cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

مجلهٔ فیلم نگار

@Mohamadrezanemati ارتباط با ادمین

Більше
Рекламні дописи
1 310
Підписники
Немає даних24 години
-57 днів
-930 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

گفت وگو با فرهاد توحیدی، فیلمنامه نویس "مست عشق" ما دنبال این بودیم که چه می خواهیم بگوییم و چه نسبتی با امروز می توانیم برقرار کنیم. تصور ما این بود که شمس آمده مولانا را متحول کرده؛ همانطور که در فیلم هم آمده. بعد از اولین ملاقات در مدرسه مولانا وقتی شمس در بستر خوابیده، مولانا می پرسد حالت چطور است؟ و شمس پاسخی نمی دهد. اما می گوید وقتی من به قونیه درآمدم، گفتم من مرید نمی گیرم، شیخ می گیرم. در یکی از منابع آمده که محی الدین به شمس می گوید برو در قونیه آنجا جان سوخته ای هست و در او آتش بزن. یعنی یک مأموریت داشته و طی این سالها چند بار هم از کنارش گذشته. بنابراین، شمس هم به همان میزان مهم بود. اما اینکه چه می خواهیم بگوییم، این بود که شمس چه تحولی در مولانا ایجاد کرده است و بعد مولانا به عنوان شیخی که مردم برای حرفهایش ارزش قائل هستند، می تواند جماعتی را هدایت کند، یا جماعتی را تحت تأثیر قرار دهد. در نقطه مقابل، شمس قرار دارد. حالا تأثیری که او روی دیگران می گذاشت، درست مثل تأثیری بود که شمس روی خود او گذاشته بود؛ خوش آن جان سوخته جانهای دیگری را سوزاند، آتش در جانهای دیگری زد. حالا آن جانها چه کسانی هستند؟ بعد از هشت قرن همانطور که خود شما هم اشاره فرمودید، همین امروز چقدر کلاسهای مولاناشناسی زیاد شده اند و این موضوع در یک دهه گذشته به خصوص در آمریکا خیلی باب شده است. خیلی جالب است خواننده ای مثل مدونا آلبومی دارد که اسم آن را #رومی گذاشته و همه قطعه های آن از اشعار حضرت مولاناست. بنابراین، این موضوعی است که آتش در همه عالم زده. اما واقعا چه می گوید که می تواند همه را متحول کند؟ آیا ما در فیلم مابه ازایی داریم که نشان دهد، همانطور که مولانا تحت تأثیر شمس قرار گرفته، شمس هم تحت تأثیر او قرار بگیرد؟ و البته آن کسی که در داستان تحت تأثیر مولانا قرار می گیرد، عملا باید جایگزین تماشاگری باشد که درواقع همه ما هستیم و از طریق او درواقع این تجربه را درک کنیم و تبدیل به یک تجربه عینی شود. به این ترتیب، ما به یک نفر سومی رسیدیم که اسکندربیک است. او یک نظامی است و با خشونت و جنگ عجین است و البته از این دو ملول هم هست، همانطور که مولانا از منبر و از درس ملول است... 🔹 قسمتی از گفت وگوی عباس نصراللهی با #فرهاد_توحیدی، یکی از فیلمنامه نویسان "#مست_عشق" 🔹 متن کامل را در صفحه های 14 تا 18 شماره 257 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
معرفی بخش فیلمنامه کامل شماره 257 فیلم نگار فیلمنامه کامل این شماره به "پرستیژ" نوشته کریستوفر نولان و جاناتان نولان اختصاص دارد که براساس رمان پرستیژ، اثر کریستوفر پرایست نگارش شده و توسط سهند زرشکیان به فارسی برگردانده شده است. داستان فیلم درباره رابرت انجیر و آلفرد بوردن دو شعبه باز حرفه ای و رقیب یکدیگر است که هر یک سعی می کند با بهترین و جذاب ترین ترفندهای شعبده بازی از دیگری پیشی بگیرد. این رقابت به قدری شدید می شود که نتایج مهلکی به بار می آورد.... در این فیلم که محصول 2006 آمریکاست؛ کریستین بیل، هیو جکمن، مایکل کین و اسکارلت یوهانسون ایفای نقش کرده اند. #پرستیژ در ۲۰ اکتبر ۲۰۰۶ اکران شد و بازخوردهای مثبتی از سوی منتقدان داشت. این فیلم ۱۰۹ میلیون دلار در سراسر جهان فروش داشت در حالی که بودجه آن ۴۰ میلیون دلار بود. پرستیژ نامزد دریافت دو جایزه اسکار در رشته بهترین طراحی صحنه و بهترین فیلم‌برداری شد. ای. وی. کلاب در سال ۲۰۰۹ پرستیژ را یکی از بهترین فیلم‌های دهه ۲۰۰۰ نامید. مجله امپایر نیز این فیلم را در میان یکی از ۱۰۰ فیلم برتر قرن بیست و یک رتبه ‌بندی کرد. یادداشت مترجم، سکانس برگزیده به انتخاب احسان آجورلو، یک نقد از مهران صفرخانی و گفت وگوی احسان آجورلو با رامتین شهبازی درباره فیلمنامه " پرستیژ" دیگر عناوین این بخش از مجله هستند.
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
بررسی عنصر پیش درآمد در فیلمنامه "وانکا" پویا هاشم پور: واژه پیش درآمد را در سینما معمولا در سالهای اخیر و با رو به افول گذاشتن منابع جذاب برای اقتباس بیشتر شنیده و با آن مواجه شده ایم. وقتی ساختن دنباله برای یک داستان یا فیلم به لحاظ روایی به بن بست می رسد، مؤلفان این گزینه را دارند که دور بزنند و به عقب برگردند و به جای اینکه بسط دادن داستان را رو به جلو پیش ببرند، از ابتدای اثر اصلی به سمت ماقبل شروع آن فضای جدید و تداعی نشده ای را خلق کنند تا به شناخت و درک هرچه بیشتر اثر اصلی کمک کرده باشند. #وانکا یکی از نمونه ای ترین این آثار است؛ فیلمی که با منبعی آشنا یعنی چارلی و کارخانه شکلات سازی نوشته رولد دال سروکار دارد، اما قصدی بر تکرار این داستان ندارد و می خواهد چند قدم به عقب برگردد تا تصویر تازه ای از چگونگی به وجود آمدن فضای رمان و منبع اقتباس را از ابتدا تا انتها برای مخاطب ایده پردازی کند. در این مسیر مطابق انتظار خبری از چارلی و خانواده پرجمعیت او نیست. ما قرار است چگونگی و فراز و فرود ویلی وانکا در مسیر زندگی اش را شاهد باشیم که در انتها او را به ساختن کارخانه شکلات وامی دارد؛ کارخانه ای که در داستان اصلی می خواست بعد از چندین و چند سال ساختن شکلات، آن را به فرد دیگری واگذار کند. درواقع، ورای قوام و کیفیت یک فیلمنامه از جنس پیش درآمد یک رمان یا فیلم، پیش درآمد در سینما هم از منبع اصلی وام می گیرد و هم تلاش می کند تا خود یک اثر مستقل باشد تا به تنهایی هم بتواند مورد داوری و ارزیابی قرار گیرد. در طول این روند سه عامل وجود دارد که در این سبک به مؤلف برای خلق یک اثر مستقل و در عین حال وفادار به منبع اصلی کمک می کنند. 🔹 متن کامل را در صفحه 62 شماره 257 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
خلق جهان های فانتزی در فیلمنامه های پیتر جکسون مهران صفرخانی: پیتر جکسون در #فیلم_بدمزه که فرایند ساخت آن به دلیل کمبود امکانات و محدودیتهای تولیدی حدود چهار سال طول کشیده و #پیترجکسون فیلمنامه را به مرور طی همین چهار سال تکمیل کرده است، به سراغ ترس روبه رو شدن با بیگانگان رفته است. بیگانگانی با چهره انسانی و لباس متحدالشکل که ما را بیش از هر چیز به یاد کارمندان یک اداره می اندازند و حتی رؤسایشان توان صحبت به زبان انسانها را دارا هستند. بیگانگان بدمزه با سفینه عجیب و غریب شان که شکل یک خانه تاریخی است، به زمین آمده اند، ساکنان شهری را سلاخی کرده اند و قرار است بقایای آنها را به عنوان غنیمتی برای طبخ غذا با خود به سیاره شان ببرند. اما اینبار قرار نیست این اتفاق بیفتد. شخصیتهای جکسون که از قرار معلوم در اداره اطلاعات و امنیت کار می کنند، قرار است مانع شان شوند. بدمزه که وجه ترسناکش را از مرده شیطانی سم ریمی دارد و وجه کمدی و فانتزی اش را بیش از هر چیز وامدار بازگشت به آینده رابرت زمه کیس و مجموعه تلویزیونی دکتر هو در دهه 70 میلادی است، در ایجاد تعلیقش از هیچکاک وام گرفته و در شکل ساخت فرم ترسناکش تا حد زیادی مدیون سینمای برایان دی پالماست. همه اینها در کنار هم قرار گرفته اند و سبب شده اند فیلم جکسون به فیلمی خاص در ژانر ترسناک، کمدی و علمی- تخیلی تبدیل شود؛ فیلمی که در آن ماهیت ترس و رنج انسانها حفظ می شود، اما مواجهه آنها با ابژه ترس به شکلی کمدی نشان داده می شود. زمانی از فیلمنامه را به یاد بیاورید که قرار است تیم انسانها برای نجات گروگان بیگانگان به مقر آنها وارد شوند و دارند ساعت های شان را با هم هماهنگ می کنند. یکی شان ساعت را تنظیم می کند و با دو نفر دیگر کنترلش می کند، در شرایطی که نفر دوم اصلا ساعت ندارد و نفر سوم هم ساعتش 10 دقیقه ای از نفر اول عقب تر است. اصلا چرا دارند ساعتشان را هماهنگ می کنند وقتی قرار است با هم وارد شوند و بعد با هم خارج؟ 🔹 متن کامل را در صفحه 37 شماره 257 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
بازآفرینی الگوهای روایت و موتیف های میازاکی در “پسر و مرغ ماهی خوار” تکتم نوبخت: داستان #پسر_و_مرغ_ماهیخوار در 1941 رخ می دهد؛ جایی که در شروع داستان صدای آژیر ممتد و آتش سوزی مشخصا بمباران هسته ای هیروشیما و ناکازاکی و وحشت ناشی از آن را به خاطر می آورد. خود میازاکی نیز اشاره می کند که این فیلم درباره بعضی از خاطرات او درباره شهرهای بمباران شده ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم است؛ زمانی که میازاکی پسربچه ای بود که پدرش مانند پدر ماهیتو در صنعت هوایی ژاپن مشغول به کار بود. به همین علت پسر و مرغ ماهیخوار را می توان شخصی ترین اثر میازاکی نامید. او که همیشه از مضامین شخصی در داستان گویی اش اجتناب می کرد، حالا با انیمه ای بعد از سالها غیبت بازگشته که مشخصا یادآور خاطرات شخصی خودش از کودکی و همچنین بزرگداشتی برای استودیو جیبلی و تاکاهاتاست. عموبزرگ در پسر و مرغ ماهیخوار نمادی از تاکاهاتاست که سالها پیش و در میانه راه فیلمسازی شان فوت کرد و به گفته میازاکی او کسی است که استعدادش را در انیمه سازی شکوفا کرد. پیچش های داستانی در پسر و مرغ ماهیخوار ادامه همان مسیری است که میازاکی با شهر اشباح و قلعه متحرک هاول در پیش گرفته بود. با این تفاوت که برخلاف قلعه متحرک هاول- که همانطور که اشاره شد، به لحاظ داستان پردازی و مضامین می توان آن را در کنار شهر اشباح، با فیلم جدید میازاکی یک سه گانه در نظر گرفت- پسر و مرغ ماهیخوار تماما ژاپنی است. حتی در پوشش لباسها و معماری همه چیز برگرفته از هنر و فرهنگ ژاپن است. پیرزنهای خدمتکار در عمارت که جایگزینی از پیرزن های جادوگر و ساحره میازاکی در آثار قبلی هستند، در اینجا دوست داشتنی و منجی قهرمان اند. تعدد شخصیتها، روایت پر از جزئیات و خرده پیرنگها اگرچه اینجا در اندازه شهر اشباح و قلعه متحرک هاول نیست، اما در ادامه همان نمادسازی هاست. میازاکی در همه اینها یک خط داستانی سرراست را انتخاب می کند که ظاهرا داستان ساده ای دارد و اهمیت روایی آن بر مبنای بازی با همین روایت ساده بر محور نمادسازی هاست. 🔹 متن کامل را در صفحه 58 شماره 257 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.