436
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
-430 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
دوستت دارم یا دوستت ندارم -
میروم، پسِ پشتِ خود نشانیهایی بهجا میگذارم قابل گمکردن.
و چشم به راه بازگشتگان میمانم، و آنان میعادهای مرگم را میدانند و میآیند. تویی آنکه وقتی دوستت دارم دوستت ندارم. باروهای بابِل در روز تنگ است، و چشمانت درشت، و رخسارت در پرتوْ منتشر.
انگار هنوز زاده نشدهای. هنوز ما از هم جدا نشدهایم. و مرا هلاک نکردهای. و بر بامِ تندبادها هر سخنی زیباست، و هر دیداری
وداع.
جز این دیدار میانِ ما نیست، و جز این وداع میانِ ما نیست.
دوستت دارم، یا دوستت ندارم -
پیشانیام از من میگریزد، و احساس میکنم که تو هیچ چیز یا همه چیزی و قابلِ گم شدن.
میخواهمت، یا نمیخواهمت -
زمزمهی جویبارها در خونم شعلهور است. روزی تو را میبینم، و میروم. من کوشیدم دیگربار دوستی چیزهایی را به دست آورم که از نظر غایب شده است ـ و توفیق یافتم. و کوشیدم به دو چشمی بر خود ببالم که برای هر پاییز جای دارد - و توفیق یافتم. و کوشیدم نامی را نقش بزنم که مناسب زیتونبُنی بر گردِ کمرگاهی است - پس اختری زاد و زه کرد.
میخواهمت وقتی که میگویم نمیخواهمت ...
رخسار من بهسانِ برگ ریخت. چون رودی در دوردست تنم ذوب می شود. و در بازارْ خونم را چون شوربای کنسرو شده فروختند.
میخواهمت، وقتی که میگویم میخواهمت -
ای زن که ساحل دریایِ مدیترانه را در دامن ... و باغهای آسیا را بر
شانهها ... و همهی زنجیرها را در دل خود نهادهای.
میخواهمت، یا نمیخواهمت -
زمزمهی جویبارها، خشخش برگهای صنوبر، خروش دریاها و پَرِ بلبلان در خونم شعلهور است - روزی تو را میبینم و میروم.
تو را ترنّم میکنم، یا ترنّم نمیکنم -
خاموش میشوم. فریاد میکنم. فریاد را میعادی نیست و سکوت را میعادی نه. تویی یگانه فریاد و تویی یگانه سکوت.
پوست من با حنجرهام در هم آمیخت. از زیر پنجرهی من باد میگذرد با تنپوشی از نگاهبانان بر تن. و تاریکی میعاد ندارد.
آنگاه که سربازان از کف دستانم پایین بیایند
چیزی خواهم نوشت...
و آنگاه که سربازان از پاهایم پایین خواهند آمد
کمی راه خواهم رفت...
و آنگاه که سربازان از دو دیدهام خواهند افتاد
تو را خواهم دید... قامت خود را از نو خواهم دید.
تو را ترنّم میکنم، یا ترنّم نمیکنم
تویی یگانه ترنّم، و اگر خاموش شوم تویی که به ترنّمم وامیداری. و تویی یگانه سکوت.
_مزامیر
_محمود درویش
https://t.me/NADTime
گاهِ روایت و رؤیا
از خیال و خاطره
❤ 7
با تو راز بزرگی خواهم گفت
درها را ببند
مردن آسانتر از دوست داشتن است
از این است که من قادرم زندگی را تحمل کنم.
—لویی آراگون
https://t.me/NADTime
گاهِ روایت و رؤیا
از خیال و خاطره
❤ 7
🎼 #OST #Game #Instrumental
🆔 @X8_MUSIC
Soul Music Production - Max Payne 2.mp39.21 MB
❤ 4
🎼 #OST #GAME #INSTRUMENTAL
🆔 @X8_MUSIC
Bear McCreary - Memories of Mother.mp38.51 MB
👍 3
«آنگاه که جهان رهسپار تاریکی گردد،
به من باز خواهی گشت،
چُنان نسیم آرام و یلهای...»
https://t.me/NADTime
Luna_Karam_Bizakker_Bel_Kharif_Fairuz_لونا_كرم_بذكر_بالخريف.mp36.03 MB
❤ 3
Repost from Hossein_jannati
02:27
Відео недоступнеДивитись в Telegram
.
جهان، آبستنِ دیو است... هر اِشکم چهل عنتر!
دریغ از یک سلیمان در رَحِم... یک حلقه انگشتر...
به سعیِ دیده نتوان جُست، راهِ راست را زیراک،
میانِ حق و باطل اختلافی نیست در منظر!
خلایق، بندهی چشمند، عیبی نیست، درد اینجاست؛
که نشناسند اهلِ فضل، موسی را زِ جادوگر...
غبارِ نعلِ فرعون است... میگویند: اینک ابر!
سراسر پشتِسر دیوار... میگویند: آنک دَر!
ابوسفیان چنان در خطبه میگرید که پنداری،
محمد رفته بعد از قصهی معراج بر منبر!
ورم کردهست خیکِ شیخ و میگوید: به اذنِ حق،
مجدد حاملِ عیسی شدم! البته بیمادر!
چهل قرن است قرآن بر سرِ نیزهست و میبینم،
که در آونگِ عمروعاص حیراننند مُشتی خر!
زبان در کام و شوقِ ذوالفقارش در نیام آوخ!
تماشا میکند این زیر و رو را با غضب حیدر...
ازین مصحف گشودنهای بیحاصل گریزانم...
که قاری لالِ مادرزاد و جمله اهلِ مسجد کَر!
دُکانِ کاوه تعطیل است از بس مشتری جوشد،
در این بازارِ حیرت در میانِ پای اسکندر!
.
.
#حسین_جنتی
#روزگار
.
@h_jannati
47.87 MB
❤ 8
Фото недоступнеДивитись в Telegram
—ویکتور خارا
—ترجمهی بابک زمانی
https://t.me/NADTime
❤ 4👍 1😢 1
«راه سفر با تو کجاست؟
من از تو میپرسم، بگو...»
https://t.me/NADTime
08 Gerye Konam Yaa Nakonam.mp310.89 MB
❤ 7😢 1
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.