cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

Рекламні дописи
86 406
Підписники
-12224 години
+1137 днів
-35130 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

شروع رمان گور به گور بامداد و رها😂❤️
Показати все...
#پارت_578♥️👆
Показати все...
اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید تو کانال vip گور به‌گور از اینجا 9ماه جلوتریم. جهت عضویت در vip گور به گور ، مبلغ 58 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید👇 6104 3389 0950 5220 محمد  زین الدینی بانک ملت و عکس  فیش رو برای ادمین ارسال کنید.👇 @gorbegor_admin حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گور به گور ) رو ذکر کنید
Показати все...
‌ حتی قوی ترین آدم ها؛ پیش اونی که دوستش دارن بی دفاع ترينند...
Показати все...
00:13
Відео недоступне
💍انگشتر های موکل دار 🖤جادو سیاه تضمینی 🔮جادو طول عمر و سلامتی بیماران لاعلاج 👰🤵 بخت گشایی فوری و تضمینی ❤️💑بازگشت معشوق سریع و ابدی تا ازدواج 😈تسخیر جن و ارواح و احضار انها 💰جادو ثروت تضمینی 🕯فرکانس ثروت در کائنات هستی 🔮آینه بینی . ستاره بینی . گوی بینی 👨‍🎓جادو سقراط برای موفقیت درتحصیل 🤰بارداری و پایان نازایی 8sh https://t.me/joinchat/AAAAAE57mXt6dkjF0iovog
Показати все...
پارت جدید♥️👆
Показати все...
اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید تو کانال vip گور به‌گور از اینجا 9ماه جلوتریم. جهت عضویت در vip گور به گور ، مبلغ 58 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید👇 6104 3389 0950 5220 محمد  زین الدینی بانک ملت و عکس  فیش رو برای ادمین ارسال کنید.👇 @gorbegor_admin حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گور به گور ) رو ذکر کنید
Показати все...
#مریم_دماوندی #گور_به_گور #پارت_578 از بوی تند الکل چهره اش درهم کشیده میشود و او در حالی که همچنان به نوازش موهای دخترک مشغول است با تک خنده ای لب میزند - داداش از لفظ به زبان آورده اش و این حالت عصبی و هیستریکی که داشت نفس درون سینه حبس میکند و این موهایش است که به دور انگشتان او پیچیده میشود - هیش ، باز که داری می لرزی ... نگاهش از موهای دخترک بالا می آید و در آن چشمان گشاد شده از ترس می نشیند - آروم بگیر بی پدر تو که تقصیری نداری مقصر منم ، منم که زنم چندماه بیخ گوشم بود و مثل عروسک کوکی گذاشتمش پشت ویترین و دست بهش نزدم... دهان باز و بسته میکند میخواهد بگوید از آنکه شهاب اشتباه برداشت کرده است و او تقصیری ندارد... - اما اشکالی نداره ، درستش میکنم ، یه خاطره فراموش نشدنی برات میسازم ، کاری میکنم که هر بار خواستی لقب داداش به ریشم ببندی امشب رو یادت بیاد ... صدای خفه‌ مانده اش از حنجره بیرون می آید و کلمات را لکنت وار ادا میکند - مــــ....نظورت چیـ...ــه؟ گوشه لبهای مرد بالا کشیده میشود ، موهایش از پشت سر به چنگ انگشتان دست او درمی آید... سرش به جلو کشیده میشود و آن لحن طعنه آمیز  توی دلش را خالی میکند - عجله نکن خانمم میفهمی ...
Показати все...
‌ هر چند دیدمت، به تو مشتاق‌تر شدم...
Показати все...