((☘ آ و ی ش ن ☘))

در مسیر صعود .... آخرای فروردین یا اوایل اردیبهشت ، درست مثل همین روزها.، قله هیگره هدفمان بود در مسیر سبز و خرم  این قله   گیاهان و گلهای رنگارنگ  و متنوع و جور وا جوری دلربایی و خودنمایی میکردند . باید حواسمان را جمع میکردیم تا مبادا لگد مجهز به کفش کوه ! گیاهی یا گلی را  منکوب ویاسرکوب نکند ...!! رایحه و شمیم روحبخش مسیر  و تابلوهای زیبای آغشته به رنگ و لعاب قشنگ و چشم نواز  چنان مست و مدهوشمان کرده بود که نفمیدیم  کی رسیدیم  قله  ... چشم اندازاطراف  قله هیگره  از زیباترین مناظریست که میتوان دید . هنوز روی قله برف بود و قله های همجوار خلعت سپید بر تن داشتند ... برعکس امسال ،سال پر بارشی را پشت سر گذاشته بودیم . ساعت حدود یک بود که سرازیر شده و مسیر برگشت را در پیش گرفتیم هر چه از قله بیشتر فاصله میگرفتیم و به دامنه های پائین تر میرسیدیم  با دیدن چاله های کنده شده ، گیاهان له شده و علفزارهای پاکوب شده و  گلهای پر پر شده بهت و حیرت و تاسف بسیار گریبانمان را گرفت .... مگر چه شده ، اینجا که صبح زیبا بود و آرام .... انگار بمب یا نارنجک در مسیر منفجر شده بود... پائین تر که آمدیم گونی و کیسه  به دست ها رادیدیم ... تیشه بدست ها را دیدیم ، کِنگر کن ها ، گیاه جمع کن ها ... به جان زمین افتاده بودند ، گل ها را به دار میکشیدند و میچیدند ... ریشه ها را میبریدند و از زمین بیرون میکشیدند ... لاله های واژگون زار میگریستند و جان میباختند  .. آویشن ها فریاد میکشید و فریادشان در انبان آنان خفه میشد ...!! همچون فاتحان جنگهای جهانی با غرور و  خنده های مشمئزه کننده  گویی در حال زدن تیر خلاص بودند  ... هر آنچه خوردنی و دارویی و رستنی بود ریشه کن میکردن  و کیسه ها و گونی های زشت خویش را پر میکردند ....‌ ما که گیج شده بودیم  چه میتوانسیم بگویم  ، آنان لشگری گرسنه و خونخوار و ما .... یکیشان با افتخار برنو بدست آمد سمت ما چند نفر ، علاوه بر قلع و قمع تمام رستنیها بدنبال  شکار پرندگان و چرندگان و درندگان نیز بود ... با تکبر و قیافه حق بجانبی از ما پرسید آن بالا شکار ندیدید ....منظورش قله بود ... و من که هنوز  در ماتم واندوه  لاله های کارد آجین شده و کِنگرها و آویشن های سلاخی شده بودم با لحنی عصبی  به او گفتم (عامو  ما همیار طبیعت هستیم ) و کارت شناسایی همیاری طبیعت را نشانش دادم ، نگاهی گذرا و سرسری به کارت انداخت  و راهش را کشید و رفت تا شاید شکاری ببیند تا او را بِکُشد ..... تمام مسیر برگشت له و لورده شده بود  انگار امروز صبح که ما مست آنهمه زیبایی و آرامش شده بودیم متلعق به سالها قبل بود به زمانهای دور ..‌.. روز بعد برای کاری به سه راه جعفری سری زدم و با کمال تاسف سرها و تن های  بریده بسیاری دیدم که   گویی آشنا یند . اینان زیبا رویان صبح  مسیر هیگره بودند ...... (  پیرو فیلم منتشر شده در کانال جوانان بروجرد در رابطه با وجود آویشن در کپرگه....) باز نشر https://t.me/avishan_channel

گُوله به گوله ،کوچه به کوچه.....؟؟!! شب آمده است و نور دیگر نیست ... بازار با چراغ روشن است ... اندک اندک  راسته ها و کوچه پس کوچه هایش  از هیاهو و رفت وآمد  خالی میشود ، دکانها  یکی باز ویکی در حال پائین کشیدن کر کره است . باید به دیدار دوست همنوردی میرفتم تا کیسه خوابی را که برای شب مانی!  خریده بود ببینم . از مسیر قفس و پرنده بازها و  دلال خانه  و قلیان فروشها  رفت و برگشتم .... وقتی که شب می شود و سیاهی چیره میگردد  چه خبر است در کوچه پس کوچه ها ...!! گُوله به گوله و گوشه به گوشه  ،پایپ ها  نورافشانی و فندکها آتش پرانی میکنند .... چهره های ژولیده و لباسهای ژنده و گیسهای بلند و در هم تنیده و بوی تعفن و نکبت و درماندگی و بیچارگی .... جوانانی خمیده قامت و قوزی و  پیرانی  چروکیده ، که گویی سالهاست گرسنه اند و تشنه ... گُوله به گُوله ،کوچه به کوچه .... ساقی ها جولان میدهند و پادشاهی کوران و کران در سر می پرورانند انگار...!! چقدر شجاعند اینها ....!! نمی ترسند ،میکشند و دودش را به آسمان بی باران  میسپارند و در چشم رهگذرن می نگرند و فندک بر زیر پایپ میگیرند .... اینجا استیلا و چیرگی شب حکمفرماست ،...... تنها نور فندکها و درخشش پایپ ها بیدارند ...  و ساقی ها  که سرپنجه و سرحال در حال رفت و آمد .... توضیح :پایپ وسیله استعمال مواد مخدر شیشه ✍رضا سرمیلی ،گذری بر شب بازار https://t.me/avishan_channel

الهام سرمیلی https://t.me/avishan_channel

آینه دارید ....!! وقتی که بهش نزدیک شدیم با حالت دردمندانه و عاجزانه ای گفت : شما آینه همراهتان ندارید . منم که یه آینه کوچولو داخل کیف امدادم داشتم ، جلو رفتم بهش گفتم عامو : آینه برا چی میخوای گفت : میخوام خودمو نگاه کنم و با دستش بالای ابرو سمت چپ صورتشو نشان داد... نگاه کردم ، خط درشتی از خون جاری بود تو صورش ... با تعجب ازش پرسیدم عامو پس چی شده اشاره کرد به خر که افسارش دستش بود گفت از خر افتادم ... از کشاورزان ونایی بود و ما هم داشتیم از ونایی میرفتیم سمت کپرگه ... خلاصه ... با استفاده از چسب و باند.... ابروی شکافته اش را پانسمان کردم .. ۵ ،۶ تا بخیه میخواست .... بهش گفتم عامو : زودتر برگرد ونایی باید بخیه بزنی این پانسمان موقته ،حتما باید بخیه بشود. خیلی تشکر کرد ... چند نفر از کشاورزان اهل ونایی سررسیدند ... قرار شد یکنفرشان با وانت تا ونایی ببرش .. خر چموش این بنده خدا همان اول کار فرار کرد سمت روستا ، سعی کردیم نزاریم ولی چموش تر از این حرفها بود... https://t.me/avishan_channel

این آقا را میشناسید یه زمانی هویت ساز سیما بود و....... زین و برگ را بسته و به تمنای خیابان پاستور و عشق خدمت و پوشیدن ردای ریاست دولت ، شناسنامه را از گنجه بدر آورده و راهی ساختمان وزارت کشور شده است و بقیه ماجرا که میدانید . نکته ماجرا این است که این تصویر را در پیج اینستاگرام فیلتر شده به اشتراک گذاشته است و نوشته است ( کوهنوردی در البرز مرکزی ) ای کوهنوردان غافل بدانید و آگاه باشید ورزش شما (رای آور ) است . اگر اینگونه نبود دوبندکشتی میپوشید و بر تشک میایستاد و فتیله می پیچاند، یا شورت فوتبال و قیچی برگردان میزد یا اسپکی میزد و راکت یا شمشیری دست میگرفت و ..... این ورزشها هیچکدام رای آور نیست . ببالید بر خودتان ورزشی را انتخاب کرده ایده که میتواند کمکتان کند تا پاستور سابق ..... https://t.me/avishan_channel

یه آشنایی داریم ساکن روستاهای سرپل ذهاب است خبر داد که چوپان دهکده چنان سرگرم جمع کردن سکه (رمز ارز) و ضربه زدن به همستر بوده که نصف گله گوسفند گم شده . دو روزه اهالی روستا بسیج شدند مشغول جستجو در کوههای منطقه هستند تا نصف گله را پیدا کنند. قرار شد بهمون بگه گله پیدا شده یا نه .... بیچاره چوپان هوش و حواس خودش را به نسیه داده و نقد را ول کرده به امان خدا.... https://t.me/avishan_channel

#بخوانیم «ماسابومی هوسونو» کارمند وزارت حمل و نقل ژاپن تنها مسافر ژاپنی کشتی تایتانیک بود که در شب حادثه به طرز معجزه آسایی از قسمت درجه دو کشتی ،خود را به عرشه کشتی رساند و در تاریکی شب و دور از چشم مامورین به داخل قایق نجات شماره 10 که تنها یک جای خالی داشت پرید و نجات یافت...! وی به محض ورود به ژاپن مورد حمله مردم و رسانه ها قرار گرفت، مردم ژاپن بخاطر اینکه او نتوانسته بود روح از خود گذشتگی و ایثار را آنگونه که در وجود ژاپنی ها هست را نشان دهد،به او پشت کردند و او را ترسویی نامیدند که با نادیده گرفتن زنان و کودکان توانسته بودجان خود را نجات دهد! دولت به دلیل رفتار دور از شأن یک کارمند دولت ژاپن او را از کار اخراج کرد! از جامعه طرد شد، و حتی داستان بزدل بودن و ترسو بودنش را در کتابهای درسی ژاپن گنجاندند... و از او به عنوان کسی که نتوانسته بود روح مردم ژاپن را نشان دهد انتقاد شده بود! تا سرانجام در فقر و تنهایی و سرافکندگی بدرود حیات گفت...! ما در فرهنگ خود، اینگونه افراد را «تیز» یا «زرنگ» می نامیم! در هر جامعه ایی این تفاوت فرهنگهای غنی است که باعث پیشرفت و تمدن ملتها میشود! https://t.me/avishan_channel

شرکت آمبولانس خصوصی که علی پروین را از ورزشگاه آزادی خارج کرده بود پلمپ شد! شرکت آمبولانس خصوصی مختلف در ورزشگاه آزادی پلمپ شد./رکنا https://t.me/avishan_channel

صعود مقتدرانه خیبر خرم آباد به لیگ برتر فوتبال ایران مبارک باد. امیدوارم که این صعود و حضور در سطح اول فوتبال کشور زمینه ای برای اشتغال ،توسعه و رونق اقتصادی و همچنین ایجاد زیرساختهای لازم ساخت ورزشگاههای استاندارد و هتلینگ و .....گردد. فوتبال لرستان بتواند به پیشرفت خود ادامه داده و به جایگاهی که شایستگی آن را دارد برسد . خیبر خرم آباد بعنوان دومین تیم بعد از گهر دورود پای به عرصه لیگ برتر میگذارد امیدواریم همچون گهر دورد ستاره ای نباشید که خیلی زود افول و به لیگ یک سقوط نماید. سالهای سال شاهد حضور این تیم شایسته در لیگ برتر باشیم . https://t.me/avishan_channel