در جستوجوی آبیها
از میان یک بند، اسیر روزهای عجیب، در جستجوی آبیای برای ادامه دادن و رسیدن به آزادی. من اینجام تا بخشی از چیزی که تو سرمه رو بنویسم چون نوشتن معجزه است. [روزانه نویسی ساده و غر زنندهای قهار] تا آزادی🕊️ پروفایل، متن و دستخط سارینا اسماعیلزادهست. بلوط
Більше239
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
-230 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
آسمون خیلی قشنگه هلال ماه رو به بالاست، دب اکبر منتهیالیه سمت راستش اطرافش پره از ستاره.
همه چیز دقیقا شبیه کارتونهای بچگیه. همینقدر شگفتانگیز و زیبا.
پریشب یه خواب خوب دیدم اینقدر باحال بود که صبح که بیدار شدم گفتم کاش بیدار نمیشدم بعد مدتها خواب خوب دیدم.
توی خوابم توی یه سالن نشسته بودیم.
یه میز کنفرانس:)))) اداری هم توش بود همه دور اون میز بودیم.
حالا کیا بودن؟ کلی آدم باحال+ فردوسیپور
کلی خندیدیم.
ولی دیشب از دماغم دراومد.
خواب دیدم که کلی هواپیما طور توی آسمونه ماماتم میگه پهپاده. یکیش میاد پایین از این دوبینای که از بالا همه حارو میگیرن بود. من میفهمم برا جا هستند. میگیرمش.
میخوام بشکنمش نمیشه. توشو نگاه میکنم کل خونه فیلمبرداری شده بود.
مامانم میگه ولش کن. من نامیدانه میخوامبا دستام بشکنمش.
نمیشه پرتش میکنم وسط حیاط خراب میشه.
برف میبارید.
ساعت ۳ صبح بود.
یهو صدای در میاد.
هعی میگم وای مامان اومدن منو ببرن غلط کردم شکوندمش. بازم ترسیدم و از ترسم بدم میاد. درو باز میکنم میبینم بچههای عموم هستن اینجا هم ترسیدم که نکنه خبر فوت عمو بزرگه رواوردن.
بعدش خواب دیدم یه مادری دختر بچهی نوزادشو کشت. این وحشتناک بود.
بدتر اینکه امروز شنبدم مادره به دختر میگفت سرتو میبرم.
شوخی کرده بود باهاش انگار ولی ترسناک بود.
یه خانمه کل درمانگاه رو خورد.
بعد من میخوام به دکترم ماگ بدم بهم نگه زهرا چرا مسواک رو با زاویه ۴۵ درجه نمیزنی
حالا چرا خورد؟ سه ماه دیر اومد باید هزینه بیشتر بده. برای نوبتم نمیومد؛)))))
یعنی مقصر خودش بود.
سر این موضوع خیلی حرص میخورم.😂
میدونید چرا.
چون اغلب بیش از حد ظرفیت آدما محبت میکنم( شاید ازطرحواره مهر طلبی سابقم باشه الان بهتر شدم. )
بعد این وسط قشنگ میبینم کسی که به فلان دوستم ریده، همون دوستم خودشو براش به اب و آتیش میزنه و بهترین کارو تحویلش میده.
حالا یبار فقط یبار من از دوستم خواستم یه عکس برام ادیت بزنه. رفت ابتداییترین ادیت دنیا رو زد انداخت جلوم:))))))))))))))))
مث یه کودک دارم غر میزنم😒 ولی حق دارم
فکر کنم پی ام اسم هستم. نمیتونم اشتراک ایمپو بخرم بیینم چقدر مونده؛)
👍 1
حالا اونروز با مرزی راجعبه افسردگی حرف میزدیم. داشتیم میگفتیم اره ایشالا خللی در دوستیمون ایجاد نمیشه.😂
یعنی در این حد توی بگایی هستیم.