𝙄𝙨𝙤𝙡𝙤𝙥𝙝𝙞𝙡𝙞𝙖

آیا میتوانم جذب کسی شوم که‌.‌‌..؟

خواهشا دست از تظاهرای بیخودتون بردارید دیگه داره حوصلمو سر میبرده

ولی این خط و خش زخم ها هیچوقت پاک‌نمیشن..

چشمای آیسان واقن خوشرنگه.

چشم تو چشم

دلم عمیقا برای اینکه فقط یه دختر بچه کوچولو باشم تنگ شده 🪿🫧

نمیدونم چجوری اینقدر آرامش داری ولی واقعا عاشق چنلت شدم>>>

چند وقته دارم روی یه چیز جدید کار میکنم . امروز یه حسی اومد سراغم که نکنه نشه و تو این مایه ها ، یه حس ترس مزخرف فکر کنم تا ساعت ها درگیرش بودم بعدش یهو به خودم گفتم ماه دخت ببین تو ، توی این شرایط اینجوری پیش رفتی ، تو اون شرایط دیگه باز اونجوری و..... بعدش یه حس باور به خودم توی ذهن و تک تک سلولام به وجود اومد که بعضی از اون حس های منفی رو شست و برد بعضی هاشونم کم رنگ تر کرد حالا چرا اینو اینجا گفتم ؟ چون میخواستم بگم یه سری وقتا اونی که باید یه سری چیزا رو بهت یاداوری کنه خودتی ، اینو از خودتون دریغ نکنین هر موقع حس ترس داشتین ، هر موقع واسه یه هدفی حس سستی کردین یه یاد آوری به خودتون در مورد شرایط سخت قبلیتون بکنین شاید تو وجه های مختلف باشه اما شما اونقدر قوی بودین که از پس اونا بر اومدین پس ، از پس اون چیزی ام که دلتون درموردش ترسیده یا حس ناخوشی پیدا کرده بر میاین :) #mahdokhtF

دلم میخواد یه چمدون بردارم جمع کنم برم پاریس یه خونه ویلایی نقلی بگیرم بعد توش فرش قرمز ایرانی بندازم دیوراشو با چوب کتابخونه کنم ،حیاطشو پر کنم از گل و گیاه بعد آشپزخونه اشم یه طرح گرم بزنم بعدش درشو باز بزارم اسمشم بزارم کافه ماه دخت بعد توش بوی عطر عود و قهوه و چایی با دارچین و کیک باشه بعد وقتی کسی میاد توش حس خونه ، گرمی ، ارامش بهش بده انگار یکی جوری به آغوش کشیدش که حال دلش خوب میشه ، درد سردرگمی و بقیه ی درداش تو وجودش کم رنگتر میشه....🫁