cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

R

If u want to tell me sth: @nashenasbedid_bot

Більше
Рекламні дописи
568
Підписники
-124 години
-77 днів
-630 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

یه سال گذشت و من هنوز دلم میخواد زیاد حرف بزنم در وصف احساساتم ولی در همین حد می‌گم که دلم‌ برات تنگ شده.
Показати все...
من هربار که میام رشت خیلی از روزهام رو تماما توی خونه می‌گذرونم. معمولا جایی برای رفتن ندارم، معمولا آدمی برای دیدن ندارم، معمولا شوق و دلیلی برای جایی‌بودن ندارم. شهر و ایده‌ و تصویرش و پرسه‌زدن‌های بی‌عجله و بی‌مقصد و صبح از یک نقطه شروع‌کردن و شب از یک نقطه‌ی دیگه سردرآوردن و بعد به خونه برگشتن یا برنگشتن رو دوست دارم، اما این شهر و هر چیزی که بهش مربوطه رو دوست ندارم. همه‌چیزش خشمگین و دلمرده‌م می‌کنه. همه‌چیزش ذوقم رو زجرکش می‌کنه و نداشته‌هام رو به یادم میاره. تا وقتی که مجبور نباشم، خودم رو در جایگاه شهروندش قرار نمی‌دم. خودم رو از کثافت و کراهت خیابون‌هاش دور نگه می‌دارم. عامدانه و مصرانه جلوی اهل این شهر بودن و شدن رو می‌گیرم. رابطه‌م باهاش مثل رابطه‌ با اون آشناییه که آدم ترجیح می‌ده صد سال سیاه کاری به کارش نداشته باشه ولی اگر باهاش چشم‌توچشم بشه، بهش سلام می‌کنه. گاهی، فقط گاهی، از روی اکراه و اجبار بهش سلام می‌کنم ولی همیشه و در همه حال رویای خداحافظی‌کردن ازش رو می‌بافم. البته اونم همچین کشته‌مرده‌ی من نیست. اصلا اول اون شروع کرد. تا تونست گرفت و گرفت و گرفت و هیچکدوم رو پس نداد، اما هیچوقت نتونستم اجازه بدم که راه‌رفتن رو هم ازم بگیره. راه‌رفتن برای من اولین راه حل برای تقریبا همه‌چیزه. تنها دست‌آویزمه برای به انحطاط‌ نرسیدن توی این جسم و چهاردیواری‌ای به اسم خونه. موزیک گوش می‌دم و راه می‌رم. کتاب می‌خونم و راه می‌رم. با آدم‌های موردعلاقه‌م تلفنی حرف می‌زنم و راه می‌رم. روابط متروکه و بحث‌های کرده و نکرده رو مرور می‌کنم و راه می‌رم. ایده‌های نارس و ناقصم رو برای خودم و مخاطب فرضی توضیح می‌دم و راه می‌رم. فکر می‌کنم و راه می‌رم. جان برجر می‌گه راه‌رفتن نوعی فکر کردنه، پس فکر می‌کنم و فکر می‌کنم. نتیجه‌؟ روزی هشت الی ده‌هزار قدم، بدون چشم‌تو‌چشم شدن با آشنایی که ترجیح می‌دم صد سال سیاه کاری به کارش نداشته باشم.
Показати все...
‏خلاصه که باید پذیرفت. امروز یک نفر من رو «بسیار پذیرنده» خطاب کرد. اگر کله‌م هنوز همون بوی قرمه‌سبزی‌ای رو می‌داد که توی هیفده هیجده سالگی‌م می‌داد، از نظرم در حد فوحش بود همچین حرفی. اما الان باعث می‌شه که لبخند بزنم و حس کنم که عاقل‌تر و قوی‌ترم.
Показати все...
00:07
Відео недоступнеДивитись в Telegram
moviesunofficial_3400449158247670986_17195881840091_Regrambot.mp41.15 MB
Repost from اِسکورنا.
روجینا اینجوریه که بهش بگم بپرم تو عن؟ میگه حالا تهش میخواد چی بشه بپر توش
Показати все...
تا قبل هر بار این آهنگ رو پلی میکردم با خودم می‌گفتم یعنی اون آدم خوشبخت کیه تو زندگیم که قراره همچین مسترپیسی از سال ۲۰۰۷ رو بهش تقدیم کنم. ولی الان دیگه مال تو عزیزدلم.
Показати все...
0.63 KB
از خودم گفتم
Показати все...
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.