شاید شما هم حس کرده باشید که درمیانه دست و پنجه نرم کردن با مشکلات با خودتان هم به تعارضاتی برمیخورید.
مرحله هفتم: ملاقات با ایزدبانو
از آنجایی که جوزف کمبل و یونگ هردو مرد بودند، نقشه راهی هم که برای سفر قهرمانی تعیین کرده اند، برمبنای المان های مردانه است. در این مرحله قهرمان با آنیما ی کهن الکوی مادر روبرو میشود و از این رو اینجا مرحله بسیار مهم و تعیین کننده ای برای سفر قهرمانی است. اگر دقت کرده باشید تقریبا درتمام اسطوره ها و فیلم های قهرمان محور هم حتما زنی حضور دارد که اتفاقا نقش پررنگی را در داستان ایفا میکند. اما چرا این ملاقات اهمیت دارد؟
به دلیل اینکه رشد روان بدون شناخت و بهبود ارتباط با
آنیما امکان پذیر نیست و اگر این اتفاق نیفتد سفر قهرمان ناقص خواهد ماند. ارتباط با آنیما یا زنانگی درون و تقویت آن نیز پروسه ای طولانی و سخت است. برای این کار قهرمان باید ارزش های زنانه و وجوه زنانه روح خود را به آگاهی خود راه دهد و آنها را تقویت کند تا فرافکنی را کاهش دهد. البته این مرحله تا حدودی درباره زنان هم صادق است با ان تفاوت که زنان نیاز به ارتباط با آنیموس و تقویت آن دارند.

مرحله هشتم: مواجه شدن با یک زن به عنوان وسوسه گر درونی
از این مرحله
میتوان به عنوان مواجهه با آنیمای منفی نام برد. آنیمای منفی یعنی چی؟ در مرحله قبلی مرد با احساسات و عشق روبرو میشود که سازنده و متعالی هستند اما در این مرحله بخش وسوسه گر و اغواکننده آنیما مدنظر است که مخرب و فرساینده است. البته که این وسوسه تنها به زن و اغواگری زنان مربوط نیست و هر نوعی از وسوسه و واپس روی را شامل میشود. دراینجا اگر قهرمان مقاومت بالایی نداشته باشد حتی ممکن است ادامه سفر را به کل از دست بدهد و مجبور به شروع دوباره آن شود.
مرحله نهم: آشتی با پدر
در اینجا منظور از پدر خداست.البته خدا درمعنایی که یونگ بکار میبرد و معمولا در روانشناسی تحلیلی میشنویم با چیزی که مذاهب میگویند تفاوت هایی دارد پس در اینجا همان پندار خدا که مفهوم مدنظر یونگ هست را مورد توجه قرار دهید. این مرحله ایمان به این پندار و پذیرفتن جایگاه والایش را شامل میشود.
مرحله دهم: خدایگون شدن
این مرحله در واقع تکمیل مرحله قبلی محسوب میشود. یعنی قهرمان تبدیل به چیزی میشود که به آن ایمان آورده بود. این یعنی تکامل و رشد او به حدی میرسد که جوزف کمبل خدایگون شدن را برای آن برگزیده است. پس تا به همینجا هم قهرمان قدرت زیادی به دست آورده است اما سفر همچنان ادامه دارد.
مرحله یازدهم: برکت نهایی
اینجا همانجایی است که به عنوان مقصد قهرمان از آن یاد میشود. او تقریبا هرانچه که برای مبارزه در این مسیر لازم بوده است را فراگرفته است و ماموریتی که داشت را به پایان رسانده است. اکنون قهرمان بحران شخصی خود را حل کرده و دستاوردش بسیار باارزش است. اما سفر به همینجا ختم نمیشود چرا که آموزه های قهرمان بهتر است با بقیه نیز به اشتراک گذاشته شوند. پس این مرحله مصادف با پایان مرحله تشرف است.
مرحله دوازدهم: اجتناب از بازگشت
همانگونه که در مرحله دوم دیدیم انسان دربراب تغییر مقاومت نشان میدهد و ترجیحش این است که در وضعیت فعلی بماند. دراین مرحله هم قهرمان دوست ندارد برگردد درک این خواسته هم چندان سخت نیست. کوهنوردی را درنظر بگیرد که با سختی فراوان موفق به فتح قله ای بسیار بلند و صعب العبور شده است. در آن لحظه تمایلی به پایین رفتن از کوه ندارد چرا که احساس میکند امتیاز بالا آمدن از آن را از دست میدهد اما اینگونه نیست. نه نوک کوه جای ماندن است و نه صعود به کوه دستاوردی است که زیر سوال برود. پس در این مرحله قهرمان سعی دارد تصمیم به برگشت را نادیده بگیرد یا به تعویق بیاندازد.
مرحله سیزدهم: فرار جادویی
قدم برداشتن در مسیر قهرمانی تماما با سختی و مخاطره همراه است. در بازگشت هم این خطرات همچنان وجود دارند. فهم این مرحله با کمک انیمیشن ها و فیلم ها بسیار راحت است. اگر دقت کرده باشید درهرجایی که قهرمان با دیو، اژدها یا هرموجودی از این دست مبارزه میکند تا در نهایت پرنسس، گنج و یا هر چیز ارزشمند دیگری را بدست آورد، بلافاصله باید به فکر فرار از آن منطقه باشد. این همان فرار جادویی است. به گفته جوزف کمبل قهرمان در این مرحله باید تلاش کند تا گنجی را که با مشقت فراوان به دست آورده است راحفظ کند تا بتواند آن را به بقیه برساند.
مرحله چهاردهم: کمک خارجی
این مرحله هم کاملا شبیه به مرحله امداد غیبی در بخش تشرف است. طبیعتا برای بازگشت نیز مشکلات و موانع بسیاری بر سر راه قهرمان قرار دارند که برطرف کردن آنها ممکن است از توان او خارج باشد. بنابراین کسانی یا چیزهایی هستند که او را یاری کنند. در اینجا هم هرکس میتواند با جستجو در زندگی قهرمانان واقعی این کمک های خارجی را بیابد.