cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

Рекламні дописи
694
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

وکیل‌‌اغواگر🖤♨️ #Part121 دست بردم و #چوچولمو مالیدم . موهامو از پشت کشید که فحشی بهش دادم. بدنم که از دیوار جدا شد با دیدن #سینه های درشتم که بالا پایین میشدن خیره ام شد و آه کشید. خودمو توی #ک*یرش کوبیدم سوراخم داشت جر میخورد اما #کو*صم پشت سرهم ارضا میشد و آب سفید لزجم کل #ک*یر و #کو*ص و کثیف کرده بود. از لذت زیاد چشمام سیاهی میرفت.. برایان نوک #پستونمو توی دستش گرفت و کوبید در باسنم و شهوانی غرید: _ گا*ییدمت داری زیر #ک*یر من گا*ییده میشی وکیل کوچولوی اغواگر ،زیر #ک*یر من دختر کوچولو ! از ته دل آه و ناله کردم و دستمو ول کردم که دست برایان روی #چو*چول #کو*صم نشست وای بلندی گفتم و از پشت چنگ زدم به گردنش انگشت فاکش فرستاد تو #کو*صم که فریادی از شهوت کشیدم. دوتا سوراخام پر شده بود! دوتا انگشتش ایندفعه اضافه کرد تو #کو*صم از حس پری #کو*ص و #کو*نم پاهام شل شد. دوباره چسبوندم به دیوار و ایندفعه با تموم سرعت توی #کو*ص و کو*نم ضربه میزد. _ آههه اووووف آه برایان آهه گا*ییدمت فاکر آهه اووومم آه یهو با اضافه شدن سه تا انگشتش تو #کو*صم حس کردم دارم جر ميخورم برایان چسبید به گردنم و تلمبه زدن و متوقف کرد ولی هنوز آهسته با انگشتای کلفتش تو #کو*صم ضربه میزد و ...... https://t.me/joinchat/Mi8JX7_DeAI3NjQx #آب‌آور💦
Показати все...
وکیل‌اغواگر♨️🖤

﷽ پدربزرگ‌هات🔞 عموی‌ش*هوانی🔞 وکیل اغواگر🔞 دلبروحشی🔞پسرخاله‌های‌هاتVip🔞 #Adult #forbidden #Erotic #Sexy the writer: Sara.Erotic #No_tab محافظ @Sara_Erotic تبلیغات

https://t.me/tablighat_erotic

ناشناس @Sara_Erotic_69

ک*یرم و کشیدم لای #کو*سش با شهوت ناله کرد و گفت _ #کـ*یرتو میخوام اووم سر #ک*یرم رو چند بار کشیدم لای #کو*س آبدارش و چوچوله ش، التماس میکرد که #کی*رم بکنم توش…#ک*یرم رو فرستادم تو #کو*س داغ و تنگش و محکم شروع کردم به تلمبه زدن حشری تر شدم و دوتا انگشتامو با آب #کو*سش خیس کردم و توی سوراخ کونش فرو کردم که ... https://t.me/joinchat/Mi8JX7_DeAI3NjQx سکس وکیل #ج*نده ی کوس کلوچه ایی💦
Показати все...
وکیل‌اغواگر♨️🖤

﷽ پدربزرگ‌هات🔞 عموی‌ش*هوانی🔞 وکیل اغواگر🔞 دلبروحشی🔞پسرخاله‌های‌هاتVip🔞 #Adult #forbidden #Erotic #Sexy the writer: Sara.Erotic #No_tab محافظ @Sara_Erotic تبلیغات

https://t.me/tablighat_erotic

ناشناس @Sara_Erotic_69

#خانوم_معلم باکره ست و هر شب زیر ارباب روستا 💦 https://t.me/+SjkTKbBE4gVkNGRk
Показати все...
بنرا پاک
Показати все...
_ بکارتم رو بزن! عصبی گلوم رو فشار داد. _ من #پدرتم، حالیته؟! اشک از گوشه چشمم به سمت سینه های اناریم روون شد. _ تو فکر شوهر مامانمی؛ حالیم نیست هیچی ...میخوام زیرت بخوابم. فشار #مردونگیش بین پاهام باهاش میشد از شدت تحریک شدن خیس بشم. _ زیر من بخوابی؟ اصلا می تونی دردش رو تحمل کنی؟ زیر من دووم میاری؟ خودم رو بهش #مالیدم و نالیدم: _ مگه چقدر #کلفته؟ مامانم که زیرته شب ها چیزیش نمیشه سینه چپم رو از روی سوتین فشار داد که آه‌م توی اتاق پیچید و گفت: _ تو #تنگی، خودت رو با مامانت مقایسه میکنی؟! 🔥❌🔥❌https://t.me/+aA1eMY-4zb82YmY0
Показати все...
دالــاهـــو

﷽ عاشقانه ممنوعه/ رده سنی بزرگسالان🔹️ - نگار رازقندی🔸️ شروع رمان #دالاهو👇🏼 t.me/c/1541297343/5 ادمین: @she_rzd @she_ngr چنل محافظ

⁠ _ چطور ازم میخوای باهات بخوابم، من #پدرتم! عصبی مشتی به سینه ش کوبیدم و فریاد زدم: _ تو #شوهر_مادرمی نه پدر من! گلوم رو محکم فشار داد. _ منه لاصب اومدم اینجا که نقش باباتو داشتم باشم، میفهمی؟ سرم رو روی سینه ستبرش گذاشتم. _ من نخوام تو بابام باشی باید کی رو ببینم؟ ببین حتی #سالارت هم دلش منو میخواد، ببین چقدر باد کرده! ❌🔥🔥❌🔥🔥❌https://t.me/+aA1eMY-4zb82YmY0
Показати все...
دالــاهـــو

﷽ عاشقانه ممنوعه/ رده سنی بزرگسالان🔹️ - نگار رازقندی🔸️ شروع رمان #دالاهو👇🏼 t.me/c/1541297343/5 ادمین: @she_rzd @she_ngr چنل محافظ

_ آی داداشی درد داره پردمو نزنی شب عروسیمه.🥺💦 چکی به سی*نه هام زد. _ تو باید زیر #ک_یر داداشت #ک_س بدی نه اون شوهر بی همه چیزت.😈🔥 _ بذار اون #پردمو بزنه هرشب میام #زیرت آه و ناله میکنم داداشی. پاهام رو روی شونه هاش گذاشت و #ک_یر کلفتشو بدون رحم کوبید داخل #ک_سم❌❌ از درد نفسم رفت و زیر دلم تیر کشید.🔞 تلمبه هاش و شروع کرد که ملافه رو تو مشتم فشار دادم و اشک از گوشه ی چشمم چکید. _ اوییی داداشی از #کلفتیت دارم #جر میخورم🔥 _ تو عروس داداشتی خودم باید پردتو میزدم... 🙊😱💦💦 https://t.me/joinchat/AAAAAFRtv693DDlW1mXzwg
Показати все...
#لزبین_یواشکی_با_خواهر_کوچولوش🙊🔥 _هیی آجی چقدر #آب داره + #آبش خیلی #خوشمزس میخوری؟! اهمی گفت و #لیسی بهش زد.👅💦 آهی کشیدم: باز بخولم؟ +اههه اره #بخور #لیس میزد و میخورد: اومم چقدل خوبه دامنشو دادم بالا #کلوچشو دیدم اومم صورتی #لیسی بعش زدم که لرزید #لیس دیگه ای بهش زدم و #سینه هایی که به خاطر #تپل بودنش آویزون بود تو #دهنم کردم و با انگشت لای #چاک_ک_صش کشیدم🍑🚱 آروم روی #پرده ی #کوچولوش رو فشار میدادم که از #درد اشک‌ تو چشماش جمع شده بود. _ اجی خیلی دردم میاد.🥺 لبخندی زدم و #چو_چولشو لای انگشتام فشار دادم. + یکم #درد میاد اما اگه تحمل کنی و دختر خوبی باشی بعدش بهت کلی آب خوشمزه #ک_صمو میدم.😋👅 تند تند سرش رو تکون داد که منم فشار انگشتامو روی سوراخ #پردش فشار دادم. #ناله ای کرد که....😈🔥 https://t.me/joinchat/AAAAAFRtv693DDlW1mXzwg ❌❌❌❌❌❌❌❌ https://t.me/joinchat/AAAAAFRtv693DDlW1mXzwg #فول_هات♨️ #تنوع_سک_سی♨️♨️
Показати все...
با دو انگشتش داشت #تندتند تو بهشتم🔞 #تلمبه میزد. آه و نالم بند نمیومد. -آه #جرم بده بکن منو آههه سالارتو میخوام آرتین! -جوون سالار میخوای؟ سوراختو جر بدم؟ -آه جرم بدهه. وحشیانه سالارم تو دهنم کرد و موهامو تو مشت گرفت. تندتند تو دهنم تلمبه میزد و جیغامو خفه میکرد. دهنم جر خورده بود و مدام عق میزدم و اون اه میکشید. از دهنم در آورد و یه #ضرب واردم کرد. #جیغی کشیدم که دستشو روی #دهنم گذاشت و همزمان #انگشتاشم وارد بهشتم کرد... صدای برخورد #تخماش با بهشتم میومد و من از درد #جیغ میکشیدم...❌ 🔞 🔞 https://t.me/joinchat/kWUK3kIjjEdhOGFh دستشو بسمت سوراخ باسنم برد که از وحشت خودمو تکون دادم..🔞🔥🔥🔥
Показати все...
『 سـ♨️ـالار مَشـ🔞ــتــی 』

﷽ نکند فکر کنی در دلِ من یادِ تو نیست ‏گوش کن! نبضِ دلم زمزمه اش با تو یکیست♡ *** عاشقانه ممنوعه/ رده سنی بزرگسالان🔹️

#سالار‌مشتی🔞 #پارت‌اولشه‍❌❌🍷⛓ Part-1 دستم رو یه سمت خشتکش بردم و به سالارش دست کشیدم. _ عجب کلفته حاجی.. دستم رو پس زد و با چشم غره سعی کرد جلوم رو بگیره اما پررو تر از قبل دستم رو دوباره دراز کردم که وسط راه از دستن کشید و از روی صندلی بلندم کرد. با این کارش توی بغلش افتادم؛ با خنده خودم رو بیشتر بهش مالوندم و‌به لباش که داشت بهم چشمک می‌زد چشم دوختم. _ بیا ل‍*بات بخورم. _ ساتین به خودت بیا؛ اون قدر کوفت و زهرماری رو کشیدی داری هزیون می‌گی. صدای داداش بین آهنگی که باصدای بلند پلی می‌شد گم شد. هلش دادم به عقب تلو خوران درحالی که داشتم ازش دور می‌شدم با سرمستی لب زدم: _ به تو ربطی نداره. به سمت چندتا پسر که روی کاناپه نشسته بودن رفتم و بینشون به اجبار خودم رو جا کردم. پسرا که از این سوسول مامانی ها بودن معلوم بودن این‌ها هم مثل من گل کشیدن و روی فضان دست‌هاشون رو به همه جای ممنوعه بدنم کشیدن و خمار شروع کردن به زیر گوشم قربون صدقم رفتن. غرق لذت شده بودم و به عبارتی خودم رو وا داده بودم. یکی از پسرها که لباس مشکی تنش داشت به نسبت خوشگل تر بقیه بود جرعت پیدا کرد و تابم رو که تا نافم بود رو بالا برد سی‍*نه هام بیرون اومدن‌. همگی باهم ژونی لب زدن و خواستن سو‌تی‍*نم رو هم باز کنن که یکی با شدت از تابم گرفت و از روی مبل بلندم کرد. https://t.me/+9OiFr04RB4kwMzBh 🔞https://t.me/+9OiFr04RB4kwMzBh ساتین دختر آزاد و بی پروایی که با اومدن ناپدریش تو زندگیش اون رو....😱❌
Показати все...
『 سـ♨️ـالار مَشـ🔞ــتــی 』

﷽ نکند فکر کنی در دلِ من یادِ تو نیست ‏گوش کن! نبضِ دلم زمزمه اش با تو یکیست♡ *** عاشقانه ممنوعه/ رده سنی بزرگسالان🔹️

Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.