cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

فروشی

‌ ﷽ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌

Більше
Рекламні дописи
2 093
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
-20430 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

Фото недоступнеДивитись в Telegram
‌‌⊱⋅─ ─ ─ 🌸💗 ─ ─ ─⋅⊰ رمان: #پسران_بد(جلد دوم) ژانر: #ترسناک نویسنده: #sober خلاصه:رمان پسران بد داستان سه دوست را روایت می‌کند که شدیداً دنبال احضار ارواح هستند، اما به اشتباه موجودات دیگری را به سمت خودشان فرا می‌خوانند. در این میان به دلایلی که در داستان گفته می‌شود، این موجودات فقط به داروین پیله می‌کنند، به طوری که او هر کجا می‌رود یک داستان برایش پیش می‌آید. بعد از مدتی معلوم می‌شود یکی از همکلاسی‌های جدید این سه نفر با مشکلی که برای داروین پیش آمده، در ارتباط  است و … ‌‌⊱⋅─ ─ ─ 🌸💗 ─ ─ ─⋅⊰ ❥︎••[رمان‌♡کده]•♥️⃟📚
Показати все...
خب عزیزان هرکدوم مدنظرتون هست میتونین فقد با پرداخت ۲۵ تومن دریافت کنید @Ad_raha18
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
‌‌⊱⋅─ ─ ─ 🌸💗 ─ ─ ─⋅⊰ رمان: #استاد_متجاوز_من (سه جلد باهم) ژانر: #عاشقانه نویسنده: #پریا خلاصه: انگشت اشارمو فرو کردم تو موهام و محکم شروع کردم به خاروندن مغز.نخودیم به برگه ی جلوم نگاه می کردم و حس میکردم به زبان چینی روش نوشته.شده چون هیچی ازش نمی فهمیدم و برام گنگ بودن یه استاد احمق و زبون نفهم گیرمون افتاده که اولین جلسه ی کلاس و.اومده گفته یه امتحان از ترم قبل میگیره تا برامون دوره شه ولی اخه هرچی فکر میکنم اینا رو نداشتیم ما، نکنه من اون ترم یه کتاب .اشتباه خریدم همونطور که با مغز پوکم کلنجار می رفتم صدای نکره ی استاد بزغاله بلند.شد و اعلام کرد وقت تمومه با قیافه آویزون برگه ای رو که فقط اسمم توش نوشته بود و بلند کردم و با لودگی دادم دستش که چشم غره ای بهم رفت.تاریخ!هعی،تاریخ چه به درد آدم میخوره خیلی زرنگین بیاین آینده رو بگین... #درخواستی ‌‌⊱⋅─ ─ ─ 🌸💗 ─ ─ ─⋅⊰ ❥︎••[رمان‌♡کده]•♥️⃟📚
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
‌‌⊱⋅─ ─ ─ 🌸💗 ─ ─ ─⋅⊰ رمان: #بازیچه نویسنده: #مهلا_حامدی ژانر: #عاشقانه #انتقامی خلاصه: کارن نیک زاد یکی از معروف ترین و مشهور ترین خواننده های ایرانه، اما با هویت پنهان و گذشته ای تاریک! با یه برخورد تصادفی بعد از سال ها با عشق سابقه ش رو به رو میشه. شعله های کینه و نفرت تو وجودش رخنه میکنه و به فکر انتقام میوفته... انتقام از دختری که قلبش را سوزانده، و مسبب مرگ مادرش شده... ‌‌⊱⋅─ ─ ─ 🌸💗 ─ ─ ─⋅⊰ ❥︎••[ رمان♡کده]•♥️⃟📚
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
‌‌⊱⋅─ ─ ─ 🌸💗 ─ ─ ─⋅⊰ رمان: #حرارت_تنت نویسنده: #کوثر_شاهینی_فر ژانر: #عاشقانه #ازدواج_اجباری خلاصه: نهان ارگان دختری که‌بزرگ شده ی ترکیه اس وقتی باباش زندانه جای بدهی های باباش مادرش میخواد بدتش به مردی که خودش زن داره ؛ از عروسی به کمک داداشش فرار میکنه اما کی میدونه که چندقدم اون طرف تر قرار چه اتفاقی براش بیوفته؟ مسیح که گیر دختری افتاده که ادعا میکنه ازش حامله اس و چوب حراج به آبروش زده در صورتی که مسیح حتی چیزی یادش نمیاد مجبور به ازدواج باهاش میشه تا شر بخوابه اما دختره روز عروسی قالش میزاره و نمیاد ؛ حالا اون میمونه و مجلسی که پای آبروی حاجی وسطه و عروسی که نیست ... ‌‌⊱⋅─ ─ ─ 🌸💗 ─ ─ ─⋅⊰ ❥︎••[ رمان♡کده ]•♥️⃟📚
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
‌‌⊱⋅─ ─ ─ 🌸💗 ─ ─ ─⋅⊰ #آواز_قو نویسنده‌: #سیمای ژانر: #عاشقانه_انتقامی خلاصه: من سیاوش مجدم مردی که ثروتش زبانزد هر کسیه برادرم توی خونه ای که قرار بود با عشقش اونجا زندگی کنه خودشو دار زد بخاطر خیانت اون دختر نتونست دووم بیاره و قسمتش خاک شد... اما من برای انتقام اون دخترو پیدا کردم و به همونجایی بردم که تنها کسم خودشو دار زده بود بهش تجاوز کردم و شکنجش دادم اما بعد فهمیدم. ‌‌⊱⋅─ ─ ─ 🌸💗 ─ ─ ─⋅⊰ ❥︎••[ ]•♥️⃟📚
Показати все...
شروع رمان اواز قوی زخمی🔞💦
Показати все...
اره هنوزم دلم تنگ میشه، ولی دلتنگی دلیل خوبی برای تکرار یه اشتباه نیست.
Показати все...
به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم “هوشنگ ابتهاج”
Показати все...
sticker.webp0.17 KB
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.