ویسـ☁ـکــی مــ🌙ـــاه
من،ماهی قرمزیم که تو سیاهیء ماهِ چشمای تو شنا میکنه🌙 ⿻•نویسنده: Silver Moon عضو انجمن نویسندگی مهبانگ✍ https://yek.link/Silvermoon اخبار رمانهای نویسنده☁️ https://t.me/+WBQz4ZuhLxc3MjZk
БільшеКраїна не вказанаМова не вказанаКатегорія не вказана
1 068
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
😍😍حدس بزنید چی شده؟!
طرح دو تا بخر دو تا ببر رمان هامون به راهه
حالا از چه قراره؟! 👇
قراره برای قدردانی از همه شما عزیزان، این طرح فوق العاده رو بزاریم.
با پرداخت دو رمان میتونید صاحب چهار رمان بشوید.
فایل کامل یخی که عاشق خورشید
وی ای پی هیجان انگیز توت فرنگی وحشی
وی ای پی پرشور ویسکی ماه
وی ای پی پر از صحنه های متنوع و مهیج یاقوت سرخوتدریسعاشقانه 🥳🥳
شما با پرداخت 58 تومن میتونید هر چهار تا رمان رو داشته باشید و حسابی از جلو بودن رمان ها لذت ببرید ❤️
این طرح صد درصد به نفع شماست
برای خرید 👇👀
@silvver_oooo
راستی عضویتمون هم محدوده پس عجله کنید 🕊🍄
❌🧁‼️برای ده نفر اول هم که از این طرح خرید کنند سوپرایزی داریم :)
48500
خوش اومدین به جمع ما جدیدا 😃
با همون چند پارت اول هم متوجه میشید که با یه دختر پر شر و شور ، و یه پسر گنگ طرفید، وقراره یه عاشقانهی ناااااب بخونید.🙊
#بزرگسال🔞
لفت ندید که لینک مدام باطل میشه، یه وقت گم نکنید.🥺
64700
به اصرار مکررتون وی ای پی ویسکی ماه افتتاح شد😁
شما با پرداخت فقط 19 هزار تومان میتونید لینک رو داشته باشید و با خوندن پارتها لذت ببرید 😍
50 پارت جلو تریم و به مرور زیاد تر هم میشه به علاوه در پایان رمان شما میتونید فایل رمان رو رایگان دریافت کنید.
چون تازه افتتاح شده قیمت وی ای پی پایینه ولی به مرور افزایش قیمت داریم ❤️
برای خرید به آیدی زیر مراجعه فرمایید 👇😌
@silvver_ooo
62000
🌸✨🌸🌙🌸🍷
✨🌸🌙🌸🍷
🌸🌙🌸🍷
🌙🌸🍷
🌸🍷
🍷
#پارت_17 𖣘
#ویـسڪـیـمـاهـ🥂🌙
عطر مردونه بلو د شنل «BLEU De CHANEL» که توی مشامم پیچید باعث شد عمیق تر نفس بکشم.
عطرش مثل چای شیرین صبح جمعه ها بود! همون قدر خوشمزه.... داغ و شیرین! همچین حسی به آدم میداد.
بوی چوب! عاشقش بودم.
کم کم چشمام و باز کردم و خیره ی آمینی شدم که خیره به تار افتاده موهام روی گردنم دستش و نوازش وار روی گونه میکشید.
با تیری که سرم کشید ناخواسته اخی گفتم و لبم و از درد گاز گرفتم؛ سرم بخاطر ضربهی که به شوفاژ زده بود درد میکرد...البته که سرم نزده بود! خودم زده بودم!
با یادآوری کاری که مثل بچه ها کردم تو دلم به خودم فحش دادم؛ چرا سرم و زدم به شوفاژ؟
آمین با دیدن حالم تند ازم فاصله گرفت و دستش و روی پانسمان سرم گذاشت.
اون هم بعد از جر و بحثی که داشتم کمی آروم شده بود؛ با صدای خش داری لب زد:
- درد داری؟!
جفت دستام و روی صورتم کشید و زمزمه گفتم:
- هوم... خیلی درد دارم. اتاق دور سرم میچرخه! آخ... این طبیعیه؟!
فشار قابل توجهی به سرم آورد و لب زد:
- آره! هر احمق دیگه ایم این طوری سرش و میزد به شوفاژ این درد و میکشید.
اثر مسکن داره میره برای همین درد داری؛ به مریم میگم برات غذا بیاره.
تهدید وار انگشت اشارش و تکون داد:
- تا تهش و میخوری!
تو دلم اداش و در آوردم و بلند گفتم:
- به تو ربطی نداره من چقدرش و میخورم!
میدونستم باز هم دارم باهاش لجبازی میکنم ولی غرورم اجازه نمیداد خفه شم و به حرفش گوش کنم.
بر خلاف تصورم کنارم روی تخت نشست و لبخندی به قیافه ماتم زد. صداش انقدر آروم بود که به سختی میفهمیدم چی میگه:
- آخر ماهه! وقت عادته! برای همین اخلاقت بهم ریخته اس!
چشمام جوری گرد شد که نزدیک بود از حدقه بیرون بزنه؛ تاریخ عادت ماهانه من و از کجا میدونست؟!صورتم به آنی سرخ شد و گونه هام گل انداخت.
به تته پته لب زدم:
- تو... تو.. از کجا میدونی؟!
•𝑱𝒐𝒊𝒏•࿐ @silvver_oooo 🌙⃤
63450
چت با همشهری یا هم استانی به صورت ناشناس در ربات هلوتاک 😜👇🏻
https://t.me/HeloTalkbot?start=ads_1i6vufo
4 17560
#پارت_واقعی_رمان⛔
هیشش یواشکی بیا تو این کانال🤫🔞
_نمیخوای منو مال خودت کنی آدریان؟
این دختر بلد بود چجوری منو تو مشت خودش بگیره
درست بود به الکس اجازه نداده بودم نشونش کنه اما نمیدونم خودم میتونستم از قانون خودم پیروی کنم یا نه
بوی خونش به تنهایی یا اغواگر ماهر بود
_بعضی وقتا شک میکنم که تو برای اغوا کردن من به اینجا نیومده باشی!
جسه ریزشو جلو کشید و حالا گردنش زیادی توی دید من بود
یه گردن اماده برای دریدن و چشیدن اون خون ...خونی که بیشتر
شبیه یه افسون بود
_لمسم کن...لمسم کن لعنتی لمس تو یه حس دیگه ای داره...یه اسم دیگه ای داره
اون اسمو دوست دارم با اینکه نمیفهمش
مک عمیقی به ترقوه اش زدم که ناله نامفهومش کنار گوشم بلند شد
_باید انتخاب کنی سنجاب کوچولو
شبی که انتخابت من باشم ...تورو مال خودم میکنم...تمام و کمال
اونشب تو بوم نقاشی منی...من تو نقاشیم از رنگ بنفش زیاد استفاده میکنم
خیلی دلم میخواد صبح که از خواب بلند میشی تن برهنه اتو جلوی اینه با رنگای خودم تماشا کنم
_میخوام فردا تماشاش کنی!
_دلت میخواد مال من باشی سنجاب کوچولو؟...🔥
11040
پوشش اخبار اعتراضات و حواشی اخیر و آموزش اتصال به اینترنت جهانی : https://t.me/+rf_QBuPRr2YyMTM0
5100
Repost from ᒥ𝒀𝑬𝑴𝑰𝑵ᒧ
-ارضا کردنت بعد خواهرم، وظیفهی منه دامون خان.
دامون خان سر تا پایش را نگاه کرد و نیشخندی زد
-کی این وظیفه رو انداختی رو دوش تو یه الف بچه که حتی نمیدونی سکس چی هست.
دخترک بدون خجالت جوابش را داد
-من نباید بلد باشم، شما قراره بامن ارضا بشی!
نزدیک تر شد و نفسش را در صورت دامون رها کرد
-دوست ندارم بعد خواهرم، به خاطر نیازات با هرکسی بخوابی!
مرد نزدیکش شد و حین بازی با پهلویش پچ زد:
_ حرف که باد هواست، نشونم بده چیکاره ای...
https://t.me/+nX9vBKmCqjY3NGQ8
100