-رؤیآ-

سپنتا رو یکی از عزیزترین هام برام درست کرده جاش اول توی قلبمه بعد روی میز کارم جلوی چشمم

سپنتا ／⁩⁩⁦＼⁠(⁠◉◉⁠)⁠⁩ بتمنم برادر دار شد🤏🏼

باکتری عملی رو هم پشت سر گذاشتم دیگه هیچ چیز نمیتونه توی این زندگی شکستم بده

نه یه لحظه اجازه بدین دست من از ۲۴ ساعت کمتره تا قصد شروع کارامو میکنم شب شده

نارنجی البته گاها

بعضي وقتا بهترين مكانيسم دفاعي در برابر يكنواختي زندگي خاطره تراپیه. خاطرات خوب البته. حالا نياز نيست حتما ياد اتفاقات عالی بيفتی. همين كه يه روزگاری يه كار لذتبخش انجام ميدادی كه بعدا يا بخاطر بيشتر شدن مشغله يا تغيير روحيه بيخيالشون شدی. مثلا الان یاد روزای ۱۴ سالگیم افتادم که روی تختم مینشستم و درحالی ک اهنگای مرجان فرساد و الیاس یالچینتاشو گوش میدادم، برای باز هزارم بافتنیمو باز میکردم که دوباره از اول ببافم

هی میگن چرا انقدر زیاد میخوابی خب الان توی خوابم با دامبلدور دوست بودم، شما بودی از این خواب پا میشدی بری سراغ دنیای واقعی که دامبلدورو حتی از نزدیکم ندیدی؟

راستی این تایمی که نبودم، کتاب گاهی دروغ میگویم رو هم تموم کردم خب همون‌طور که از آلیس فینی انتظار میرفت، بازم غیر منتظره ترین پایان رو پیش پامون گذاشت اگه از دیزی دارکر و سنگ کاغذ قیچی خوشتون اومد، حتما اینو هم بخونین اما اگه تاحالا از این نویسنده کتابی نخوندین، پیشنهادش نمیکنم. چون بنظر من از باقی اثارش ضعیف تر بود کمی اگه خوندین این کتابو خوشحال میشم باهم راجع بهش صحبت کنیم^^

بی بدن رو دیدم بازیگراش شاهکار کردن. به معنای واقعی کلمه، شاهکار!