جایی همین نزدیکی ها

در وطن ما، خیابان‌ها تنها بوسه‌ای که به چشم دیده‌اند، بوسه گلوله با تن کسانی‌ست که دستشان را مشت کرده‌اند و زیر لب ورد یکسانی می‌خوانند.

یک سال پیش، همین روز‌ها زندگی‌ خیلی به تخمم بود.

من می‌موندم، اگر ازم می‌خواستی که بمونم.

دلم براتون تنگ، باهام حرف بزنین. https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-16476-OFdOCCy

بعد از دو هفته انسان گریزی از مکان امنی که برای خودم ساخته بودم بیرون اومدم. همه چیز ترسناکه، اما اون تو موندن از این هم ترسناک‌تر، این که برای آرامشم خودم رو از همه‌ی اطرافیانم جدا می‌کنم ترسناک‌ترین عادت راجب منه. من می‌تونم دوستتون داشته باشم، اما نباشم.

دیشب دنی نیم‌ساعت زیر صندلی من خوابیده بود‌.

عزیزم از تو نوشتن به کار من نمیاد.