رُز هـای وحــشـی(میکائیل)
گل رز قشنگ اما تو داستان ما به رنگ خون یک عاشقانه هیجانی🩸 به قلم: کیمیا مهر آوای نیاز تو رمان دیگر نویسنده
Більше16 728
Підписники
-2324 години
-1617 днів
-82730 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
01:00
Відео недоступне
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینیak 11👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
☯ @telesmohajat
22.68 MB
81200
از رز جدا شد و این بار دیگر در خانه نماند.
جو سنگین بود و بهتر بود حالا که هیچ چیز طبق میلش در خانه پیش نرفته بود دیگر نماند.
سوار آسانسور شد و خودش را در آینه آسانسور دید.
روی وحشی دیگرش که خودش از آن میترسید هنوز هم مهار نشده بود.
به راحتی می توانست آن هیولای درونش رو از چشم های خودش ببیند.
دست هایش مشت شد و از آینه نگاه گرفت.
میترسید؟
آری از آن هیولایی که نتوانسته بود مهار کند میترسید.
صدای آسانسور که همکف رو اعلام میکرد او را به خودش آورد و از آسانسور بیرون زد.
سمت لابی رفت و با گوشی همراهش شایان را گرفت و شایان گوش به زنگ جواب داد:
- جونم؟
- شایان برگرد مجتمع من خودم میرم پیش یزدان
شایان کمی مکث کرد، فهمید بین میکائیل رز همه چیز روال نگذشته که میکائیل نمیخواهد خانه بماند.
- من تایم زیادی نیست که پیش یزدانم، الآنم یزدان رفته با ماشین تا یه جایی من بدون وسیله پیش این پسرم
میکائیل نچی کرد و شایان ادامه داد:
- یزدان اومد میام اساعه اونجا
میکائیل ناچار باشه ای گفت و تماس رو قطع کرد.
روی مبل لابی نشست و از دست رز دلگیر بود اما نمیتوانست امنیت رز رو به خطر بندازد.
باید صبر میکرد تا شایان میآمد و خیالش از بابت امنیت رز راحت میشد.
روی مبل نشسته بود که صدای پیامک گوشیاش بلند شد و با فکر این که رز به او پیام داده تا باز عذر بخواهد صفحه ی موبایلش را چک کرد اما با دیدن پیام آریا ابرو هایش کمی بالا رفت!
(دلم برات تنگ شده جناب رئیس خبری ازتون نیست)
دخترک مشام گرگ داشت که دقیقا وقتی بین میکائیل رز شکرآب بود پیام داده بود؟!
میکائیل جوابی نداد و دوباره پیام دیگری برایش ارسال شد:
(بابام میخواد ببینت)
میکائیل با مکث کوتاه برایش کوتاه نوشت:
(شب میام)
1 03630
با پایان حرفش از اتاق بیرون رفت و رز ماند و حوضش!
میدانست اشتباه کرده اما این رو هم میدانست میکائیل حالا حالا ها او را نمیبخشد.
هر چند که حق داشت، چرا که میکائیل در اوج دلگرفتگی این حرف ها را به رز در باب درد و دل زده بود اما حالا رز از همان درد و دل ها سو استفاده کرده بود و درست دست گذاشته بود روی نقطه ضعف میکائیل...
نفسی گرفت و همان جا ماند و جو خانه به شدت سنگین بود و دقایقی بعد میکائیل دوباره وارد اتاق شد و سمت کمد رفت.
هنوز هم حوله ی سفیدی دور کمرش بود و به قصد پوشیدن لباس وارد اتاق شده بود.
با این وجود اهمیتی به حضور رز نداد و کمد روباز کرد و لباس برداشت و بی توجه به رز حوله اش رو از دور کمرش باز کرد و لباسش را پوشید.
و رزی که نگاهش را به دیوار اتاق داده بود گفت:
- گفتم ببخشید کینه ای نباش
میکائیل جوابش رو نداد و تنها گفت:
- من شب میام خونه ممکن دیر بشه نگران نشو
خواست برود که رز سریع شد راهش شد و با بغض لب زد:
- نرو این طوری از خونه نرو ترو خدا
میکائیل در صورت رز خیره ماند که رز دوباره بغلش کرد و اینبار التماس گونه گفت:
-بغلم کن بهم بگو بخشیدیم
میکائیل آب دهانش را قورت داد، متاسفانه او زیاد اهل بخشش نبود اما با این حال با یک دستش رز رو کمی در آغوشش گرفت و زمزمه کرد:
- بخشیدم رز
و در دلش مرور کرد بخشیدم اما یادم نمیره.
میکائیل کینه ای نبود تنها حافظه اش در مورد تحقیر ها و جراحت ها قوی عمل میکرد و مطمعن بود این رفتار رز تا سالیان سال یادش میماند.
1 03030
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی 8👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
1 02810
رز با بغض جلو رفت:
- غلط کردم خوبه؟ میگی چی شده دارم میمیرم از استرس و نگرانی
نگاه از چشم های رز گرفت، دیگر دوست نداشت حرف هایش را به رز بزند.
حق با رز بود به قدری آدم های هار و وحشی دورش بود که به سایه خودش هم دیگر اعتماد نداشت ولی در میان این همه نااعتمادی به رز اعتماد کرده بود.
اعتماد کرده بود و خاطراتش، نقطه ضعفش رو برای رز بازگو کرده بود.
و رز هم دقیقا مثل آدم های دیگر شهر بود!
اصلا شاید نباید هیچ آدمی را از آدم های دیگر شهر جدا کنیم و با خود بگوییم این تافته ی جدا بافتست... چرا که همه فقط آدمن!
میکائیل بدون این که توضیح دهد کوتاه گفت:
- چیز خاصی نیست مشکلی درست نمیکنه نگران نباش
خواست برود که رز صد راهش شد و قطره اشکی روی صورتش افتاد:
-گفتم ببخشید
- تو چیزی نگفتی که بابتش عذرخواهی میکنی فقط نظرتو گفتی
رز دیگر حرف نزد، محکم خودش را در آغوش میکائیل پرت کرد:
- میکائیل گفتم ببخشید اشتباه کردم یه چیزی گفتم باهام این طوری حرف نزن بگو چی شده
میکائیل به این آغوش تقریبا یک ساعت پیش نیاز داشت نه الان!
و خب همیشه هر چیزی که سر وقتش اتفاق نیفتد دیگر ارزش ندارد.
رز را از خودش فاصله داد:
- رز من کار دارم
رز ناباور به میکائیل خیره شد، او آدم بخشش نبود، بود؟!
تا خواست دهن باز کند چیزی بگوید میکائیل خودش را فاصله داد:
- منو به حال خودم ول کن خودم درست میشم
1 99780
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی 7👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
77300
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی 7👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
100
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.