cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

Yeux noirs.

Більше
Країна не вказанаМова не вказанаКатегорія не вказана
Рекламні дописи
203
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

و همون خوب بخوابید.
Показати все...
خب فکر کنم تموم. ده تا نشد ولی همینقدم برای ذهن خسته ام کافی بود.
Показати все...
sticker.webp0.14 KB
چقد نوشته ها شلوغ شد. خب کی اهمیت میده ؟
Показати все...
من لیترالی عاشق اینم.
Показати все...
توی خونه اش آیینه زیاد داشت ، تقریبا میشه گفت شبیه موزه بود. یه موزه ی مینیمال توی سال ۲۰۲۱. وارد که میشدی بوی چرم گیاهی با بوی اسپری هوای شاتوت مخلوط میشد و به بینی ـت برخورد میکرد. سرمایی بود ؛ همیشه لباس ـای آستین بلند میپوشید. فرقی نداشت تابستونه یا زمستون. اون همیشه نوک انگشتاش سرد بود. دست هاش رو کم گرفته بودم. یکی ، دوبار. اما همون دفعه ها ام سردیش به مغزم نفوذ کرد. همیشه باید یه حسی وسط باشه نه ؟ دوستی چند ساله ، دلسوزی برای یه مریض ، همکاریِ چند روزه سرِ یه پروژه ی آبکیِ دانشگاه ، تنفر از انتقاد ، گرسنگی بخاطر دیدن موکبانگ ـا ، و عشق به خاطر وجود آیینه ها ، شایدم عکاسی ؛ عکاسی عشق زندگیم بود. بعد از تجربه ی عاشق شدنم و رد شدنم توسط پارک سویونگ ، دخترِ پارکِ گل فروش ، تصمیم گرفتم که دیگه سراغ هیچ کسی نرم. میتونستم به جای شام و نهار هایی که قرار بود بخورم و تمام ساعاتی که قرار بود بخوابم ، عکاسی کنم و خسته نشم. بچه ها صدام میکردن ' تِه ـگرافر ' و این باعث لبخند من میشد. پنج ماه پیش برای اولین بار ، از دوستام عذرخواهی کردم و به سمت خونه ی اون رفتم. آره من عاشق این بودم که برم لب دریاچه و از بچه ها که توی غروب آفتاب لخت میکردن و صدای خنده هاشون بلند میشد عکس میگرفتم ، اما مفهومِ غروب برای من فرق کرده بود. ساعت هشت توی روز های تابستون ، اون تایمی که خورشید غروب میکرد و ساعت طلاییِ عکاسی بود ، دستم به زنگ خونه اش برخورد میکرد. پله های سفید رنگ رو بالا میرفتم و توی پاگردِ اول ، دستی به پیتوس ـایی که تا سقف رسیده بودن میکشیدم. همیشه این ساعت روی یکی از مبل ـای تک نفره مینشست ، پاهاش رو جمع میکرد و کتاب ' آکواریوم های پیونگ یانگ ' رو میخوند. هر چند دقیقه یکبار هم به پنجره نگاه میکرد که مبادا خورشید غروب کنه و نتونه ازش لذت ببره. اجازه داده بود ازش عکس بگیرم. یکبار توی بازار ، وقتی که داشتم از رهگذرا و ادمای رندوم عکس میگرفتم ، پولاروید هام رو دید و یک جمله بهم گفت. اون گفت '' - از من عکس بگیر ، بهت پولش رو میدم. " و بعد اروم زمزمه کرد. میخواست من نشنوم اما فکر کنم بلند فکر کرده بود. " - میخوام براش پست کنم ، نمیخوام چهره ام یادش بره. " از اون روز به بعد ، تمامیِ مکالمه هامون به ' - قهوه میخوری؟ ' وقتی که صبح براش نون فرانسوی میبردم ، و یا ' - با اینکه یه مرز کوچیک بین ما و شمالیا هست ، معلوم نیست توی اون جهنم چی میگذره. ' وقتی اون کتاب رو که جلد قرمز رنگ داشت روی میز چوبی وسط خونه اش میذاشت منتهی میشد. صدای شاتر دوربین و خیره شدنام به ژست هایی که میگرفت ، تموم چیزی بود که وقت غروب انجام میشد. درواقع ژستی نمیگرفت اما اون چشم ـا ، اون انگشت های ظریف که از زیر آستین ـاش بیرون میزد ، رینگ ساده ی نقره ای که توی انگشت اشاره اش بود ، موهای سفید رنگش که تناسبِ حیرت انگیزی با وسایل خونه داشت ، تاج لب های قرمز رنگش ، همه و همه باعث میشد فکر کنم که دارم از مجسمه ای که توی میدانِ اصلیِ شهرِ خدایان قرار داره عکس میگیرم. اون مرد برای من شبیه مزه ی پاستایی بود که مادرم ظهر ـای دبیرستان برام درست میکرد و مجبور بودم اونقدر توی دهنم نگهش دارم تا اون مزه ی اصلیش رو حس کنم. اون مرد برای من عجیب بود. دلم میخواست ازش بفهمم. چند تا غروب خورشیدِ دیگه باید به این خونه سر بزنم ؟ چند تا گردشِ کنارِ دریاچه رو رد کنم و لب ـای آویزونِ کوکی و فشرده شدنِ دندون های نامجون رو ببینم ؟ ارزشش رو داره ؟ - - میتونی دستت رو بیاری پایین ؟ میخوام از چشم هات عکس بگیرم. دستش رو برعکس حرفم ، به روی پیشونی ـیش سُر میده و حالا دوباره با همون چشم ها داره به من نگاه میکنه. " - ارزش از همه چیز زدن رو بهم نشون بده بیون بکهیون. نشونم بده که همه چیز یک ارزشی داره. من از قهوه متنفرم اما الان منتظرم تا اون لاته ی روز میز سرد بشه. نشونم بده اعتیاد به قهوه چطوره ، اعتیاد به اون خونه ی تراشیده شده ، اعتیاد به سردیِ دستات. "
Показати все...
Sur la Place des Dieux /
Показати все...
برای این فاکی یه نوشته ی از قبل نوشته شده دارم !
Показати все...
صدای لانا انقدر قشنگه که فقط دارم گوشش میدم.
Показати все...
13-blue-jeans.mp38.87 MB
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.