"Hell Life"rha_rhm

دلت میاد از این لیست صافت رد شی؟🥺🔮 بچک شاید چیزی که دنبالشی پیدا کنی :»

🤍🦥 خاطرات خون آشام The Vampire Diaries زیرنویس_چسبیده قسمت19فصل 1 کیفیت Bluray 480p

#prt26 صدایی از پشتم بلند شد که میگفت -به به ببین کی اینجاست همه برگشتیم سمته صدا چندتا پسر بودن یکی از یکی خوشگل تر تو همین فکرا بودم که با بلند شدنه باراد دست از فکر کردن برداشتم باراد با چشمایی گرد شده و لبی که تا ته کش اومده بود رفت سمته اونا و بغلشون کرد برگشت سمته من و با خوشحالی گفت ساحل وقتی از ایران رفتم با امیر و مهیار و سیاوش اشنا شدم کله مدتی که نبودم با این سه تا پسر گذشت تو روزای خوب و بد همیشه کنارم بود اگه اینا نبودن شاید الان منم نبودم لبخند محوی رو لبم نشست ولی سریع از بین رفت به پسرا سلامی کردم و مشغول خوردن پاستایی که نیما برای خودش سفارش داده بود شدم با حرفی که باراد زد پاستا تو گلوم گیر کرد شروع کردم به سرفه کردن حالا مگه تمومی داشت این سرفه ها با نوشابه ای که نیما به زور ریخت تو حلقم یکم بهتر شدم و سرفه هام تموم شد [ آنچه‌در‌زندگی‌جهنمی‌خواهی‌خواند: -پسر عجیبی بود.‌]

🤍🦥 خاطرات خون آشام The Vampire Diaries زیرنویس_چسبیده قسمت18فصل 1 کیفیت Bluray 480p

#prt25 اب انارم رو باز کردم داشتم میخوردم که یهو رفتم روی سرعت‌گیر و کلش ریخت رو لباسم هم لباسم هم ماشین به گند کشیده شد فقط همینو کم داشتم از حرص مشتی به فرمون زدم که صدای خنده دخترا بلند شد، سرم رو برگردوندم و با حرص نگاهشون کردم که شدت خنده هاشون بیشتر شد صدای ارامیس بلند شد -ساحل یجا بزن کنار لباساتو عوض کن یکی ببینه نمیگه این چرا کله شلوارش قرمزه؟! بعدم ریز ریز خندید پوفی کشیدم و به نیما زنگ زدم تا یجا نگه داره که لباسام رو عوض کنم بعد از کلی زنگ زدن صدای حرصی اقا که میگف: -چته ساحل خواب بودم حیوون چرا انقد زنگ میزنی؟ مثل خودش جواب دادم -نمیتونی پنج مین از اون خواب نازت بزنی ببینی این خری که داره به توعه خرتر از خودش زنگ میزنه کیه چیکار داره بات؟ یجا نگه دارین باید لباسامو عوض کنم نیما که تازه متوجه عصبانیتم شده بود،با باشه ای گوشی رو قطع کرد بعد از یه ربع کناره یه کافه وایستادیم تا بتونم لباسام رو عوض کنم و تو این تایم بچها برن یچی بخورن با کلافگی دره صندوق رو باز کردم و کولمو کشیدم بیرون لباسارو برداشتم و نشستم تو ماشین سریع لباسام رو عوض کردم و از ماشین پیدا شدم، با قدمای اروم نزدیک کافه شدم و درشو باز کردم؛ بچهارو دیدم که روی میزی که کناره دیوار بود نشستن و مشغول حرف زدنن با خنده رفتم سمتشون و نشستم رو صندلیی که کناره نیما بود [ آنچه‌در‌زندگی‌جهنمی‌خواهی‌خواند: -به به ببین کی اینجاست.‌]

بالای سرش ایستادم* نگاه یردی به چشاش کردم* پامو روی قفسه سینش گزاشتم* از ترس بدنش میلرزید و چهرش منزجر کننده شده بود* +ا..ارباب م..منو ببخشی... http://t.me/Tiao_RP قبل تموم شدن حرفش پامو روی گلوش گزاشتم* -شششش جنده خفه شو فشار میدادم پامو* -وقتی داشتی اطلاعاتمونو به همنژادیای احمقت میدادی باید فکر اینجاشو میکردی چشام قرمز شد و مردمکش کوچیک* رنگش هر لحظه بیشتر و بیشتر میپرید* -حالا وقت تنبیهته http://t.me/Tiao_RP ──────────────. ̟݃ ───────────. ̟݃ ─────────. ̟݃ ──────. ̟݃ ────. ̟݃ ──. ̟݃ رول پلی فانتزی تیاعو سبکتو انتخاب کن میتونی یک برده باشی یا ارباب میتونی یک مرد ازاد باشی یا یک زندانی خودت دنیاتو انتخاب کن http://t.me/Tiao_RP

-- گسترده نورا هستم -- چنلای۵۰۰+قبول میکنم🐥🌼 جذب تضمینی۸۰هست نگرفتی ریشات میرم برات🌙✨ دورها۲۰روزست زود زود نوبتت میشه🌝🌻 چنلای اخلاقی قبول میکنم😸🐣 {رمان.فن.ادیت.دخترونه.پروفایل.تکست...} پیویم👇🏽 @Nora_tb رباتم👇🏽 @Noratb_bot

•ادمین تب اتحاد چنلای وبتون مانهوا و مانگا انیمه کیپاپ استیکر و موضوعات مشابه🌸💞 •کارمو بلدم و هفت دوره سابقه داشتم🎋🦋 •بنر خوب=جذب خوب❤️‍🩹 •10 تا حمایتی میگیرم با امار 200+🍇 •30 تا پایه امار 500+🧈 •ممبرات فیک نباشن!! چک میکنم! •سینتون خوب باشه!✨ • @redsun_tb چنل تبم:❄️ • @RedSunTB (تبم چرخشیه)🔥

کدوم!؟🤩🔥