༺🌿ʙᴇᴛᴛɪɴɢ.͜. ⃟🌸༻

💕🍃روستای سنت سیرک لاپوپی🍃💕

🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 #𝑩𝒆𝒕𝒕𝒊𝒏𝒈🥀 #𝐏𝐚𝐫𝐭_204 •این از کجا دراومد؟؟؟ ^اخه تو و مرینت تو شرف عاشق شدنین...اینجا هم که مناسب اینکاراست •کوفت...منو ببر خونه کم چرت بگو نینو پول رو حساب کرد و از رستوران خارج شدیم •خودمونیما نصفه شبی دلی از عزا درآوردی چند وقت بود غذا نخورده بودی؟ ^6ساعت و 27 دقیقه لبخند دندون نما زدم و گفتم:چقدر دقیقم حساب کردی خندید و سوار ماشین شدیم ^جدی جدی نظرت چیه بریم؟ •با کی بریم؟سه تایی؟ ^سه تایی چیه به مرینت و دوستاش هم میگیم بیان خوش میگذره ها •فعلا که مرینت با داداشش زدن به تیپ و تارهم اگه تا فردا آشتی کردن خبرت میکنم ^اوا چرا دعوا کردند؟ •نمیدونم نگفت...ولی فکر کنم سر همین قضیه خونه باغ بوده باشه ^اره دیگه همش تقصیر توئه... شیطان رجیم دختر میبری خونه خالی خب اینم فکر کرده چیکار کردین حالا؟ •نینو عزیزم؟نظرت چیه لب پایینی تو با بالایی آشنا کنی؟ نینو دهنشو باز و بسته کرد و گفت:آشنا شدن عصبی دستی به صورتم کشیدم و گفتم:ببندش فقط ^اوه اوه دیگه داری از کوره در میری و زیپ فرضی جلو دهنش کشید ده دقیقه بعد منو جلوی خونه پیاده کرد ^اگرست خم شدم و سرمو از پنجره بردم تو وگفتم:ها؟ ^فردا میام اونور... •شرکت؟ ^آره...اونجا درباره اینکه بریم یا نه بحث میکنیم

🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 #𝑩𝒆𝒕𝒕𝒊𝒏𝒈🥀 #𝐏𝐚𝐫𝐭_203 واسه من یه سالاد بیارین گارسون "چشم"ی گفت و رفت... ^چه خبر •هیچ بی خبره بی خبر توچه خبر پسر ^سلامتی....بگو ببینم عاشق شدی یا ن؟ با تعجب نگاهش کردم و گفتم:عاشق کی؟ ^عمه من...دیدیش که؟خب مرینتو میگم دیگه •مرینت چشه؟ ^مرینت چش نیست آدمه میگم عاشقش شدی یا ن؟ - نه چرا باید عاشقش بشم؟ ^ای خدااااا...مگه دلیل میخواد؟ •خلم کردی باو نه عاشق نشدم ^چرا دختر به این خوبی •خوب که هس ولی من قصد عاشق شدن ندارم ^ریدی چرت نگو...عاشق شدن قصد نمیخواد احساس میخواد که شما نداری •چیزی مصرف کردی با تعجب گفت:نه چطور؟ •اخه خیلی چرت و پرت میگی ^اوها نه چیزی نکشیدم ولی خونه یکم علف دارم...بریم بزنیم بریم فضا؟ اخمی کردم و گفتم:نه ممنون رو زمین بیشتر حال میکنم و همون موقع سفارش هارو آوردند... نینو عین گرسنگان سومالی افتاد به جون همبرگرا... من آروم آروم سالادمو میخوردم اما اون با اشتها میخورد... ^اخیش چقدر گرسنم بودا... •ساعت ۱ شبه منو ببر خونه فردا باید برم شرکت ^خب مهندس الان میبرمت رفت تو فکر و بعد یهویی گفت:آدرین بریم سنت سیرک لاپوپی

#تب❤️

^×^دیوار زدن میون من با تو آدما بد پستن...🥀❤️‍🩹 هنوز نمیدونی معدن بزرگ ادیت کجاست¿¿¿😱⛓ نمیدونی کجا ادیت سریال ها و فیلم ها رو میزاره¿¿¿🤔🖇 نمیتونی هنوز ادیت بزنی¿¿¿😫💔 بیا اینجا هم ببین هم یاد بگیر👀🔥 https://t.me/+8lMqAPqOnPVlMmFk

پارت جدید💕 دو پارت دیگه هم فردا میدم🌸

🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 #𝑩𝒆𝒕𝒕𝒊𝒏𝒈🥀 #𝐏𝐚𝐫𝐭_202 •زنگ بزنم آلیا دهنت سرویسه ها ^خب حالا میخوام ببینمت •چرا؟اتفاقی افتاده اینوقت شب؟ ^نه بابا امروز غذا نخوردم اسید معده ام از گشنگی زده به باسنم...بدمم میاد تنهایی برم رستوران •اخه.... •تورو جون آدری بیا دیگه...مرینت رو بذار رو بالشت وقتی برگشتی دوباره بغلش میکنی •درد باشه بیا دنبالم و قطع کردم... مرینت رو گذاشتم رو بالشت... خودمم رفتم سمت کمد و سویشرتم رو برداشتم و پوشیدم پنج دقیقه بعد نینو مسیج داد جلو درم از خونه خارج شدم سوار ماشین شدم که باهم دست دادیم ^سلام پسر •سلام خوبی ^فدات...اوه اوه از گرسنگی الان که میمیرم کجا بریم؟ •یه رستورانی برو خب من چمیدونم ^خیلی ناراحتیا از مرینت جدات کردم •چه ربطی داره...کلا خوابم میاد ^عرعر...منم که گوشام مخملیه •پیاده میشم میرما ^خب حالا چقدم لوسه و روشن کرد... اولین رستوران باز که دیدیم پیاده شدیم وارد رستوران شدیم همین که نشستیم نینو سریع گفت: دوتا همبرگر برای من تو چی میخوری آدری؟ •چیزی نمیخورم ^من بدم میاد تنهایی غذا بخورم تورو نیاوردم عین برج زهرمار نگام کنی یه چی سفارش بده خو هووفی کشیدم و گفتم:.....