cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

ریزوم | عقیل دغاقله

کانال تحلیلی انتقادی با تمرکز بر هنر مقاومت برای تحقق آینده آزاد و عادلانه. ریزوم ساقه رونده است که قطع و پیوندهای مکرر هویتش را می سازد. عقیل دغاقله. پژوهشگر اجتماعی، دانشگاه راتگرز، نیوجرسی. تماس: @aghilda وبسایت: adagha.com

Більше
Рекламні дописи
2 389
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

ایرانیان در جنگ فلسطین و اسرائیل کجا ایستاده اند؟ پاسخ به این سئوال دشوار است چون داده ای نداریم. اما سکوت اکثریت و صدای بلند و کر کننده جریان راست اپوزسیون و حامیان اسرائیل این تصویر را می سازد که ایرانیان کجا ایستاده اند. این تصویر می گوید آنها در کنار اسرائیل ایستاده اند. اما سکوت آن اکثریت متأسفانه ناشی از تمایز سازی با حاکمیت نیست. بیشتر آنها به دلیل دروغ های مکرر حکومت به این سمت متمایل شده اند که مبادا در این جریان نیز باز این همه جنایت که علیه کودکان رخ داده است دروغ باشد. حکومتی که در جریان مهسا دروغ گفت، در جریان اعتراضات دروغ گفت، و در هزار جریان دیگر دروغ گفت چگونه می تواند درباره قتل کودکان فلسطینی راست بگوید. به عبارتی مرجع حقیقت یابی حکومت شده است اما به شکل معکوس. اما این سکوت دلیل دیگری دارد: نخبگانی که ساکت شده اند. به نظر می رسد آنها واقف هستند که چه در حال رخ دادن است، اما می ترسند با صحبت کردن با «عامه» در بیفتند. به عبارتی آنها از ترس اکثریت است که چیزی نمی گویند. روزگاری آیت الله مطهری در نقد روحانیت نوشته بود: تا زمانی که آخوندها از دست مردم پول می گیرند و با تخم مرغ مخاطبانشان زندگی می کنند نباید انتظار گفتن حقیقت از آنها را داشت. متأسفانه فضای مجازی هم جریان روشنفکری را تحت تأثیر قرار داده است و باید گفت تا زمانی که آنها با لایک و دیس لایک و تعداد فالور زندگی می کنند نباید انتظار داشت که حرف حقی که مخاطب ندارد را بگویند. حتی اگر جنایت و نسل کشی به وسعت غزه در جریان باشد. آنها ساکت می مانند تا مبادا…. و در همین سکوت و صدای بلند جریان ضد ایرانی اپوزسیون خارج نشین است که این تصویر ساخته می شود که ایرانیان کجا ایستاده اند! اما از آنجا که ایران تنها تهران و مرکز نیست، این سکوت تبعات دیگری دارد. سکوت آنها به معنای همراهی شان با اسرائیل خوانده می شود. نه از سوی نگارنده که از سوی هر کس که از خارج از میدان نظاره گر وضع فعلی است. برای مثال مردم عرب، اهل سنت کرد و اهل سنت بلوچ و ترکمن و دیگر گروه هایی که در پیرامون هستند جهان را از زاویه دیگری می بینند. در این زمینه مطلب «اینجا ساعت به وقت تهران نیست: رویکرد مردم عرب به رخدادهای فلسطین » خواندنی است و زاویه ای دیگر از افکار عمومی در ایران را به ما نشان می دهد. این یادداشت را می توانید در لینک زیر بخوانید : https://t.me/amajallah/50
Показати все...
اینجا ساعت به وقت تهران نیست: رویکرد مردم عرب به رخدادهای فلسطین

در روزهای اخیر بحث جنگ اسرائیل و فلسطین در فضاهای اجتماعی و سیاسی مطرح شده است و نکته ای مدام تکرار می شود: «ایرانی ها در این جنگ یا بی تفاوت هستند یا آنکه بر علیه مردم فلسطین ایستاده اند.» این گزاره چه میزان دقیق است؟ اعتبار سنجی این گزاره دشوار است. چنین داده ای می تواند بر مبنای یک نظرسنجی معتبر ارزیابی شود که اکنون فاقد آن هستیم. اما مهم تر آن است که این گزاره در بهترین حالت می تواند نگاه بخشی از جامعه را نمایندگی کند که نخبگان مرکز نشین آن را نمایندگی می کنند و به همین دلیل است که از آنها بیشتر در اینباره…

👍 55👎 6
نظرسنجی اخیر رویترز که پس از حمله ۷ اکتبر انجام شده است نشان می دهد که در آمریکا تنها ۲۰ درصد نسل نوجوان (Gen Z) ازاسرائیل حمایت می کنند و فقط ۳۴ درصد حماس را مقصر دانسته اند. و در فضای دو قطبی ایجاده شده پس از جنگ، بخش قابل توجهی از آنان با فلسطین همدل هستند. نظرسنجی دیلی میل هم نشان می دهد ۱۰ درصد افراد زیر ۳۰ سال در آمریکا نگاهی مثبت به حماس دارند و ۴۱ درصد موافق برگزاری اعتراضات طرفداری از فلسطین هستند. برای اینکه این تغییرات را بهتر بفهمیم، ۴۷ درصد این نسل (در تحقیقات دیگر) گرایشات جنسی خود را زیر چتر کوییر وغیر دگرجنس گرا معرفی کرده اند. در کنار داده های دیگر، این تغییرات باید فهم ما را از جهان سیاست (آنگونه که امروز می شناسیم) دگرگون سازند. اینکه چرا در این فضا نسل جوان (که در بسیاری از ارزش ها) با هم نسل های خود همگام است را باید در سیاست های جمهوری اسلامی فهمید. از منظر آنها هر کجا که جمهوری اسلامی ایستاده است غیر اخلاقی است. اگر آن نبود، امروز همین نسل در خیابان های ایران پرچم فلسطین را به نمایندگی از دیگر هم نسل های خود در جهان بالا می برد. لینک به نظرسنجی و گزارش رویترز لینک به نظرسنجی دیلی میل https://t.me/adagha
Показати все...
Insight: Fearful and grieving, Gen Z Americans clash over Israel conflict

Kevin Khadavi, a Jewish student at Stanford University, got a call from his grandmother last week urging him not to wear his Star of David necklace around campus, for fear his display of Jewish identity could make him a target.

👍 48👎 4
«انسان کمتر» و سیاست های هویتی یک جنگ 🖊 عقیل دغاقله در راهروی یکی از دپارتمان ها دانشگاه راتگرز دو دختر نوجوان عرب با هم حرف می زنند. یکی مغربی است و دیگری عراقی. به عربی و با لحنی آزرده از دوستانشان (احتمالا سفید؟) می گویند که در کنار اسرائیل ایستاده اند. یکی از آنها از رابطه ای می گوید که قطع شده است. هر دو حجاب ندارند و دستان یکی از آنها چندین تاتو را بر خود دارد. آنها مسلمان یا دیندار هستند؟ این سئوال اهمیتی ندارد. از منظر غربی، آنها به دلیل رنگ پوست شان، زبانشان، و حمایت شان از فلسطین (یا حتی سکوت شان) ذیل همین نام طبقه بندی می شوند. در فضای بیرون از ایران، و شاید در سطح جهانی، جنگ باعث شده است تا مرزهای هویتی اسلام-ضد اسلام سخت تر شود و دامنه بیشتری را دربر گیرد. از یک سو، بخش قابل توجهی از عرب و غیر عرب های سکولار و غیر سکولار از کشورهای مسلمان زیر چتر فلسطین گردهم آمده اند و نوعی هویت مشترک بازآفرینی می شود. آنها به علت و دلایل مختلف که به بحث آن در این مختصر نمی گنجد همدل هستند. مردم فلسطین را مظلومان تاریخ می دانند که زیر قدرت و سلطه غربی له شده اند و صدایشان هیچگاه شنیده نشده است. مصاحبه اخیر باسم یوسف که در کشور خود (مصر) به ضدیت با اسلام متهم است نشانی از این احساسات است. و هر چه جنگ پیشتر می رود آنان با «دیگری» غربی و سفید که با آنها همدلی نمی کند بیگانه تر می شوند. برای آن غربی سفید نیز این ایده که رنگین پوستان انسان های پست تر هستند پر رنگ تر می شود. برای انسان سفید، اسرائیل نماد تمدن است و هر چه در برابر آن است نماد توحش و عقب ماندگی. توماس فریدمن در مقاله ای در نیویورک تایمز می نویسد که «اسرائیل و غرب ارزش های مشترکی دارند که اهمیت جان انسان در آن کلیدی است. در آن نقطه از جهان حافظ اسد ۲۰ هزار نفر را می کشد و شهری را پودر می سازد و وقتی از او می پرسند که آدمهای فراونی کشته شده اند پاسخ می دهد همه می میرند.» (نقل به مضمون) بیل ماهر، مجری لیبرال و معروف نیز در برنامه ای بر همین ارزش ها تاکید می کند و لیستی را بر می شمارد: حقوق بشر، حقوق همجنسگرایان، حقوق زنان، و…و در همه آنها این اسرائیل است که نماد تمدن است و این «دیگری» است که نماد ضدیت با تمدن و عقب افتادگی. و ادامه می دهد که ما با کسانی می ایستیم که با ما ارزش های مشترکی دارند. این همان جایی است که رابطه انسان سفید و غیرسفید بازتولید می شود. آن دو دختر شاید می توانستند از همه آن تاریخ گذشته غرب بگذرند. در حقیقت آنها در زندگی روزمره شان سعی می کردند که چنین کنند. آنها شاید عمیقا با آن ارزش های انسانی که بیل ماهر بر می شمرد همدل باشند. اما این تفاوتی در اصل ماجرا نمی کند. آنها مستقیم یا غیر مستقیم متعلق به نقطه ای از جهان هستند که برچسب غیرمتمدن بودن بر آن حک شده است، برچسبی که گویی با هیچ آبی تطهیر نمی شود. آنها هنگامی که این بحث ها را می شوند تازه متوجه می شوند که آن تاریخ و گذشته پایان نیافته است و آنان هنوز انسان های کمتری محسوب می شوند همین به حاشیه راندگی باعث می شود تا آن مرزها دوباره بازتولید شود. بسیاری از جریانات راستگرای ایرانی، در این معادله سعی می کنند تا حساب خود را از آن جبهه عرب/رنگین پوست/مسلمان جدا کنند و در کنار «سفید پوستان متمدن» موضع گیری کنند. برای آنان نیز جنگ اخیر دریچه ای شده برای بیان احساسات عرب ستیزانه، اسلام ستیزانه و گاهی یهود ستیزانه. جنگ را به مثابه مرجعی می بینند که آن را با دقت می کاوند تا کلیشه ها و باورهای دگر ستیزانه شان را مستحکم تر کنند. قربانیان غیر نظامی نیز برای آنان تلفات جانبی این دگر ستیزی هستند. والبته نکته غم انگیز ماجرا این است که آنان فراموش می کنند که از منظر «جهان متمدن» خواهی نخواهی آنان در جبهه عقب ماندگان/مسلمانان طبقه بندی می شوند. آنان با آن دو دختر عرب در کنار هم بخشی از این جهان «نامتمدن» هستند. جنگ محکوم است و قتل غیر نظامیان هم. اما فهم این سیاست های هویتی در هم تنیده با آن هم باعث می شود موضع عادلانه تری بگیریم، همه بهتر تحلیل کنیم و هم تبعات طولانی مدت تر جنگ را متوجه شویم و به این سئوال فکر کنیم که چگونه می توانیم در دام این سیاست های نیفتیم. آنهم در زمانی که غربی ها با نگاه بالا با پایین این مرزها را مدام مستحکم تر می سازند. یک پاسخ شاید این باشد: خودآگاهی از این مکانیسم های هویتی. https://t.me/adagha
Показати все...
ریزوم | عقیل دغاقله

کانال تحلیلی انتقادی با تمرکز بر هنر مقاومت برای تحقق آینده آزاد و عادلانه. ریزوم ساقه رونده است که قطع و پیوندهای مکرر هویتش را می سازد. عقیل دغاقله. پژوهشگر اجتماعی، دانشگاه راتگرز، نیوجرسی. تماس: @aghilda وبسایت: adagha.com

👍 27
جنگ محکوم است و قتل غیر نظامیان هم. اما فهم این سیاست های هویتی در هم تنیده با آن هم باعث می شود موضع عادلانه تری بگیریم، همه بهتر تحلیل کنیم و هم تبعات طولانی مدت تر جنگ را متوجه شویم و به این سئوال فکر کنیم که چگونه می توانیم در دام این سیاست های هویتی نیفتیم. آنهم در نزمانی که غربی ها با نگاه بالا با پایین این مرزها را بازتولید می کنند و مستحکم تر می سازند. یک پاسخ شاید این باشد: خودآگاهی از این مکانیسم ها و سیاست های هویتی. https://t.me/adagha
Показати все...
ریزوم | عقیل دغاقله

کانال تحلیلی انتقادی با تمرکز بر هنر مقاومت برای تحقق آینده آزاد و عادلانه. ریزوم ساقه رونده است که قطع و پیوندهای مکرر هویتش را می سازد. عقیل دغاقله. پژوهشگر اجتماعی، دانشگاه راتگرز، نیوجرسی. تماس: @aghilda وبسایت: adagha.com

01:21
Відео недоступнеДивитись в Telegram
ریزوم- برای آن بخش «ملی گرا» از اپوزسیون که این روز را برای ایران می خواهند: این آرزو و رویایتان را به خاطر بسپارید تا مبادا روز دیگر جرأت کنید دیگری ستم دیده ای که حداقل مطالبات خود را فریاد می زند با هزار برچسب ضد ایرانی بنوازید. حالا بروید و خواب حکومت بر این ویرانه ها را ببینید. ** این تصاویر پهپادی از خسارات وارد شده به غزه پس از حملات اخیر اسرائیل منتشر شده است. https://t.me/adagha
Показати все...
U9lohwWgF336IdSn.mp47.60 MB
👍 45👎 4
پانچ لاینی وجود ندارد! 🖊 عقیل دغاقله بر اساس نظرسنجی سال ۲۰۲۱، پنجاه و سه درصد فلسطینیان باور دارند حماس بهترین جریانی است که آنها را نمایندگی می کند. تشکیلات خودگردان حمایت تنها ۱۴ درصد فلسطینیان را دارد. در همان سال، ۷۷ درصد فلسطینیان، حماس را برنده درگیری ۲۰۲۱ دانسته اند، جنگی که که در آن ۱۳ اسرائیلی کشته شدند و ۲۵۰ فلسطینی. آنهایی که به دنبال تحلیل «عقلانی» از رخدادهای وحشتناک چند روز اخیر در فلسطین هستند، عنصر احساس را کنار می گذارند. انسان بر خلاف تصور رایج موجودی عقلانی (rational) نیست. گرچه سعی می کند خود را عقلانی به تصویر بکشد. هنگامی که از انسان می گوییم از بدن می گوییم: از واکنش های پر از هیجان و مملو از عشق، نفرت و انتقام نیز می گوییم. هیچکدام از این ها عقلانی نیستند. ما همه این ابعاد از زندگی انسان را حذف کرده ایم تا انسان تک ساحتی عقلانی که همیشه چرتکه می اندازد را بسازیم. که در آن هم موفق نشده ایم چرا که شدنی نیست. حتی مغز نیز در بدن نقشی تا حدودی ثانویه دارد. در بسیاری از احیان (اگر نه همه) مغز در مرحله آخر می آید تا مهر تایید یا رد بر عملی بزند که قبلا انجام شده است. تحقیقات زیادی انجام شده است که نشان می دهد مغز انسان در کسری از ثانیه پس از آنکه بدن کنش یا واکنش را شروع می کند وارد عمل می شود. و تنها آن مهر را می زند و بعد تحلیل می کند. اگر در جنبش مهسا درگیر شده اید این حس عمیق خشم ونفرت و عشق را تجربه کرده اید. در بخش انتهایی فیلم جوکر صحنه ای وجود دارد که احساس، بدن و نقش آن را در زندگی های ما به خوبی به تصویر می کشد. در آن بخش مجری معروف فیلم (Murray) از جوکر می خواهد جوکی را بگوید. جوکر می گوید آن سه نفر را من کشتم. همه برای لحظاتی در بهت فرو می روند. مجری تصور می کند که این جک بخش دیگری هم دارد. اما پاسخ جوکر ساده است: There is no punchline. به زبان دیگری ترجمه کنیم پاسخ او این است: من آنها را کشته ام. همین. این را در مقابل دوربین هم می گویم. تحلیل کار او را می توان در کل جریان فیلم دید. در رخدادهای اخیر هم می توان دنبال punchline بود تا تحلیلی بر این رخدادهای دهشتناک داد. اما در حقیقت پانچ لاینی وجود ندارد. به قول جوکر، شما که تا دیروز از روی جنازه من هم که رد می شدید متوجه نمی شدید که من وجود دارم. الان چگونه نام مرا به تکرار می آورید؟ پرسش او این است که چطور است حتی دیده شدن من منوط به رنج کشیدن آن دیگری مسلط است. رنج آن «دیگری» مسلط باعث می شود تا من را به صحنه آورند (همانند جوکر). اما قرار نیست از رنج و زخم های او گفته شود. قرار است که که اینبار تبدیل به چهره شیطانی باز شود. بگذریم. شاید همانگونه که تا دیروز جوکرهای زمانه را در حاشیه های خیابان های این جهان های مدرن نمی دیدیم، امروز نیز بهتر است آنها را نبینیم. والبته متوجه باشیم که پانچ لاینی وجود ندارد. https://t.me/adagha
Показати все...
ریزوم | عقیل دغاقله

کانال تحلیلی انتقادی با تمرکز بر هنر مقاومت برای تحقق آینده آزاد و عادلانه. ریزوم ساقه رونده است که قطع و پیوندهای مکرر هویتش را می سازد. عقیل دغاقله. پژوهشگر اجتماعی، دانشگاه راتگرز، نیوجرسی. تماس: @aghilda وبسایت: adagha.com

👍 48👎 2
بیانیه ای خوب از گروهی از دانشگاهیان ایران: به اخلاق حرفه ای پایبند باشیم! وظیفه اخلاقی داریم که از دانشجو و پیش از آن از افرادی که در فرایند پژوهش شرکت می‌کنند محافظت کنیم. در ماه‌های اخیر فشار بر دانشگاه‌های ایران دو چندان شده است. در این میان، دانشجویان و هیات علمی علوم انسانی بیشترین فشارها را متحمل شده‌اند: از تهدیدهای انضباطی درون دانشگاه، تا مداخله نهادهای امنیتی و حتی اخراج از دانشگاه. فضای امنیتی تمامی روندهای علمی را مخدوش می کند. کار به جایی کشیده است که در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۲، تعدادی از اساتید دانشگاه تهران، در کنشی غیر اخلاقی و غیر حرفه‌ای، بیانیه‌ای علیه دانشجویی صادر کرده‌اند که اخیرا از پایان‌نامه دوره کارشناسی ارشد خود با عنوان «هویت ملی و قومی در نقده» دفاع کرده است. در این بیانیه، ۵۵ نفر از اساتید این دانشگاه، دانشجوی جوان را به حمایت از «تجزیه‌طلبی» و «تروریسم» متهم کرده‌اند؛ اتهامی که می‌تواند جان این دانشجو را به مخاطره بیندازد. چنین نامه‌ای ناقض اخلاق آکادمیک است. در دانشگاه، به عنوان استاد و پژوهشگر، وظیفه اخلاقی داریم که از دانشجو و پیش از آن از افرادی که در فرایند پژوهش شرکت می‌کنند محافظت کنیم. این از مهمترین اصول اخلاقی حرفه ماست که باید به آن پایبند باشیم. متاسفیم که می‌بینیم فشارهای نهادهای امنیتی و رویکردهای راست‌گرایانه در کشور به جایی رسیده است که تعداد قابل توجهی از اساتید به جای دفاع از دانشجو و اساتید ناظر او، نامه‌ای امنیتی را امضا می‌کنند و جان همکارانشان را به مخاطره می‌اندازند. این یک تحول خطرناک و جدی است و نوعی کنشگری موثر را طلب می کند. متاسفانه در این سال‌ها دست‌کم ۱۵۷ استادی که رویه‌ای غیر از جریان غالب حکومتی دارند، تعلیق، اخراج یا دچار بازنشستگی اجباری شده‌اند. انسداد فضای آکادمیک تا جایی است که بقای استاد دانشگاه منوط به بازگویی و ستایش از جریان قدرت و یا سکوت مطلق است. این فشار هنجاری روند تولید اندیشه را مختل کرده است و باعث می‌شود اساتید و دانشجویان همیشه میان دو گزینه سکوت، از یک سو، یا تهدید و اخراج از سوی دیگر مخیر باشند. آنها مدام باید میان عمل «حرفه‌ای» یا «نمایشی» یکی را انتخاب کنند. اولی ناظر به فضای نقد و گفتگو علمی و پایبندی به مقتضیات آن است و دومی ناظر به تامین خواسته‌های نهادهای قدرت و مصون ماندن از تهدید و ارعاب. می‌توان تصور کرد که این دوگانه ایجاد شده چه فشار مضاعف روحی و روانی بر اساتید و دانشجویان وارد می سازد و چگونه آنها را از درون فرسوده می کند. فعالیت آکادمیک در سایه فشارهای امنیتی دشوار است. ما این درد را حس می‌کنیم و در کنار هم می‌ایستیم. ما می دانیم اینکه هر لحظه و برای هر کنش باید هزار محاسبه کنیم تا مبادا در معرض تهدید قرار گیریم فرساینده و آزارگر روح و روان است. چنان که دیده‌ایم، تن دادن به نمایش سرسپردگی راهگشا نخواهد بود و تنها راه مقابله با این فضای فرسایشی همبستگی بیشتر، تعهد به آزادی‌های آکادمیک، اخلاق حرفه‌ای و حمایت از یکدیگر به ویژه دانشجویان است. متن بیانیه و اسامی امضا کنندگان در لینک پیوست: https://docs.google.com/document/d/1DAGwPaxHNG3hz_vafr3FEkZ1z2U57b8gM4sLCx_k8_4/edit
Показати все...
Defending Academic Freedom in Iranian Universities

گروهی از دانشگاهیان ایران: پایبندی به آزادی‌های آکادمیک و اخلاق حرفه‌ای ضروری است در ماه‌های اخیر فشار بر دانشگاه‌های ایران دو چندان شده است. در این میان، دانشجویان و هیات علمی علوم انسانی بیشترین فشارها را متحمل شده‌اند: از تهدیدهای انضباطی درون دانشگاه، تا مداخله نهادهای امنیتی و حتی اخراج از ...

👍 27👎 1
لکه ننگ: در دفاع از حرمت دانشگاه و دانشجو! 🖊 عقیل دغاقله ۵۵ استاد دانشگاه تهران،‌ آنهم علوم اجتماعی، بیانیه داده اند تا برای لیلا حسین زاده، دانشجوی ارشدی که بعد از زندان آمده بود تا از پایان نامه اش دفاع کند، پرونده تشکیل دهند. این اساتید در ظاهر نه سعید حدادیان بودند نه هم نظیران او که این روزها سر و صدای حضورشان در دانشگاه گویی همه را شوکه کرده است. این به ظاهر اساتید کسانی هستند که نامشان اصلاح طب است و «معقول ترین» آدم هایی که در این دم و دستگاه باقی مانده اند. می گویم «به اصطلاح» به این سبب که محال است کسی طالب اخراج، ‌زندان و حتی اعدام یک دانشجو باشد و هنوز بتوان نام استاد بر او نهاد. در حوزه علمیه قم، آیت الله سید کمال حیدری سالها فقه سنتی تشیع را زیر سئوال برد. عصمت را زیر سوال برد. تمامی فقه و روایت تشیع را محصول قرن ۴ و ۵ قمری به بعد دانست. اما کماکان توانست در حوزه ای که به دگم بودن و جمود معروف است بماند و درس دهد، حداقل برای سال ها. حال در دانشگاه تهران، ۵۵ استاد تمام و ناتمام، بیانیه ای علیه یک دانشجوی فوق لیسانس امضا کرده اند و به آن دانشجو تهمت تجزیه طلبی زده اند و در خواست برخورد کرده اند. در میان امضا کنندگان این نامه هم جلایی پور هست، هم کچوییان هم مهرداد عربستانی. اسامی در ویدیویی که پیوست کرده ام هست. بماند برای تاریخ تا بدانیم حوزه علوم انسانی که خود باید حافظ و مدافع حرمت دانشگاه باشد توسط چه کسانی اشغال شده است. در هر جای این جهان خراب شده بود، اساتیدی که برای یک دانشجوی ارشد به جرم دفاع از پایان نامه (با هر محتوایی) پرونده امنیتی تشکیل می دهند جایشان دانشگاه نمی بود. چنان کنسل می شدند که دیگر کسی جرات آوردن حتی نامشان را نداشت. نه به جرم بیانیه، به جرم به خطر انداختن جان دانشجویان و بی حرمت کردن نهاد علم. مصیبت آنجاست که آنها نه به یک استاد دیگر، نه به مرجعی که صاحب قدرت است و نه فردی همطرازشان حمله کرده اند. به دانشجویی حمله کرده اند که در سلسله روابط قدرت آکادمیک،‌ جایش در پایین ترین نقطه هرم قدرت است. آنها از قدرت خود نه برای دفاع از حرمت قلم که برای درهم شکستن یک دانشجوی جوان نشسته اند. با دانشجویی که اساتید راهنمایش پایان نامه او را بدون نقص دانسته اند. امضا کنندگان نامه متوجه نیستند که خانه ای که با پایان نامه ارشد یک دانشجوی جوان بلرزد و اساتید مطرح آن شال و کلاه کنند تا نامه ای آنچنانی بنویسند قطعا خانه ای سست بنیان است. بیانیه آنان نه یک دفاع که یک اعتراف دردناک است. آنان اگر قدرت گفتمانی داشتند در چند مقاله در نشریات آکادمیکی که در اختیارشان است پاسخ می دادند. پایان نامه را نخوانده ام. اما با همین بیانیه می توان فهمید که کدامین روایت بازنده امروز و فردا است. آنکه روزنامه می بندد ناتوان است. آری این حرف همیشگی بسیاری از امضا کنندگان است. حال باید پرسید آنکه چند نشریه آکادمیک دارد و قلم دانشجو می شکند و پایان نامه آتش می زند چیست؟ و البته که قلم شکستنی نیست. اگر کلیسا توانست،‌ اگر حوزه نوانست، شما هم خواهید توانست. پایان آنکه شرم هم شرم می کند از بی شرمی شان. تابویی را شکستند که در تاریخ خواهد ماند. تابویی که در آن ۵۵ استاد پا به سن گذاشته، در مهمترین دانشگاه کشور، در دانشکده علوم اجتماعی، بیانیه رسمی با طعم تهدید امنیتی، بر علیه دانشجوی ۲۰ ساله ارشد را امضا می کنند. ای کاش می شد این لکه ننگ را پاک کرد. ای کاش می شد به این بی حرمتی به نهاد دانشگاه و به دانشجو پایان یابد. https://t.me/adagha
Показати все...
لیلا حسین‌زاده/ پایان‌نامه

👍 76👎 10
Repost from مجله
نگاهی به اجتماعات بومی مردم عرب 🖊 عقیل دغاقله شاید بسیار درباره نظام قبیله ای در میان مردم عرب شنیده باشید. مفهوم قبیله البته در مطالعات اجتماعی بار منفی پیدا کرده است و به عنوان ساختی «غیر مدرن» و باقی مانده از گذشته تلقی می شود. این مفهوم همچنین در ایران با رویکردی اورینتالیسیتی، در مقابل مفهوم دولت تعریف می شود. بر مبنای این رویکرد، اگر دولت نماد جهان مدرن است، قبیله نماد جهان پیشا مدرن است. و به همین دلیل مفهوم قبیله به عنوان ابزاری سرکوبگر نیز استفاده می شود، ابزاری که هم بار تحقیر آمیز دارد، و هم آنکه آنانی که در ساخت قبیله ای زندگی می کنند را به حاشیه می راند. مشکل دیگر مفهوم قبیله، به شکلی که امروز مفهوم سازی شده است، ناهمزمانی است. بدین معنا که ما و آنها در دو جهان زندگی می کنیم. ما در زمان «اکنون» و لحظه حاضر هستیم، آنان هنوز در «گذشته» هستند. تصور می شود که آنان متعلق به گذشته ای هستند که از بین رفته است،‌ گذشته ای که اینان بقایای آن هستند. در حالیکه می دانیم این ناهمزمانی برساختی است برای برساخت «ما» و «دیگری» و در دل خود تحقیر «دیگری» را دارد و بنابراین فرایندی است برای ممکن کردن سلطه بر دیگری و تداوم آن. دست یازیدن به عناصر فرهنگی یکی از شیوه های بازتولید این تصویر پیشا مدرن از قبیله است. برای مثال مردم عرب را به پوشش آنان، به رقص شمشیر، و به دله قهوه کاهش می دهند. در جشنواره هایی که اینجا و آنجا برگزار می شوند، گروه هایی را می آورند تا این نوع رسومات فرهنگی را به نمایش بگذارند. و در این نمایش دو طرف ماجرا ساخته می شوند: انسانی که «مدرن» است و آمده است تا «گذشته» را تماشا کند و بقایای آن را ببیند. نگاه اورینتالیستی فوق باعث می شود که عنوان قبیله به برچسب و مانعی تبدیل شود که فهم یک نظام اجتماعی را غیر ممکن می سازد. و بسیاری (پژوهشگر و غیر پژوهشگر) بدون بررسی آن-و با مبنا قرار دادن رویکردهای اروپایی قرن بیستم-در همان نگاه اول این مفهوم را کنار می گذارند، گویی که شناختی کامل از آن دارند. و در نتیجه همان عنوان «قبیله» را مدام در نوشته یا گفتار تکرار کنند، بدون آنکه معنای آن را مورد سئوال قرار دهند. این یادداشت سعی می کند که نگاه دیگری به ساختار اجتماعی قبیله در میان مردم عرب داشته باشد. تلاشی است برای استعمار زدایی از این مفهوم است. متن کامل را می توانید در لینک زیر بخوانید: https://telegra.ph/اجتماعات-بومی-مردم-عرب-06-21 https://t.me/amajallah
Показати все...
نگاهی به اجتماعات بومی مردم عرب

ساختار نظام اجتماعی در میان مردم عرب به شکل سنتی ساختار قبیله ای و عشایری است. منظور از عشایر اجتماعات بومی هستند که به شکل تدریجی در یک رابطه تنگاتنگ با اکوسیستمی که در آن زندگی می کنند شکل گرفته اند. سرزمینی که مردم عرب در آن زندگی می کنند، اقلیمی خشک و گرم است و متوسط دما در آن حدود ۴۰ درجه است که در تابستان به ۵۰ نیز می رسد. علاوه بر این ویژگی گرم و خشک، رودخانه های فراوانی در آن اقلیم جاری هستند. رودخانه هایی مانند کارون، کرخه، جراحی، دز، شط العرب، هورالعظیم و هور الفلاحیه قرار دارد. ترکیب این هوای گرم…

👍 27👎 1
معرفی «مجله» به همراه تعدادی از دوستان، کانال و وبسایتی را ایجاد کرده ایم که هدف آن نشر یادداشت و مقالاتی است درباره فرهنگ، سیاست و اجتماع مردم عرب در ایران است. این مجله سعی می کند به تجربه زیسته این مردم بپردازد، البته اگر ممکن باشد. «مجله» درباره رخدادهای اجتماعی و تاریخ پر فراز و نشیب این مردم خواهد نوشت و داستان های به حاشیه رفته را روایت خواهد کرد. «مجله» می خواهد روایتی باشید از معمای بقاء، صدایی از جهانی که نمی خواهد فراموش شود. این ایده خامی است که «مجله» بر مبنای آن شکل گرفته است. و بر مبنای همین ایده قدم در راه می گذاریم و این راه است که راهنمای ما خواهد بود. شما هم می توانید همراه ما باشید، بخوانید، به اشتراک بگذارید و اگر مایل بودید برای «مجله» بنویسید. آدرس کانال تلگرامی «مجله»: https://t.me/amajallah
Показати все...
مجله

«مجله» روزنه ای به فرهنگ، سیاست و اجتماع مردم عرب در ایران است. در این مجله سعی می کنیم به تجربه زیسته این مردم بپردازیم، البته اگر ممکن باشد.

👍 9