𝑹𝒐𝒔𝒆𝒔𝒊𝒂𝒉
قصهیدوتاعاشق،کهازهمدورافتادن:)🖤 𝗜𝗟𝗩𝗘𝗨🖤🫂 𝓪𝓫𝓸𝓾𝓽 𝓮𝓿𝓮𝓻𝔂 𝓽𝓱𝓲𝓷𝓰..✨
Більше187
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
بیا تو آلیسا شو و من اون پسره که همیشه اسمش یادم میره بیا باهم بیخیال مشکلات شیم و فرار کنیم
بیا من اون سو شم و تو سون وو من برای تموم شدن کارات کمکت کنم
بیا من خودم باشم و تو خودت و به کسی نگیم که چی قراره بشه.
میخواستم به تو بگویم که به جز تو
از همه نا امید گشته ام و میترسم از همه.
اما پیش از آن که به تو بگویم
تو نیز نا امیدم کرده ای
بعضی وقت ها از خود میپرسم ؛ با این تیرگی که در چشمانم دارم
چگونه انقدر خوشبین بودم و دنیا را روشن میدیدم
یک روز برخلاف تمام انتظار ها رفتار کنی یک روز جوابی غیر از جوابی که همیشه میدادی بدهی
یک روز چیزی را بگویی که اصلا انتظار شنیدنش را نداشته باشند
چه رفتاری با تو خواهند داشت!
مگر غیر از این است
دیگران از تو رباتی در ذهن ساخته اند که توقع دارند هرروز همان حرف های داخل ذهنشان را بگویی
همان کار های همیشگی را بکنی ، دل رحمی های همیشگی ، مراعات های همیشگی ، کوتاه آمدن های همیشگی
تعجبی ندارد که میان این کهکشان تنها زمین است که برای زندگی ما انسان ها خوب است
شاید مردم مریخ به جایی رسیدند که توهماتشان ته کشید و تمام شد
دیگر قدرت این را نداشتند که فکر کنند سیاره آنها بهشت کهکشان است.
حقیقت این است که هرقدر به آتش واقعیت نزدیک تر شوی
پرتو های وهم کم رنگ تر
و حرارت حرف ها بالاتر میرود
آن موقع است که دیگر نمیتوانی تصور کنی
چون تنها چیزی که میبینی واقعیت است.
اگر در مقابل همان واقعیت آینه ای قرار بدهی هیچ چیز نیست!
دو ساعت میشینی با خودت منطقی فکر میکنی که
طرف به دردت نمیخوره
یه ساعت بعد باز دلت همونو میخواد !