5 651
Підписники
-224 години
+57 днів
-430 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
سرنوشتِ آدمی را جغرافیا رقم میزند.
زلفی لیوانلی - بیقراری
@APartOfTheOcean •
⚡ 16💯 9
«دلم برای تو تنگ شده است
اما نمیدانم چه کار کنم
مثل پرندهای لالم
که میخواهد آواز بخواند و نمیتواند!»
رسول یونان
@APartOfTheOcean •
💯 24⚡ 9
«من خوب میدانم که حتی در شلوغترین شهر دنیا تنها خواهم بود.»
واهه آرمن - جانهای شیفته
@APartOfTheOcean •
⚡ 30💯 4
وقتی که شانه هایم در زیر بار حادثه می خواست بشکند یک لحظه از "خیال" پریشانِ من گذشت :
بر شانه های تو ...
بر شانه های تو می شد اگر سری بگذارم.
فریدون مشیری
@APartOfTheOcean •
⚡ 21💯 1
سری کتابهای شتر می رو با ترجمه فارسی از این کانال بخر 😭😭😭
http://t.me/lunabookly
Фото недоступнеДивитись в Telegram
منبع کتابهای پینترستی اینجاست 🌝📚
اینجا برای هر سلیقه و هر ژانری که فکرشو کنی کتاب موجوده ✨🤲🏻
میدانید چیست؟
بعضی اوقات نباید شعر را کامل نوشت.
بلکه باید ادامهاش را سیر گریه کرد!
بهرنگ قاسمی
@APartOfTheOcean •
💯 32⚡ 6
وقتی حوّا سیب ممنوعه رو چید، گناه به وجود نیومد؛ اون روز یه قدرت باشکوه متولد شد که بهش میگن: نافرمانی!
نامه به کودکی که هرگز زاده نشد - اوریانا فالاچی
@APartOfTheOcean •
⚡ 28
در خیابانهایی که هرگز آمد و شد نداشت، در ساعاتی که میدانستم مشغولِ کار است،
در خانههایی که اصلا صاحبانِ آنها را نمیشناخت، همیشه منتظرش بودم.
چشمهایش - بزرگ علوی
@APartOfTheOcean •
⚡ 22💯 1
در همه آن روزهای تهی خود را فریب می دادم. از خواب بر می خواستم و آن قدر کار می کردم تا از حال می رفتم. مثل همیشه خوب غذا می خوردم، با همکارانم به کافه می رفتم، با برادرانم مثل گذشته به آسودگی می خندیدم، اما کوچکترین تلنگری از سوی آنها کافی بود تا به تمامی بشکنم. خودم را گول می زدم! شجاع نبودم، احمق بودم، چون فکر می کردم او بر می گردد. به راستی فکر می کردم بر می گردد…
دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد - آنا گاوالدا
@APartOfTheOcean •
⚡ 18💯 1