زینب بیشبهار| میآفرینمت
﷽ نویسنده رمانهای: 🖋️التهاب و 🖋️خوبترین حادثه و 🖋️صد سال دلتنگی خواندن رمانهای زینب بیشبهار به هر طریقی و خارج از این کانال با رضایت نویسنده همراه نیست. 🌱🌸✍️ ارتباط با نویسنده:🌱👇 https://instagram.com/bishbah
Більше15 321
Підписники
-524 години
-1807 днів
-42530 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
لیست منتخب دریک نظرسنجی ازخوانندگان ونویسندگان مطرح 🌸🌸
انتخاب حق شماست👌👌
رمانهایی فوق العاده که فراموش نمی شوند
👌👌💃
ققنوس من🌸 قصرچوبی🌸 ریسک
می افرینمت🌸 تولد یک پروانه
خون سیاه🌸 🌸زلفا 🌸همشیره
ویرانه های مرا تو آباد کردی🌸 گل سرخ
فاخته ها درآسمان می گریند🌸
جایی میان سینه ات🌸 دانه اندوه سحر🌸
ردپا🌸 زیردرخت سیب🌸
قرارماپشت شالیزار🌸خواب بی انتها
25440
لیست منتخب دریک نظرسنجی ازخوانندگان ونویسندگان مطرح 🌸🌸
انتخاب حق شماست👌👌
رمانهایی فوق العاده که فراموش نمی شوند
👌👌💃
همخون 🌸مجنون تمام قصه ها 🌸تلبیس
برای چشمهایت🌸 🌸راه چمان
بن بست باران🌸 التیام🌸 خیالت
فردا به وقت تو🌸 ایازوماه 🌸 انحطاط
واقعیت یک رویا🌸صدسال دلتنگی
آیه عشق 🌸 ماتاهاری 🌸 اوتای
پشت نقاب غربت🌸جایی میان سینه ات
26510
Repost from N/a
Фото недоступне
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
عاشورا
محرم ۱۴۴۵
🚩🚩🚩🚩🚩🚩
75130
Repost from N/a
تمام حجت مسلمانی من حسینبن علی است.
#روز_واقعه
65800
لیست منتخب دریک نظرسنجی ازخوانندگان ونویسندگان مطرح 🌸🌸
انتخاب حق شماست👌👌
رمانهایی فوق العاده که فراموش نمی شوند
👌👌💃
ققنوس من🌸 قصرچوبی🌸 ریسک
می افرینمت🌸 تولد یک پروانه
خون سیاه🌸 🌸زلفا 🌸همشیره
ویرانه های مرا تو آباد کردی🌸 گل سرخ
فاخته ها درآسمان می گریند🌸
جایی میان سینه ات🌸 دانه اندوه سحر🌸
شب فیروزه ای🌸زیردرخت سیب🌸
قرارماپشت شالیزار🌸خواب بی انتها
35800
لیست منتخب دریک نظرسنجی ازخوانندگان ونویسندگان مطرح 🌸🌸
انتخاب حق شماست👌👌
رمانهایی فوق العاده که فراموش نمی شوند
👌👌💃
ققنوس من🌸 قصرچوبی🌸 ریسک
می افرینمت🌸 تولد یک پروانه
خون سیاه🌸 🌸زلفا 🌸همشیره
ویرانه های مرا تو آباد کردی🌸 گل سرخ
فاخته ها درآسمان می گریند🌸
جایی میان سینه ات🌸 دانه اندوه سحر🌸
شب فیروزه ای🌸زیردرخت سیب🌸قرارماپشت شالیزار
3020
Repost from N/a
شیلا با لبخندی که نمیخواست پنهانش کند به او خیره شد:شمشیرت رو از رو بستی!
مرداس دستهایش را در جیب شلوارش کرد:
- دیگه چیزی واسه از دست دادن ندارم.
لبخند زن از روی لبهایش جمع شد:
- از مرداسی که چیزی واسه از دست دادن نداره باید ترسید.
مرد مستقیم به چشمان قهوهای شیلا زل زد:
- هیچکس نمیدونه مرداسی که چیزی واسه از دست دادن نداره چقدر میتونه ترسناک باشه!
ته چشمان سیاهش کینهی بزرگ بود، اما با وجود آن همه کینهی نشسته میان چشمانش حتی شیلا هم نفهمید قلبش از چشمانش نیز سیاهتر است.
جلو رفت و نزدیک شیلا ایستاد: یک مدت کنارم باش.
شیلا پوزخند زد و نگاهش را میان اتاق چرخاند: فرداشب عروسیته. منو میخوای چیکار وقتی بهار داره میآد تو زندگیت.
هنوز بعد از گذشت آن همه سال با گفتن این جمله قلبش تیر میکشید.
سایهی بهار همیشه روی رابطهی آنها بود.
او همیشه به بهار حسودی میکرد و حالا...
مرداس هم پوزخند زد:
- دیگه هیچوقت بهار به زندگی من نمیاد. من تا آخر عمرم وسط پاییز میمونم.
https://t.me/+my9zrcz-f7BiMzE0
https://t.me/+my9zrcz-f7BiMzE0
https://t.me/+my9zrcz-f7BiMzE0
16600
Repost from N/a
00:10
Відео недоступне
"اسم طرف رو تریلی نمی کشه" قطعا اینو شنیدید ،داریوشِ سلطانی؛اسمشو تریلی نمی کشید حقیقتا
اما من چی کار کردم؟
با دلبری زمینش شدم😎
اوه صبر کنید....این تمومِ فاجعه نیست"جلویِ قاضی و ملق بازی؟"
من،آمینِ رزاقی؛یه دختر بیست ساله جلویِ داریوش سلطانی،قاضیِ معروف چهل ساله جذاااااب و پولدار شهر نه تنها ملق می زدم،بلکه عقلم از سرش بردم.
من،طرفدار این مردم. اونقدری خواستمش که تو بچگیم بهش گفتم "میخوام عروست بشم"
اون یه مرد کاریزماتیک و جدی بود،من یه دختر شرررررر وشوووور به تماممعنا
همون چیزی بودم که زندگی تاریک این مرد بهش نیاز داشت.
دو قطبِ مخالف...ساده بخوام بگم،من پدرشو در اوردم😌
همه چی داشت عالی پیش میرفت که من،اشتباهی یه جای دیگه لباسامو عوض کردم و نگو یه عوضی توی اتاقه
و اون بی شرفِ جذاب فک کرد میخوام خودمو بهش غالب کنم و بعد فهمیدیم که این آدم...
https://t.me/+iyw8L0ip0wIwM2Jk
https://t.me/+iyw8L0ip0wIwM2Jk
یه عاشقانه جذاب رنگی رنگی از عشق بچگی😍پارچ قند کنارتون باشه چون باهر پارت قراره از قشنگیشون قندتون بیافته😭😭
3.08 MB
6500
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.