عشق دیرینه(فصل سوم دختر شیطان)

سلام دوستان هرکس خارجش یا تبلیغش مونده حتما بهم بگه خیلی ها پیوی شون رو گم کردم فوری

رابطه نامشروع دختر لوند و عموش!💦🔞 قدم به قدم نزدیکم شد و #وحشیانه کمرم رو #چنگ زد و #محکم به #دیوار کوبوندم. نفس تو سینه‌م حبس شد و نفس عمیقی کشیدم که ترقوه‌م رو نرم بوسید و نالیدم؛ -دیوونه شدی تو عموی منی!🔞🙈 بی‌اهمیت دستش رو نوازش وار روی باسنم کشید که بدنم رو منقبض کردم و غرید: -ولی من میخامت، اصلا مهم نیست عموت هستم یا نه!💦🍒 ترسیده نگاهش کردم که دستش رو روی آروم داخل شورتم کرد و تکون شدیدی خوردم و خواستم مخالفت کنم که با ولع بوسید لب‌هام رو و...🔞💦 https://t.me/+C78u7GOwN943ODlk https://t.me/+C78u7GOwN943ODlk https://t.me/+C78u7GOwN943ODlk به دلیل حق عضویتی عضویتی عضویتی دقایقی دیگر باطل میشود😵‍💫🔪 #محدودیت_سنی🔞🔞 #هات #انتقامی #عاشقانه #داغ🙈❌

بهترین لیست رمان جمعه این هفته از #بهترین_نویسنده_ها از #بهترین_قلم 🖤🖤❤️‍🩹🖤🖤 #مبرا ماهک دختری که با داییش زندگی میکنه و خبرنگاره به زور با کسی که نمیخواد ازدواج میکنه ولی تا به خودش میاد عاشق پسرمون شده .... https://t.me/+NiHcispJozdiMWM0 🖤🖤❤️‍🩹🖤🖤 #دالان_تاریکی ویولت و خواهراش که به مسافرت میرن توراه چادرمیزنن تااستراحت کنن که یه اتفاق هولناک میوفته وسرنوشت اوناروتبدیل به یه درنده کرد! https://t.me/Dalane_tariki 🖤🖤❤️‍🩹🖤🖤 #معشوقه_هات_ارباب بارین دختری که عاشق پسر ارباب پایین ده می شه و باهم وارد رابطه میشن با رفتن اون عشق واقعیش و پیدا میکته.. https://t.me/+x3HK9OfwWTgxOTFk 🖤🖤❤️‍🩹🖤🖤 #رمانکده_بــــــــرکه درخواست رمانهای فقط رایگان و معرفی رمانهای انلاین، چاپی و فروشی و نویسنده عزیز برای معرفی رمانهای خود میتوند به این ایدی که در چنل هست مراجعه کنید https://t.me/RomanBerkeh 🖤🖤❤️‍🩹🖤🖤 #تلخ_شیرین نفس دختری که به خاطر دانشگاه از تهران به شیراز اومده و با پسری به اسم علی دوست میشه و باهم بچه دار میشن https://t.me/roman_shirin_talkh 🖤🖤❤️‍🩹🖤🖤 #وارث آیها دختری که توی تیمارستان کار می‌کرد و عاشق بیمارش شد ولی یه روزی بیمارش اونو دزدید و .. https://t.me/+tV5SXJoK6Hc5ZmI0 🖤🖤❤️‍🩹🖤🖤 #ایست_خطر_عاشقی از قدیم گفتن یکی میاد قلبت میلرزونه یا میمونه یا میره ... انگار سرنوشت من برعکسه سرنوشت همه اس اومد قلبم رو لرزوند موند اما من دیگه نمیخوامش . https://t.me/stop_the_danger_of_love 🖤🖤❤️‍🩹🖤🖤 #عشق_دیرینه آهانا و جک دوتا گرگینه که بخاطر آلفا بودن اهانا و بتا بودن جک پدر اهانا با ازدواج اونا مخالفت میکنه و جک رو میکشه ولی... https://t.me/+wVWdP8Kx7LNmOTVk 🖤🖤❤️‍🩹🖤🖤 # رویای_ شب ملکه زمینی عاشق،اما درپی حقیقت رئیس بزرگی که فقط قسمت تاریک روحش باقیمانده احساسی نمیفهمد،امان امان از آن موقع که جفت‌ خودرا پیدا کند.عاشقی که هیچ دیوانگی میکند. https://t.me/romancomroyayshab 🖤🖤❤️‍🩹🖤🖤 #پســـر_بـاز_معــروفــــ پت خرگوش کیوتی که یه ددی جذاب داره که میخاد باهاش ازدواج کنه اما داداشش با ازدواجشون مخالفه و ددی ما تصمیم میگیره برادرزنشو با روشای جذابی متقاعدش کنه.. https://t.me/+rn6jDpsQBmU3NGJh 🖤🖤❤️‍🩹🖤🖤 #عـــشـق_یـا_اعـتــرافــــ یه لیتل‌بوی غیرتی که یه مامی جذاب داره که پرستاره. یه روز که لیتل‌بوی ما میره دنبال مامیش میبینه یه دکتر داره با مامیش لاس میزنه. غیرتی میشه و... https://t.me/+2pEinc_SEmAxNGMx 🖤🖤❤️‍🩹🖤🖤 #گرداب_عشق ریما زن سرمایه دار ترین مرد تهرانه زن مازیار سرمد .مازیار جنون وار عاشقشه ولی یه اتفاق... https://t.me/+zjmxUZfjBcozMjU0 🖤🖤❤️‍🩹🖤🖤 #لجبـازی_نـکن ! در مورد دختری به اسم رهاست که خیلی مغرور و شوخه. شبی که خونه مادر جونشون دعوته با پسری آشنا میشه که بعدا مجبور به ازدواج باهاش میشه... https://t.me/Banooye_Mabhoot 🖤🖤❤️‍🩹🖤🖤 تب لیستی+۱۰۰ماهی لینک چنل https://t.me/+u7XdNpn7vXAxZTRk 💋🍁🍂

#طلسم_دریا📚🙊♨️👇 به #جسم بی جون امیر که روی تخت بیمارستان بود نگاه کردم جهان به سمتم اومد و گفت:ببین چطور تو #کما رفته! یعنی وقتی #بهوش بیاد تو رو به یاد میاره؟ اشکی ریختم که جهان #دستمو گرفت: _جواهر با من #ازدواج کن امیر هیچ وقت نمیفهمه که تو همسرش بودی سری به نشونه منفی تکون دادم _نه من نمیتونم به امیر #خیانت کنم! سرم به سمت خودش چرخوند گفت:امیر به من صد میلیارد #بدهکاره! متعجب به جهان نگاه کردم پوز خندی بهم زد وگفت:تو که نمی خوای وقتی امیر بهوش اومد بره #زندان؟ انگار که یک سطل آب سرد روم ریخته باشن! بغض به گلوم چنگ زد... _بازم #نمیخوای با من بیای؟ دستمو با خشم #مشت کردمو گفتم _ #قبول میکنم! 🔥♨️🔥♨️🔥♨️🔥♨️🔥♨️🔥♨️🔥♨️ #شریک_همسر_دختره_می_خواد_بجای_طلبش_بازن_شریکش_ازدواج_کنه😱💯 ادامه این رمان هیجانیو اینجا دنبال کن👇⚠ https://t.me/joinchat/NjLv8pM8yvA2OGU0

#جانشین_ایکس #دختر‌پسرنما کمند یه #قاتل زنجیره‌ای و یه #هکر چیره دسته، رئیس گروه #مافیایی گرگ سفیده و یک گروه بزرگ رو #رهبری می‌کنه اما هیچ کسی خبر نداره که کمند ما یه #دخترپسرنماست و خودش رو شبیه پسرا می‌کنه😶♂️❌ همه کمند رو به اسم #یاشا خان میشناسن و رو حرفش حرف نمیاره🔪🙇🏻‍♀️ ولی تنها کسی که می‌دونه کمند یه دختر پسر نماست و دختر ایکس بزرگه فقط و فقط #ابلیسه که میاد و.... #جنایی🔪 #پلیسی👮 #مافیایی #خشن🔞 https://t.me/+M2VhXDZ5fTtkYjQ0

وقتی یه پسر ناخلف با تک دختر حاجی محل ازدواج میکنی و با شیطنتش ها....❌❌ https://t.me/+py7_dN-CvSUwN2U0 https://t.me/+py7_dN-CvSUwN2U0 پیام رو براش فرستادم و چادرم رو سرم کردم از اتاق بیرون اومدم و سمت در رفتم داخل حیاط داخل پارکینگ وایسادم ...منتظرش که از پشت صدایی اومد هین بلندی کشیدم و دیدم شاهنگ وایساده _خدا مرگت بده بابا ترسیدم _چطوری؟! _خوبم با اون پیامت گفتم سرت شکسته سالمی که؟! _الکی گفتم تورو ببینم +چی!؟ سریع حرفی داری بزن الان حاج بابام میرسه ها،! _بابا تو زن عقدی منی !! چرا حاج بابا نمیزاره؟! درحال حرف بود که دیگه چیزی نگفت نگاهشون دمبال کردم تا رسیدم به ... +به جی نگاه میکنی ؟! _معلومه خوشمزه است؟!بده منم بخورم دوس دارم _برو گمشو ... نمیدم برو الان حاج بابا میاد _یکی کوشولو بخورم _ببین شاهنگ آلام وقتش نیست حاج بابا میاد میبینه ؟! _یه کوچولو بخورم برم دلمم میخواست _بهت میگم گمشـــــــ .... با صدای حاج بابا نگاهی کردیم به حاج بابا +آقا داماد چی بخوری؟! شاهنگ که رخی براش نمونده بود گفت: آلوچه رو میگفتم حاجی _ماهک آلوچه کو؟! دستمو بردم بالا گفتم :اینا بابا جون _بده بهش آلوچه رو تا ولمون کنه بره دیگه _چشم https://t.me/+py7_dN-CvSUwN2U0 https://t.me/+py7_dN-CvSUwN2U0 تو چی فکر کردی!؟😂 برای خوندن پارت ها بکوب رو لینک بالا

پسره چون دختره پاشو گذاشته رو ماشینش غوغا درست میکنه اما دختره یه کاری میکنه ..... 😂🥲💔 شیفت کاریم تموم شده بود و از بوتیک زدم بیرون با دیدن بندای باز کفشم بی توجه پام و گذاشتم رو ماشین جلومو مشغول بستن بند کفشام شدم که یهو یکی داد زد : هووووووش پاتو بکش کنار ماشینم و خط انداختی . سرم و آوردم بالا و با دیدن رئیس جدید و رومخ بوتیک نگاهی به ماشین لوکس جلوم انداختم و گفتم : فقط بند کفشم و بستم . رفتم سمت ماشینش و سوارش شد ‌. پنجره رو داد پایین و گفت : برا تو یه بنده کفشه دختره پایین شهری برا من یه خسارت بزرگه البته تو که نمیفهمی مخم از حرفاش سوت کشید با فکری که به سرم زدم منتظر شدم تا استارت بزنه و دقتی استارت زد خودم پرت کردم رو ماشینش و از قصد خودم و انداختم رو زمین و محکم دستم و کشیدم به زمین تا خراشیده بشه . و نالیدم : کمک .... کمک این یارو با ماشین بهم زددددد . اشکان با دو از ماشین پیاده شد و گفت : عفریته بلند شو برا اینجا صحنه نمایش نیس . با جمع شدن مردم دورم زدم به در ننه من غریبم بازی و گفتم : مردم ببنید هم زده هم طلبکاره یکی زنگ بزنه اورژانس دستم درد میکنهههههه . مردم همهمه کردن یکی زنگ زد پلیس یکی زد ورژانس چن نفرم محکم نگهش داشتن و گفتن نمیزارن در بره . کم مونده بود از خنده غش کنم قیافش عین بچه یتیما شده بود اما خب حقش بود . با اومدن پلیس ....... بیا و ببین دختره چیکار میکنه😂🙊 . اگه میخوای بدونی چه اتفاقی میوفته بزن رو لینک زیر🙊😱 🔞🔞 👇🏻👇🏻 https://t.me/+_5QP9-b00I83OTBk دختری به اسم پروانه با مادرش زندگی میکنه و بخاطر نداشتن اوضاع مالی خوبی دنبال کار می‌گرده و دقیقا روزی که تو یه بوتیک استخدام میشه رئیس اونجا بوتیک و میفروشه به ادم مرموزی به نام اشکان و ........ https://t.me/+_5QP9-b00I83OTBk