اســــتــادهــــایـــ🔥جـــذابــــ🔞مـافـیــایــ😈خَــشِــنـــ🌈

سلام عسلای من هر کی اینو وارد بشه و ب ۳ نفر دیگ بفرسته vip رایگان جوین میشه اسکرین شات و ب ادمین زیر بفرسته 😍👇🏿 @Little_brat_kocholo

خدمتکارشو #خفت میکنه و....😈💦🔥 منو بین #تنش و دیوار #محبوس کرد. #ترسیده نگاه ازش #دزدیدم لعنت به قد و #هیکلش که از من سر تره و منو زندانی⛓ #تنش کرد. دوتا دستشو کنار #صورتم گذاشت و لبشو👄 کنار لبم🫦 گذاشت که #گریم گرفت سامیار: گفته بودم‌مال #خودمی  مگه نه؟!!!😏🤬 هق هقم #بیشتر شد _ول...ولم کن ...عوضی ...تو اربابمی😭 #لبمو بین لباش گرفتو #خشن بوسید اما فقط به #همین بسنده نکرد و #دستشو توی #شلوارم کرد و...🔞😱🥺💦❌ https://t.me/+Es-YMKG1g24xM2Rk اربابش بش تجاوز می‌کنه 😭😱🔞🔥

با قرار گیری چیزی لای #ک.صم جیغ خفه ای کشیدم..یخی رو مستقیم روی چوچو*ولم‌گذاشته بود.🥺🧸 به ساعد دستش چنگ زدمو لب زدم: تورو خدا...ن...نمیتونم..دد..ییی بی تفاوت و خشک لب زد... آرسام: #ک.صت باید یاد بگیره بدون اجازه حق #داغ شدن نداره... حق لذت نداره..🔥😈🚫 همینجور اشک میریختم که یخو تا پشتم برد و آروم فرو کرد تو کو*نم که....💧🍓 https://t.me/+sJs0RneEyFEzYmZk یخ فرو میکنه تو #ک.ص لیتلش و...😱🔞💦 👅

رایان: جوری جرت بدم که دیگه نتونی حتی حرف بزنی حلا چه برسه ازدواج کنی⛓😡 دخترک جیغ میکشد و دست و پا میزند تا از زیر مرد بیرون بیاید.. رایان دست بند دکمه‌ی شلوارش میکند و ان را باز میکند..♨️💯 _ولمممم کنننن عوضیییی تو داییییمییییی... رایان دست روی دهان دخترک میگذارد و خم میشود تا کارش را تمام کند که با باز شدن در…🔥🔞 💦 https://t.me/+Oz9A-goZ9tkyYTE0

#part_219 🔞 🔞🔞 🔞🔞🔞🔞 ب‌وضوح دست و پاهام میلرزید... رادوین: اینجایی!!!... چیزی نگفتم نزدیک شدنشو احساس کردم... رو صندلی کنارم نشست... نریمانم بدون حرفی روبروم نشست... انگاری غذا آورده بودن... چون بوش تو آشپزخونه پیچیده بود... غذارو رو میز گذاشتن... نریمان بازش کرد ب محتویاتش نگا کردم... برنج، سوپ، قرمه سبزی، گوشت ،ترشیجات آورده بودن... بدون یک ذره توجه و حرفی بشقابی پر از برنج و گوشت کرد... جلوم گذاشت کمی قرمه سبزیم تو کاسه ریخت جلوم گذاشت... کاسه ی ترشیجاتم جلوم گذاشت... لنتی من الان شام خورده بودم... بیشتر نمیتونستم بخورم!... _نمی...خورمم الا..نن شا...مم خو..رد..مم...

عسلام اوضام خیلی خرابه یه ۹ روزه بستری ام امیدوارم درکم کنید 😞😔💉💔

یه نفر با تجربه و تمام وقت برای تب کانال بیاد پی👇🏻 @Little_brat_kocholo

#پارت83 مردونگیمو ب سوراخش مالیدم و ب چهره ی وحشت زده اش نگاه کردم... _میدونستی الان همه ی خدمه خبر دارن ک تو اینجایی؟!... چونه اش از بغض لرزید...با بیرحمی لب زدم... _با دنیات خداحافظی کن رعیت کوچولو!... قبل از این ک ب خودش بیاد با یه حرکت محکم مردونگیمو رو داخلش فرو کردم... درسا* جیغی ک کشیدم برای خودم هم غریبه بود... درد برای یک لحظه اش بود... حس کردم کل وجودم با همون یک ضربه سوخت... به معنای واقعی کلمه جر خوردم!... سرازیر شدن مایع داغی رو بین پاهام حس کردم... تموم شد!... خون بکارتم ریخته شد!... اون هم نه توسط شوهرم...بلکه توسط ارباب جوان این عمارت!...یک ارباب بیرحم!... با نهایت نامردی بهم تجاوز کرد!!!!...😭♨️🔥 https://t.me/+33oZ-dpK-LY0YTQ0

دست بردم سمت شلوارش که گریه هاش شدت گرفت و کامل میلرزید تو دستم... جفت مچ دستاشو با یه دست نگه داشتم و شلوار و #شور*تش رو کشیدم پایین. تن و بدن سفید و بلوریش و #بهـ‌شت کوچولوش بدجور #تحریکم میکرد همونجا ترتیبشو بدم. دستی رو #با*سن لختش کشیدم و لب زدم _دختر کوچولوی بد قراره درکو*نی بخوره تا دیگه قوانین رو زیر پا نذاره... دستمو لای شیار #باسـ‌نش بردم و سوراخشم دست کشیدم.‌... 🍑👅💦 https://t.me/+sJs0RneEyFEzYmZk دختر رو زوری لیتل خودش کرده چون تو سازمان BDSM دیدتش ولی نمیدونه اون...🔞💦