• OUR SKY | آسمان ما •

- روانشناسی میگه: وقتی یک نفر بی قید و شرط عاشقتونه، ناباورانه میتونه ازتون متنفر باشه چون یک آیینه زیبا تبدیل به یک‌ سلاح خطرناک میشه وقتی شکسته باشه ❤ | @Theoryland | #AY

-دوستات رو ول کردی بیای پیش من؟! اخم‌هایم درهم می‌شود و می‌غرم: پس چی فکر کردی؟ حالا هم خفه شو و همون‌طوری که پشت گوشی می‌گفتی من رو ببوس.😈🔪 خفه می‌شود و مرا می‌بوسد.🔥 https://t.me/+RPrgDnCPBaE3ZTRk https://t.me/+RPrgDnCPBaE3ZTRk گی‌دام💦_خشن⛓️⛔️ ۱۲ شب پاک شه 🌞

#گی🌈🔞#هات🔥#پارت‌واقعی💯 روی تخت می‌خواباندم و خودش هم از پشت کنارم دراز می‌کشد. یکی از دستانش را جلو می‌آورد و آل..تم را در دست می‌گیرد، همزمان دهانش‌ را بر گردنم می‌گذارد و می‌بوسد. به ساعدش چنگ می‌زنم و نیازمند سرم را می‌چرخانم تا #لب‌هایم را ببوسد. به طعم لب‌هایش زیر #زبانم معتاد شده‌ام. پارسا در گوشم زمزمه می‌کند: شروع کنم؟ اوهومی زیر لب‌ زمزمه می‌کنم. تکان می‌خورد و از پشت خودش چیزی برمی‌دارد. چند ثانیه بعد سردی‌ای را میان پایم حس می‌کنم؛ به دنبالش انگشتش را در من فرو می‌برد‌.🔥 بی‌ال دوست داری؟🫠 تازه بی‌ال معمولی نه هات‌ترین و هورنی‌ترین رمان بی‌الی که خوندی💧 هشتگش رو تو چنل بزن👇 #ناگهان‌تا‌ابد https://t.me/+RPrgDnCPBaE3ZTRk ۱۱ شب پاک شه 🌞

#گی‌لاو🌈 دارای صحنه‌های باز و سک‌سی💦🔞 -چرا زودتر احساست رو بهم نگفته بودی پسر بد؟ انگشتانش را بیرون می‌آورد. #آل_تش را میان دو #پایم حس می‌کنم و بعد #فشار کمی که می‌آورد. -می‌تونستم ساعت‌ها همین‌جوری روح و جسمت رو بپرستم؛ اما تو حروم‌شون کردی. صدایش پر‌ از سرزنش است. واردم می‌شود و من دیگر نمی‌توانم خودم را ساکت نگه دارم. با شنیدن صدایی نامفهوم ازم، از‌ حرکت می‌ایستد و در گردنم عمیق نفس می‌کشد. -بوی من رو گرفتی.🩸 ❌️ https://t.me/+RPrgDnCPBaE3ZTRk ❌️ بوی دوست پسرشو گرفته...🥺🫦🔥 ۹ شب پاک شه 🌞

💀😵رمانی سراسر هیجان 💀😵 🌪🔥#گی #مافیایی #تریسام 🔥🌪 💦🫧پسر مظلومی که لکنت داره و گیر دوتا مافیا میوفته 🫧💦 ☁️🪡 چی میشه اگه یکی از این مافیا مشکل روانی داشته باشه و آران بهش دل ببنده؟☁️🪡 https://t.me/+t9tNL5dphws4NjA0 https://t.me/+t9tNL5dphws4NjA0 ۶ پاک شه 🌞

رمان #گــــــی 🫦 ژانر: #تریسام ددی لیتل بوی و خشن ماجرای پسری به اسم یونا که پدرش توی بچگی بهش ت.جاوز کرده و حالا دچار مشکلاتی روانی زیادی شده 🚯 ولی با ورود سبحان و آران به زندگیش می‌تونه حال خودشو بهتر کنه ... قسمتی از رمان : سبحان از پشت واردم کرد و ناله ای کردم.. آران جلوم زانو زده بود و داشت دیکمو مک میزد .. از لذت سرمو گرفتم بالا و سبحان سرش و فرو کرد توی گردنم و گفت :« دیگه بدون اجازه من هیچ غلطی نمیکنی فهمیدی ؟ همون‌جوری که محکم و با آخرین توانش توم تلمبه میزد دستمو از پشت گرفت آران دست از مک زدن دیکم برداشت و دستشو فرو کرد توی موهام و شروع کرد به بوسیدن لبم همون‌جوری هم عضوشو میمالید به عضوم .... برای خوندن ادامه رمان بمال رو لینک🔞 https://t.me/+t9tNL5dphws4NjA0 https://t.me/+t9tNL5dphws4NjA0 ۵ پاک شه 🌞

#bdsm ❤️‍🔥 #hot #gay 🏳‍🌈 رمان گی🫣 ژانر : گی-تریسام-ددی لیتل بوی-مستر اسایو بوی-گی‌لاو🫠 پسری که بخاطر عشقِ مافیاش مجبور میشه آدم بکشه و حالا که رفته تو دل یونا بازم آینده پر فراز و نشیبی پیش روشه👀 https://t.me/+t9tNL5dphws4NjA0 https://t.me/+t9tNL5dphws4NjA0 قسمتی از رمان🫦 با حیرت به جسم بی چون برادرم نگاه کردم یونا باهاش چیکار کرده بود؟؟ بغضم‌شکست و با دست جلوی دهنمو گرفتم تا صدام به گوش یونا نرسه . من با برادرم چیکار کرده بودم؟ اونو انداخته بودم توی دهن شیر ؟؟ با ترس و دلهره از جام بلند شدم سردرگم بودم نمیدونستم چه اتفاقی براش افتاده چرا انقدر زخمی کف انباری افتاده ؟؟ با قدم های لرزون از انباری بیرون رفتم در و بستم و برگشتم ... با دیدن یونا که دست به سینه بهم زل زده با ترس به در انباری چسبیدم بهم نزدیک میشد و من تنم میلرزید با صدای عصبی اما چهره آرومش گفت : دوباره داری فضولی میکنی؟ بعد سرس و کج کرد و منتظر نگاهم کرد با ترس گفتم :ن.نه آ.آراز‌.‌ا.ا.اونجا.چ.چی.چیکار.م.م.م.میکرد؟ https://t.me/+t9tNL5dphws4NjA0 https://t.me/+t9tNL5dphws4NjA0 ۳ پاک شه 🌞

#ددی_لیتل_بوی🍼 #گی🏳‍🌈 #هات💦 #تریسام🔥 #انتقامی⛓ #خشن🔞 پاهامو بهم چفت میکنم و دستمو روی #دود_ول کوچولوم میزارم -ددی #جیش دارمم دیگه نمیتونم خودمو نگه دارمم💧🥺 تا ددی نزدیکم شد دیگه نتونستم تحمل کنم و وسط #حمام جیش کردم ددی بعد از تمیز کردنم منو روی کولش میندازه و روی #تخت پرت میکنه♨️🔞 #دیلد.و گنده ای رو وارد سوراخم میکنه که جیغ بلندی میکشم دیلد.و رو تند تند تکون میده و #اسپنک محکمی میزنه🍑🔥 یه چیز دراز برمیداره و روی #سوراخ کوچولو دود.ولم میزاره که... 🍆😱 https://t.me/+2wv_Iz978Xg3MDdk https://t.me/+2wv_Iz978Xg3MDdk ۱۲ ظهر پاک شه 🌞

-آخ ک.صم🥺 بازومو با #خشونت گرفت و به عقب کشید. -ببر صداتو پسرای فامیل میشنون ،چه مرگته؟! ❌ +ن..نمیدونم مسیح ، به #خارش افتاده یهو.. با پایان جملم خون به صورتم دوید و سرم رو پایین گرفتم. پوزخندی زد و #چاک دامنمو کنار زد. انگشت فا.کشو روی #شیار بهشتم کشید.🍓👄 -جووون توله‌ی حشر.ی ، خیس کردی. چی دیدی خیس کردی هرزه هان؟! با ترس قدمی عقب رفتم و گفتم: -هی..هیچی به خدا #وحشیانه دوتا از انگشتاشو توی سوراخم فرو کرد که..♨️🍑💦 https://t.me/+KKZbV0VR6ypmZjVk مسیح رادان خانزاده هات و خشنی که با یه دختر کوچولوی ریزه میزه هم خونه میشه و تو هر پوزیشنی باهاش س.ک.س میکنه👅🍆🫧💧 ۸صبح پاک شه🌞

رمــ💦ــان هـــ🔥ــات و خـــشــ🔞ـن پــارتــاش بــدجــور آدمــو هـــورونـــی مـیـکـنــه🫦🤤💦 گـــــــ🔞🔞🔞ـــــی https://t.me/+z0qVvp1uf6JjZTQ0 اسـپـنـک شونزدهم رو که زد دردش برام وحشتناک شد و ناخوداگاه جیغ خیلیی بلندی کشیدم و با تمام سرعتم از روی تخت پایین اومدم پا به فرار گذاشتم سمت در😭❌ به دستگیره در رسیدم و خواستم بازش کنم که یهو کوبیده شدم به در! لعنتی بهم رسیده بود و گرفتم...😱 تقلا کردم تا از دستش فرار کنم اما از پشت گردنمو گرفته بود و نمیزاشت تکون بخورم🔞 +تخم سگ آدمت میکنم👿 -غلط کردم ارباب ببخشید هققق😫 همونطور که گردنمو گرفته بود سر کــیـ'ـرشـو گرفت و روی ســوراخـم گذاشت و با تمام قدرتش فشار داد و کـیـ'ــرشـو واردم کرد🍆😰 دردش وحشتناک بود و حس کردم دارم پـاره میشم...با تمام وجودم جیییغ زدم و یهو چشمام سیاهی رفت و...🔞🔞🔞 https://t.me/+z0qVvp1uf6JjZTQ0 ۸ صبح پاک شه🌞