cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

LITTLEWORLDتقاصِ شَه💦وَت

شروع رمان جذاب ( تلاطم، آرتی کوچولو) 🙈💋 حین اسپنک زدناش انگشتشُ تو دهنت عقب و جلو کنه🍓🌸

Більше
Рекламні дописи
5 833
Підписники
-1124 години
-1037 днів
-21430 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

🍼🎨🍼🎨🍼🎨🍼🎨 🍼🎨🍼🎨🍼🎨🍼 🍼🎨🍼🎨🍼🎨 🍼🎨🍼🎨🍼 🍼🎨🍼🎨 🍼🎨🍼 🍼🎨 🍼 #پارت_۲۶۲ آرࡅ߳ߺܨ ܭࡐܟֶࡐܠࡐ تموم بدنم با دیدن این صحنه مور مور شد. چشم هام گشاد شده بود و داشتم به گریه های دختره گوش میدادم. نمیدونم چرا ازگریه هاش به جای اینکه ناراحت بشم بین پاهام خیس شده بود. یکی از زن ها بلند شد وسمتش رفت اون وسیله ای که داشت ویبراتور بود؟ ویبراتور رو روی ک..ص دختره گذاشت... دختره جوری ناله میکرد. که انگار داره بهترین لحظات عمرش رو سپری میکنه. با قرار گرفتن دستی روی دستم مات خشکم زد. من کی دستم رو کرده بودم توی شرتم؟ - پس توام اسلیوی! سعی کردم دستم رو از توی شرتم بیرون بیارم. اما جوری دستشو گذاشته بود که نمیتونستم. - دلت میخواد جای اون باشی؟ اب دهنم رو قورت دادم و جوابم بهش فقط نگاه طولانیم به دیوار بود. _ نمیتونم ببینم..ولم کن...ولم کن.. آههه آخخخ درش بیاارر چنگ دستام دور گلوش سفت تر میشه و  محکم تر از قبل دیلدو کمریو داخلش میکوبم _ ببند دهنتو هناو تا وقتی نگی مامی وضع همینه چشات بستس پوشک میشی و هر روز این ک*ص تپلیت گاییده میشه دختر کوچولوی لجباز . با گریه جیغ میزنه: _ نمیگم نمیگمم عوضی آخهخهه درد دارههه پوزخندی میزنم و بی هوا شوکر برقیو مستقیم روی تپل ابدارش میزارم که مثل جنون زده ها تو بغلم شروع میکنه به لرزیدن و ..... https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8
Показати все...
👍 8
🔥🍁🔥🍁🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥🍁🔥🍁🔥 🔥🍁🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥🍁🔥 🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥 🔥🍁 🔥 تـــ‌ـــ‌ـــ‌ـــلـــاطـــ🍂مـــ #part444 پشت در اتاقش وایسادم و مستاصل به در اتاقش خیره شدم. نمیخواستم بترسونمش...معلوم بود که روح و جسم ناراحتی داره. نکنه کسی ازیتش میکنه؟ نفس عمیقی کشیدم و تقه ای به در زدم. صدای خش دارش که نشون دهنده ی گریه کردنش بود بلند شد. - نمیخوام باباخان... گشنم نیست نمیام. باز تقه ای زدم که گفت: - باباخان توروخدا...حالم خوب نیست. دستگیره ی در رو فشار دادم و وارد شدم. - بابا خاننن لطفا. پشت به در خوابیده بود... اگه حرف نمیزدم میترسید... لب زدم: - سلام...من ارکام تو چی؟ با هول توی جاش نشست... خودش رو عقب کشید. - تو کی هستی؟ دستام رو بالا گرفتم...این رفتارها نشون میداد که کسی ازیتش میکنه. - گفتم که اسمم ارکاس... از مهمون های اینجام دیگه. با اخم غرید: - خب باشه چیکار به من داری؟ بهشت.م اب انداخته بود پاهامو باز کردم و بهشت ملوسم رو به چهارتا شوهرم نشون دادم.._نمی خواید جرم بدین!؟ آلتتو میخوام..شایان نگاهی بهم انداخت از جاش بلند شد _اولین نفر خودمم خانومم..اومد سمتم لیس عمیقی از وسط پام زد که اهی کشیدم: اه بخور شایانم بخور..چنان اه و ناله ای سر دادم که اون سه تا برادرشم سمتم اومدن. نیما اومد کمکش و دوتایی بهشتم رو خوردن..‌رادان و نریمان هم سینه هام و لبو لوچه هام رو دیگه طاقت نداشتم نالیدم : اه مردونتو میخوام شایان منو بکن اه.._جوووون چشم خانمم‌.. الـ‌تش رو گذاشت دم سوراخم با فرو کردن داخل بهشتم جیغی کشیدم که رادان با لباش خفم کرد و.... https://t.me/+0a5gLuvc5GQwOTA0
Показати все...
👍 29 5
🍼🎨🍼🎨🍼🎨🍼🎨 🍼🎨🍼🎨🍼🎨🍼 🍼🎨🍼🎨🍼🎨 🍼🎨🍼🎨🍼 🍼🎨🍼🎨 🍼🎨🍼 🍼🎨 🍼 #پارت_۲۶۱ آرࡅ߳ߺܨ ܭࡐܟֶࡐܠࡐ با تعجب نگاهش کردم که ادامه داد: - خلاصه حواستو جمع کن. باشه ای گفتم... فلواقع که میخواستم داخل همین اشپزخونه ی لعنتی بمونم. چون کمتر کسی پیدا میشد که بیاد اینجا رکسانا که رفت از روی فضولی یکم درب رو باز نگه داشتم تا داخلرو ببینم. اولین چیزی که نگاهم بهش گره خورد. پارچ اب روی میز افسون اینا بود... ناخوداگاه نگاهم به دستش افتاد. وای چندشه سگ... چجوری حالش بهم نمیخورد اخه؟ سریعدر رو بستم و همونجا پشت میز نشستم. از شدت بیکاری سرم رو روی دست هام گذاشتم و سعی کردم بخوابم. بین خواب و بیداری بودم که با صدای جیغ دختری توی جام پریدم. صدا از همون سالن میومد. ماتم زده بود... از دیدن چیزی که تا به الان ندیده بودم. یه دختره رو با طناب وصل کرده بودن به دیوار... شلاق میزدنش... یه وسیله ی قرمز رنگ هم دست یکی از مردا بود. یه چیزی بود انگار مثل شوکر... هر یه ضربه که میزد برق تولید میکرد. یزدان یه ورزشکار کله خراب و خشن سکسیه .... که بدجور هیز و دلبره😂 رو همه دخترا هم کراش می‌زنه‌😐😂باشگاه بدنسازیم‌ داره مربی دخترای خوشگل و خوش هیکل هم میشه😁😂 ولی چی میشه دلش‌و بده به یه دختره‌ ریزه میزه‌ بغلی که نه بالاتنه دلخواهی داره نه دلبری ولی یه زبون تند و تیز داره، البته‌ دیدن زدن آیه خانم با سِت‌توری سفیدش هم بی‌تاثیر نبوده...... https://t.me/+LTnncz35f-UzNzNk https://t.me/+LTnncz35f-UzNzNk کپی ممنوع❌
Показати все...
👍 14 2
sticker.webp0.14 KB
😱 4
دختر و پسر برده ی لخت ، نوبتی ک.صم لیس میزدن که سرشون داد زدم و موهاشون کشیدم _ این چه طرز لیس زدن آشغالا زود باشید تند تر عمیق تر ، آخ .. ه*رزه های کثیف زبونشون تند تند لای لا..بیا هام کشیدن وعمیق مکش میزدن . _ هرکدومتون بتونه ا*رضام کنه بهش یه جایزه میدم اون یکیم که نتونه سرش میبرم ، از ترس جونشون مثل سگای وحشی پاهام باز کردن و سر لیس زدن رقابت میکردن _ اااه زود باشین سگای خوب تند تند ک.صم لیسش بزنین آفررررین جووون رو چ.وچولم بیشتر ... https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8 رابطه جنسی و سواستفاده رپتایل لزبین از برده های انسانی 😈🔞 #محدودیت_سنی⚠️
Показати все...
👍 1
🔥🍁🔥🍁🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥🍁🔥🍁🔥 🔥🍁🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥🍁🔥 🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥 🔥🍁 🔥 تـــ‌ـــ‌ـــ‌ـــلـــاطـــ🍂مـــ #part433 در جواب عمه الیش سری به نشونه ی تایید تکون دادم و تشکری کردم. نگاهم ناخوداگاه دور تا دور میز گشت. میخواستم ببینم از اون موش کوچولو خبری هست یا نه. اما نبود... صبحانه‌رو کنار هم‌خوردیم... قرار بر این شد که تا زمانی شمال هستیم همینجا بمونیم. من که مخالفتی نداشتم...از خدام بود که اینجا بمونم میخواستم سر از کار این پسر مرموز دربیارم. باید میفهمیدم که چی در انتظارم بود... روی مبل نشسته بودیم و داشتم به پر حرفی های الیش گوش میدادم که اربابه یهو تند تند و عصبانی سمت در قدم برداشت. مسیر نگاهش رو دنبال کردم... الیش کنار گوشم لب زد: - وای این چه مرگش بود...اصلا یه جوریه ها میبینی...کلا یه مدلیه. اوهومی گفتم... باید میرفتم بالا... حسم بهم میگفت که برای اون پسر مشکلی پیش اومده. از جام بلند شدم که الیش با اعتراض گفت: - اع کجا میری..‌دارم حرف میزنم. با گفتن برمیگردم تو بشین همینجا حجت رو بهش تموم کردم ک سمت طبقه ی بالا رفتم. از لای در به #مادرشوهر و #پدرشوهرم چشم دوختم داشتن باهم #س‌_کس میکردن و من#حشری شده بودم،خیلی وقت بود تو کف پدرشوهرم بودم و حالا که با چشم میدیدم چه ..#ک.یر کلفتو درازی داره و اون ..ک.یرو کلفت و خوشگلش داره توی ..#ک..ص چروکیده و پیر مادرشوهرم میره عصبی در اتاقو باز کردم و شورتم رو توی صورت مادر شوهرم پرت کردم و لیسی به ...یر پدرشوهرم زدم _بسه اون پیری رو نکن منو #بکنن اههه اخخ مادر#شوهرم که انگار بدش نیومده بود #لیسی به #ک..صم زد و #پدرشوهرم هم..#ک..یرشو بدون ملایمت توی ک..ونم فرو کرد و مشغول تلمبه زدن شد.. https://t.me/+R-7UlMJa0YoxMjQ0
Показати все...
👍 38 10
خانوم روانشناسی که با بیمارش وارد رابطه میشه ...🔞🔥 #سریع ازش جدا شدم. _ اردلان ... آروم باش! با حرص سی.نم رو فشرد و غرید: _ نمیتونم! مردون*گیش رو که هر #لحظه بزرگ تر می شد رو روی به*شتم #احساس می کردم. من رو روی مبل پرت کرد و پیراهنش رو در آورد و به سمتم #حمله ور شد ...👅💦 https://t.me/+d2cToUag_ohjNzA0 https://t.me/+d2cToUag_ohjNzA0 رمان دارای صحنه های باز و بدون سانسور ورود افراد زیر 20 سال به شدت ممنوع❌🔞
Показати все...
شیشه شیر رو می‌کنه داخل ک..ص دختره😱🍼👇 بهشتِ‌صـ👅ـورتے #part_3 لای تپلم رو باز کرد و شیشه_شیر رو بی ملایمت داخلم کرد از درد به بدنش چنگ زدم که ددی آرین شیشه شیر با #خیسی آب به*شتم رو توی #دهنم گذاشت ویبراتور روی تپلم جیغ زدم 🔞🫦 ویبراتور رو گذاشتم رو چو..چو..لش شروع کرد خودش رو به تکون دادن... _زیاد خودت رو تکون نده انرژی تو‌نگه دار برا بعد بهتره خودت رو خسته نکنی حالا مثل دختر خوب به ک..ص صورتیت حال بده.🥵🍌💦 https://t.me/+kXlC9FApMkVjMDM8
Показати все...
🔥🍁🔥🍁🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥🍁🔥🍁🔥 🔥🍁🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥🍁🔥 🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥 🔥🍁 🔥 تـــ‌ـــ‌ـــ‌ـــلـــاطـــ🍂مـــ #part432 - الان منو دست انداختی تو؟ الیش نیشش تا بناگوش باز شد و با خنده سرش رو به نشونه ی نه بالا اندخت. پشیمون شده از اینکه به این نیم وجب کله پاچه گفتم از توی بغلم پرتش کردم پایین. -بروبچه... - اع...ارکا‌جونی بگو دیگه. نفس عمیقی کشیدم و لب زدم: - بزار مطمعن شم بهت میگم. الیش رو به زور از اتاق بیرون انداختم تا خودم به سر و وضعم برسم. بعد از گرفتن یه دوش و پوشیدن لباس هام در اتاق روکه قفل کرده بودم باز کردم. الیش تخس و مثلا ناراحت پشت در اتاقم وایساده بود واخماش روهم در هم کرده بود. -چیه جوجه؟ بریم - باید برام بستنی بخری تا از دلم دربیاد میفهمی؟ وگرنه نه. لبخندم رو خوردم و برای اینکه پرو نشه جوابی بهش ندادم و سمت پزیرایی قدم تند کردم - باشه ارکایی توروخدا؟ بازم جوابی بهش ندادم... واردپزیرایی شدیم.. همزمان سلام بلند بالایی کردم. - سلام پسرم...خوب خوابیدی؟ _ آه بسه چاووش، شورتم خیس شد! نگاهش روی چشم های پر نیازم ثابت شد. _ بهشتت داره چیز دیگه ای میگه! یقه لباسش رو چنگ زدم _ اوفف ...خب دلش میخواد ارضا بشه همش انگشتت رو در میاری! خمار کنار گوشم پچ زد: _ با انگشت باس جا باز کنم واسه اصل کاری. پایین تنه‌می رو بهش مالیدم _ بکن توش ...توروخدا ... https://t.me/+rE1TU9NRWZNjMjQ0
Показати все...
👍 31 9
بریم پارت؟
Показати все...
🔥 5 2👍 1
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.