2 218
Підписники
-424 години
-597 днів
-40530 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
مدرسه سکس👅
تریسام سه دانش آموز ته کلاس که دوتا پسر دختره رو جر میدن🙈🔞💦
https://t.me/+WXqd9IZqWMk5NjRk
4000
دختره زبون درازی میکنه براش و با انگشت فاکش تپل دختره رو جر میده و...💯👅💦
https://t.me/+oXmaIAqWNlZlOTNk
3000
-دامنتو بزن کنار
دامن مدرسه مو بالا دادم و با استرس به معلم که داشت درس میداد نگاه کردم و دیان دستش رو تو شرتم برد و نازمو تو مشتش چنگ زد
-چقد خیسی توله سگ حشری
اهورا ممه تو تو چنگش گرفت و حالا من بین دیان و اهورا ته کلاس داشتم دست مالی میشدم
-اوووف داداش جون میده از زیر میز برات بخوره
انقد حشری شده بودم که نگاهی به دانش آموزا انداختم و زیر میز رفتم و خمار به خشتکای باد کرده شون نگاه کردم و دوتا دستامو روی خشتکاشون گذاشتم
-اخخخ دختر زود باش زیپمو باز کن و عین آبنبات بکن تو دهنت
کاری که دیان گفت رو انجام دادم و کلفتشو تو دهنم کردم و با شنیدن صدای پا به طرفمون...🔞
https://t.me/+WXqd9IZqWMk5NjRk
تریسام سه دانش آموز ته کلاس که دوتا پسر دختره رو جر میدن🙈🔞💦
11210
Repost from اربابزاده|تۅڪا
00:16
Відео недоступне
💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐
🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم
❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️🔥
💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان
🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍
🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین📜
👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇
🆔@seyed_ahmadhashemi
📞09057936026
@telesme1
همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها r³⁰
https://t.me/telesme1
لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا
2.11 MB
18300
#دزدان_دریایی
#پارت_۱۱
از خواب که بیدار شدم تمام تنم درد میکرد،زخمام به شدت میسوخت و چشمام سیاهی میرفت.
دلم میخواست بازم بخوابم اما درد اجازه نمیداد.
از طرفی هم باید میرفتم سرکار،هر چقدر از پگاه بیشتر دوری میکردم راحت تر بودم.
تمام زخمای قدیمی و جدید که روی تنم به چشم میومد عفونت کرده بود برای همین احساس میکردم تب هم دارم.
بدنم ضعف داشت ولی به هر سختی بود دوش گرفتم و بعد از پوشیدن لباس از خونه بیرون زدم.
بی سر و صدا کار انجام میدادم تا پگاه و دوستاش بیدار نشن.
حتی تیکه نونی که هر روز جای صبحانه میخوردمم بی خیال شدم تا توی دردسر نیوفتم.
با عجله از پله ها پایین رفتم و از خونه بیرون زدم.
مسیرم تا سر کار زیاد طولانی نبود برای همین به راحتی میتونستم پیاده برم. حتی اگر میخواستم با ماشین برم نمیتونستم.
سوئیچ ماشین خودم دست پگاه بود و پول تو جیبی هم بهم نمیداد.
نزدیکی های ساعت چهار بود که حالم به حدی خراب شد که رئیس رستوران خودم بهم مرخصی داد تا برم و استراحت کنم.
به هر عذابی که بود به خونه برگشتم،البته خونه که نه،جهنم.
از خستگی و درد داشتم بیهوش میشدم.اونقدر بیچاره بودم که حتی عرضه ی خودکشی نداشتم.
همون طورکه به دیوار تکیه داده بودم تا نیفتم از پله ها بالا رفتم.
جلوی در خونه که رسیدم میخواستم در بزنم اما در واحد روبرویی باز شد و کیومرث با اخمایی که بدجور توی هم گره خورده بود گفت:
-بیا اینجا کارت دارم
اونقدر ترسناک ازم میخواست برم خونه ش که ترسیده بودم و ترجیح میدادم برم زیر دست پگاه اما خونه ش نرم.
حتما وضعیت دیروزم رو دیده بود و اونم میخواست ازم سو استفاده کنه.
سرم رو به علامت نه تکون دادم و خواستم در بزنم که با عصبانیت به طرفم اومد و من رو به زور با خودش به خونه ش برد.
❌❌❌❌❌❌❌❌
#دزدان_دریایی
#فصل_۳
#گیدام
#مستر_اسلیو_گرل
#تحقیری
#نویسنده_مهتاب.ر
🔴قیمت :با احترام 10 تومن
🟥 عیار سنج رو از لینک زیر مطالعه کنید⬇️
https://t.me/ayarsanjniwlive/153
🔺️🔺️ عزیزان اگر رمان باب سلیقه شما بود و علاقه مند به مطالعه بودید ، به ناشناس من برای خرید پیام بدید ⬇️🌹
🔴 https://t.me/BChatBot?start=sc-437358-RbmOJ72 🔴
پیشیلند🐈⬛⚜عیار سنج رمان های نیولایو⚜
❌❌❌❌❌❌❌❌ #دزدان_دریایی #فصل_۳ #گیدام #مستر_اسلیو_گرل #تحقیری #نویسنده_مهتاب.ر 🔴قیمت :با احترام 10 تومن 🔺️🔺️ عزیزان اگر رمان باب سلیقه شما بود و علاقه مند به مطالعه بودید ، به ناشناس من برای خرید پیام بدید ⬇️🌹 🔴
https://t.me/BChatBot?start=sc-437358-RbmOJ72🔴
❤ 5
36250
_داداش تا مامان بابا نیومدن بیا منو بک*ن .
از لا به لای بخار حموم میتونستم کلـ*فت شـ*ق شدشو ببینم که نزدیکم اومد و طوری جلوم قرار گرفت که کلـ*فتش رو نـ*ـازم نشست.از شر شهوت آروم نالیدم :
_اوممممم یکم تو تر ببرش...
دستمو به سـ*ـالارش رسوندم و پاهامو باز کردم و ...
https://t.me/+ruLINSGw2Ho3Y2Q8
7800
Repost from اربابزاده|تۅڪا
00:16
Відео недоступне
💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐
🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم
❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️🔥
💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان
🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍
🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین📜
👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇
🆔@seyed_ahmadhashemi
📞09057936026
@telesme1
همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها şĥ²⁹v
https://t.me/telesme1
لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا
2.11 MB
22500
Repost from اربابزاده|تۅڪا
#پارت۱۳
دستم را تکان میدهم.
اخلاقش را شناخته بودم.
میدانستم حرف که زند پای حرفش میماند.
- من با تو هیچ جا نمیام، خودم خونه دارم میرم اونجا…
مکث میکنم:
- با یه متجاوز زیرِ یه سقف نمیمونم!
نیشخند میزند ، جای انگشتهایش رویِ دستم باقی مانده بود.
- زِکی! الان شدم متجاوز؟
ترهای از موهایم را میان انگشتهایش پیچ میدهد:
- وقتی خودتو زیرم پهن کردی بودی متجاوز نبودم، الان شدم بکن در رو خوشگلم؟
لحنِ صحبتش مرا میترساند.
میترسیدم دنبالِ او روانه شوم، میدانستم که استخوانِ سالم برایم باقی نمیگذارد!
- نشنیدی چی گفتم؟ من خودم خونه دارم، میخوام برم خونم!
دستش را برای تاکسیِ خطی زرد رنگ بلند میکند:
- سندِ خونتو بذا تو طاقچه نیگاش کن حسرت بخور!
چون قرار نیست پاتو بذاری اونجا!
اون خونه واسه روزای مجردی و خراب بازیت بود، الان دیگه باس بچسبی به زندگیت!
حرص در شقیقهام میتپد و بغض بیخِ گلویم را میچسباند:
- من خراب نیستم!
از گوشهیچشم خیرهام میشود، لحنش بویِ کنایه میداد!
- اون همه عشوه و آه و ناله فقط از یه اینکارش بر میاد قناری!
اینکاره بودی که خودت خواستی تقتو بزنم!
https://t.me/+iw2cHeu-yiNlNjJk
https://t.me/+iw2cHeu-yiNlNjJk
https://t.me/+iw2cHeu-yiNlNjJk
https://t.me/+iw2cHeu-yiNlNjJk
ژَکــْـــاٰن
«الهی رخصت🌱» •«ژَکـان به معنی: مردی که با خود دمدمه کند از دلتنگی» نویسنده: رایــکا✨ • ژَکان«آنلاین» • غیاث«فایل فروشی» • نخجیر«فایل فروشی»
11700
Repost from اربابزاده|تۅڪا
#پولدارترین مرد دبی عاشق شده
پارت واقعی
با دو رفتم توی اتاقش و رفتم سمت قفسه کتابهاش و برشون داشتم و با خشونت یکییکی پرتشون کردم روی زمین… انقدر عصبانی بودم دست خودم نبود و نمیدونستم دارم چیکار میکنم… فقط میخواستم یه جوری این عصبانیتم و خالی کنم و کارش و تلافی کنم… نمیدونم چند دقیقه تو حال خودم نبودم و فقط مشغول بهم ریختن اتاقش بودم با صدای زنونهای به خودم اومدم و چرخیدم سمت صدا
- اینجا چه خبره؟
یه زن میانسال با کت و دامن که کلی هم طلا و جواهر بهش آویزون بود کنار در ایستاده بود و نگاهش با اخم به من بود
اومدم لب باز کنم مسیر نگاهش رو عوض کرد... کنجکاو نگاهش و دنبال کردم… چشمم به حسیب افتاد... تکیه داده بود به میز و نگاهش رو به من دوخته بود… دوباره عصبانیتم شعلهور شد و پا تند کردم سمتش به کتابهای روی زمین اشاره کردم
- این ماله پاره کردن لباسهام تو تنم! ترسوندنم هم باشه طلبت!
خونسرد دستش و فرو کرد توی جیب شلوارش و تکه پارچه پیراهنم و درآورد و گرفت جلوی بینیش و بو کشید
متحیر بهش چشم دوختم
کی برش داشته بود؟ اصلاً چرا برش داشته گذاشته تو جیبش؟
- میگم اینجا چه خبره؟
با صدای دوباره زنه روم و برگردوندم سمتش
اومد سمتمون و کنارمان ایستاد و با جدیت نگاهی به سرتا پام انداخت و ادامه داد: تو کی هستی مقابل شیخ قد علم میکنی؟
گیج نگاهش کردم
شیخ؟
سرش و چرخوند سمت حسیب و ادامه داد: این زن کیه وهاب؟ چطور اجازه دادی این رفتار ازش سر بزنه؟
وهاب؟ وهاب کیه؟
- مهمان نور جهان!
با شنیدن صدای حسیب اونم وقتی داشت خیلی واضح و روان فارسی صحبت میکرد متحیر برگشتم طرفش
این بلده فارسی صحبت کنه؟ یعنی تمام این مدت دستم انداخته بود و سرکارم گذاشته بود؟
اومدم یه حرف درشت بارش کنم از کنارم گذشت و از اتاق رفت بیرون… اومدم برم دنبالش؛ ولی زنه اومد جلوم ایستاد و دوباره نگاهی گذرا به سرتا پام انداخت
- پس مهمان نور جهان تویی؟ نوشی نه؟
- بله! نوه نورجهان هستم و شما؟
- فرح بانو هستم! مادر وهاب جرجانی! شیخ طایفه جرجانی!
گیج و گنگ پرسیدم: وهاب؟ شیخ طایفه جرجانی؟ متوجه نمیشم؟ چرا این پسره رو وهاب صدا زدین؟
اخمهاش در هم شد
- این پسره؟ درست صحبت کن! میخوای سرت و به باد بدی؟ شیخ وهاب جرجانی مقابلت ایستاده نه یه پادو!
از حرفش مات موندم
شیخ؟ شیخ وهاب اونه؟ پس چرا حنیفه خانم گفت رانندهی شیخه و اسمش حسیبه؟ یعنی تمام این مدت...
https://t.me/+AiCzYEWcyGBhNWY0
https://t.me/+AiCzYEWcyGBhNWY0
https://t.me/+AiCzYEWcyGBhNWY0
https://t.me/+AiCzYEWcyGBhNWY0
12320