه. چقدر تو خوبی آخه مرد!
بچهها ناراحت نشید من واقعا از همهی همهی چنلها دارم لیو میدم:)
این پست زرینا رو دیدم و به این نتیجه رسیدم که چقدر به همچین کاری نیاز دارم. این یکماه امتحانها که تموم بشه دوباره برمیگردم.🪴
الان دیدم زرینا این پست رو گذاشته و دیدم چقدر منم به همچین کاری نیاز دارم. این یکماه امتحانها که تموم بشه دوباره برمیگردم.🪴