رمان تاوان گناه عاشقی⁦🖤🔥

گروه کمک مالی برای هم وطنان عزیزباهرادپاداش بگیرین♥️ هر اد در گروه ۱۰۰هزارتومان پاداش ثبت میشود برای کسب درآمد بیشتر تعداد اد های خود را بالا ببرید تا پاداش بیشتری براش شما ثبت و واریز شود بعد از اد شماره حساب خود را برای ثبت در سیستم ارسال کنید.🤑😇 @razasahe @razasahe @razasahe

گروه کمک مالی با اد زدن رضا...شاه اد بزنین و برای هر اد کلی پاداش بگیرین👌♥️ هر اد در گروه ۱۰۰هزارتومان پاداش ثبت میشود ۱۰۰ اد ۱۰ ملیون ۲۰۰ اد ۲۰ ملیون @razasahe

https://t.me/dllbarrrr کانال و رماناش میفروشن چون پول لازمن وگرنه کانالشون دو ملیون بیشتر ارزش داره

#توجه👇 بچها برای عمل یه شخصی که سنشم پایینه و وضع مالی خانواده اشون خوب نیست اصلا ازتون کمک میخوام حتی پنج هزارم بریزین براش جمع شه کلی فالور هست تو این روزای گرونی و سخت هم دیکه رو تنها نزاریم عملش خیلی جدی و سرش باید هرچه سریع تر عمل شه یه هفته تا ده روز وقت داره پولو جور کنه وگرنه عملش سخت تر میشه کسایی ک کمتر دارن یا بیشتر خواستن کمک کنن مراجعه کنن پیوی ادمین لطفا بی تفاوت ازش رد نشین ان شا الله اجرتون با خدا #مطالعه_کنیم_کمک_کنیم @Admiiineeee

#توجه👇 بچها برای عمل یه شخصی که سنشم پایینه و وضع مالی خانواده اشون خوب نیست اصلا ازتون کمک میخوام حتی پنج هزارم بریزین براش جمع شه کلی فالور هست تو این روزای گرونی و سخت هم دیکه رو تنها نزاریم عملش خیلی جدی و سرش باید هرچه سریع تر عمل شه یه هفته تا ده روز وقت داره پولو جور کنه وگرنه عملش سخت تر میشه هرکی میتونه وارد کانال وی ای پی شه بیاد پیوی هم لینکو بدیم با پرداختش هم پولو براش جمع کنیم کسایمم ک کمتر دارن یا بیشتر خواستن کمک کنن مراجعه کنن پیوی ادمین لطفا بی تفاوت ازش رد نشین ان شا الله اجرتون با خدا #مطالعه_کنیم_کمک_کنیم @Admiiineeee

عسلا یه #گپ #دخترونه هست لطفا اونایی ک دنباله دعوان و بی جنبه ان وارد گپشون نشن درمورد رمانا نپرسین چون نویسندها نیستن هرکس خواست بره پیوی ادمین😘😍 مجسمه هام نیانا فقط فعالا🥶 @Admiiineeee

#رمانه_تاوان_گناه_عاشقی #پارته_125 وقتی رسید خونه عینه لاتا آدامسه داخله دهنشو جویدو رفت سمته مریم نگاهی به شکمش انداخت و با پوزخندی که کناره لبش جا خوش کرده بود گفت: +ها؟؟ چیه!؟ چیکارم داشتی که منو این راه کشوندی خونه بخدا قسم اگ بی دلیل یا سره چیز مسخره ای منو کشونده باشی اینجا که ریخته نحستو ببینمو و اون شکمه عینه بشکتو هم خودتو هم اون بچه اتو از زمین محو میکنم _پووف... یکم فاصله بگیر ببینم بوی الکله دهنت خفمون کرد یکم کمتر کوفت کن خب مجبوری خودتو خفه کنی مگ؟ بعدشم نترس بی دلیل نیست مطمعنم اگه بشنوی تو بیشتر از من مشتاق میشی عزیزم درضمن به یاداوری نیاز نیست میدونم تو بچه کشی مهارت داری نمونه اشو تو همین خونه همه دیدن +اوکی بابا تو خوبی ما بد... بنال ببینم کار دارم _من یه فکره خیلی خوبی دارم که میتونه به نفع جفتمون باشه  و زندگیمون زیر رو کنه سحر... سحر با چشایه براقو متعجب نگاهی به مریم انداختو وقتی دید چیزی نمیگه و ساکت نگاش میکنه کلافه گفت: +میشه لطفا دهنتو باز کنی من تا صبح وقت ندارم زول بزنی بهم ادامه حرفتو بزن _باشه میگم من میخوام که آراسامو از این میون برداریم در واقع حذفش کنیم سحر گیج تر از قبل با صدایه نسبتا بلندی گفت: +ببخشید چی؟متوجه نشدم منظورتو یعنی چی حذفش کنیم؟! مریم عینه ادم حرفتو میزنی یا نه دارم عصبی میشمااا... #نویسنده_معصومه_محمودی

#رمانه_تاوان_گناه_عاشقی #پارته_124 سه ماه بعد... راوی: سه ماه گذشته بود و ترانه هنوز از کما بیرون نیومده بود. آرسام هر روز با ذوق بیدار میشدو میرفت دیدنه عشقش... و شب با صدایه گرفته به دلیله زیاد حرف زدنو خاطره تعریف کردن برایه ترانه برمیگشت خونه... شکم مریم روز به روز بزرگ تر میشدو طعمش به ماله و ثروت ارسام بیشتر.... میترسید نکنه آرسام همه چیو بفهمه بفهمه که بچه ی شکمش بچه ی یه نفره دیگه اس نه آرسام با فکر به این موضوع رنگ از صورتش پریدو نگرانی و استرس باعث شد زیره شکمش درد بگیره اهسته نشست رویه تخت با خودش گفت: _حالا دیگه وقتشه یه فکری بکنم اگه ترانه بهوش بیاد چی؟ اگه رازم برمالا بشه آرسام هم خودمو هم بچه امو میکشه من میخواستم از این بچه استفاده کنم و با مظلوم نمایی ترانه رو کنار بزنم ولی با امیدی که دکترا به بهوش اومدنه ترانه به آرسام دادن همه چی ممکنه خراب شه حتی... حتی اگرم ترانه بمیره بازم آرسام منو بچمو نمیخواد همه ی فکرو زکرش شده ترانه پسره ی روانی جز اون نه کسیو میبینه نه میشنوه باید سریعتر دست بجونبونم و یه فکری بکنم اما چی؟ چطوری میتونم از شرشون خلاص شم آخه؟ نفسه عمیقی کشیدو بعد جویدنه ناخوناش فکری به سرش زد درسته از هم بدشون میومد ولی هدفاشون یکی بود سریع شماره ی سحرو گرفتو ازش خواست تا امشب زودتر بیاد خونه سحرم مهمونیو ول کردو بعد از روشن کردنه ماشین روند سمته خونه آرسام تنها دلیلش برای رفتن و ول کردنه خونه کنج کاویش بود وگرنه اصلا دله خوشی از مریم نداشت حتی به شدت ازش متنفر بود. #نویسنده_معصومه_محمودی

اون یکی رمانم تاوان گناه عاشقی امروز پارت گذاریش شروع میشه و بزودی رمان جدید با موضوع متفاوت مینویسم جاش این رمانم شاید از جمعه زودتر شروعش کنم @tavan_gonahe_asheghi

ولی پایانش هرچی ک باشه متفاوت میشه ببخشید مدتی پارت نذاشتم ولی رمان جدید با موضوع جدید جبران میکنم عسلا اگرم کسی بلده پی دی اف همراه عکس درست کنه برا کانال تا هم خودش هم بقیه داشته باشن پیام بده به ایشون @Admiiineeee