هــ💦ـاریکـ🔞ـا
●ب نام خدا● 𝙷𝚊𝚛𝚒𝚔𝚊🔞🍼 دلم حرکت انگشتات لابه لای بهشتمو میخواد ددی🤤🍑🌸🍼💦 𝙷𝚘𝚞𝚛𝚝𝚊𝚜𝚑💦🌸👼🏻 𝙰𝚔𝙰𝚖🥑🍼☃️- نویسنده:●𝒂𝒓𝒂𝒎𝒆𝒔𝒉●🍄💦🍍☁️
Більше2 770
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
Repost from N/a
00:11
Відео недоступне
دوربین گوشی رو رو به روی خودش قرار داد و #باسن_گردشو سمت دوربین تکون داد.#لبای_قلوهایشو بهم فشرد و انگشتشو رو سور*آخ #نبض دارش کشید ویه بندشو همراه با #ناله ارومش وارد کرد و تکونش داد.
یکم پاهاشو باز تر کرد تا کامل #اندامش دیده شه و انگشتاشو با شدت بیشتر تکون داد.
-اومم..
دی*ک #صورتی بین پاهاشو #مالید و به دوتا انگشتش،یکی دیگه اضافه کرد و با حالت خاصی خودشو رو انگشتش تکون داد و با صدای نازکش،جوری ناله میکرد که بتونه دوست پسرشو #تحریک کنه..
دوست پسرش تو مدرسس و برای اینکه اذیتش کنه براش نود میفرسته و خودشو انگشت میکنه🙊💦🔞
https://t.me/+jPEHbjDIA5xjMzU0
https://t.me/+jPEHbjDIA5xjMzU0
1.32 MB
3700
Repost from "تبادل شبانه "🎀
#هرزهی_مظلوم_شهر 💦👅
#تن_فروش 💦☔️
🌸🔥 تخفیف ویژه 13به در رو از دست ندید 🔥🌸
🆔 @grmnf
خلاصه هرزه مظلوم شهر 💦🔥: آیهان پسر ۱۷ساله ای که توسط #پدرش به یه گروه #تجارت افراد #جنسی فروخته میشه و...
بخشی از رمان 🙊👇🏻
🗣_اینه پسرم...هیفده سالشه...باکره اس!
_باید چک کنیم...
_تو اتاقت راحت تری یا همین جا؟
آب دهنش رو قورت داد: اتاقم...
بازوی پسر رو گرفت و روی میز وسط سالن خمش کرد.
دستش روی کش شلوارش نشست.
آیهان به خودش لرزید و با اشک نالید:
_مامان نذار آنا ببینه...
#خلاصه تن فروش 💦🔥🔞♨️
سهند پسر 19ساله ی دانشجویی که هیچکس تو دانشگاه از #شغلش خبر نداره تا اینکه #استادش میفهمه که سهند در ازای پول #مواد_پدرش #باسنشو کرایه میده و تصمیم میگیره کمکش کنه... ♨️♨️🙊💋
یه رمان پر از سکس خشن و عاشقانه🤤
قیمت هرزه ی مظلوم شهر 18 تومان💸
قیمت تن فروش 15 تومان💸
ولی شما میتونین هر دو فایل رو با قیمت جذاب 25 تومان خریداری کنین😍⭐️
@grmnf
عیار سنج تن فروش(3)(1).pdf1.13 KB
عیارسنج(هرزهی مظلوم شهر).pdf2.29 KB
100
Repost from "تبادل شبانه "🎀
شروع رمان جذاب و جدید چـــاوان🔥🔞
یه قدم فاصله بینمون رو پر کردم و سرمو روی شونهی بارمان گذاشتم که با مکث دستاشو دورم حلقه کرد و سرمو روی سینهاش گذاشت.
تقریباً میشه گفت بغلش لش کردم و اون هر چند ثانیه روی موهام رو می بوسید و من لبخندی روی لبم می امد.
تا اخر فیلم تو همین وضعیت بودیم تا اینکه فیلم تموم شد و من چیزی ازش نفهمیدم چون تمام حواسم پیش بوسه های ریز بارمان بود.
قبل از اینکه نگاهش به صورتم بیفته خودمو به خواب زدم که نقشهام گرفت.
وقتی دید تکونی نمیخورم آروم منو از خودش جدا کرد که دید مثلاً خوابم و بلندم کرد.
دستامو دور گردنش حلقه کردم و سرمو به گردنش نزدیک کردم که بوی عطرش لبخندی کوتاه روی لبم اورد.
دلم میخواست گردن خوش بوش رو ببوسم و به سختی جلو خودمو گرفتم.
منو روی تخت خوابم گذاشت و خواست ازم جدا شه که دستامو از دور گردنش باز نکردم.
اونم چند ثانیه بعد از خدا خواسته کنارم خوابید و منو بغل کرد و روی شونه لختم رو عمیق بوسید.
نمیدونم چقدر عطر تن بارمان رو بو کردم که آخر خوابم برد. با حس چیزی روی صورتم از خواب بیدار شدم.
چشمام رو باز کردم که نگاهم به دو گوی عسلی رنگ افتاد. انقدر خوش رنگ بودن که واسه یه لحظه محوشون شدم.
بارمان بود که صورتم رو با پشت دست و آرم نوازش می کرد و در واقع من تو بغلش خواب بودم!
با لبخند نگاهش رو از چشمام گرفت و گفت:
- صبح بخیر فرفری من!
با شنیدن جملهاش ته دلم لرزید و حس خوبی بهم تزریق کرد که باعث لبخندم شد.
با دیدن لبخندم بیطاقت خم شد و گوشه لبم رو عمیق بوسید و گفت:
- چرا انقدر خوشکل میخندی؟ اصلا واس چی اول صبح دلبری میکنی؟
این دفعه لبخند دندون نمایی زدم که " ای جان " گفت و روم خیمه زد ..🔞🔥
https://t.me/+qCEjB_VhGzFjODBk
https://t.me/+qCEjB_VhGzFjODBk
افرا شبی که بزرگترها تاریخ عقد و عروسی با پسر عمویش فرشاد را تایین میکنند از خانه به مقصد فرودگاه فرار می کند تا به خارج از کشور یعنی انگلیس سفر کند اما ...🔞🔥
2300
Repost from "تبادل شبانه "🎀
Фото недоступне
دختری که پسرعموش به زور عقدش میکنه چون به دخترا گرایش داشته و..🔞💦
عصبی نگاهم کردم و با جدیت غرید:
-قراره از این به بعد زن من باشی خوشم نمیاد با دخترا لاس بزنی!
پوزخندی زدم و بیاهمیت بهش گفتم:
-مجبورت نکردم با من ازدواج کنی، بهت مربوط نیست
کمرم رو وحشیانه چنگ زد و محکم روی تخت پرتم کرد و با عصبانیت گفت:
-میخوای همینجا #بکارتتُ بگیرم تا بفهمی ماله منی؟!🔞
ترسیده آب دهنم رو قورت دادم که سرش رو تو گودی گردنم فرو برد.
#سینههام رو محکم مالید و آخ ریزی از میون لبهام خارج شد.💦😈
نیشخندی زد و لبهام رو با ولع بوسید و فشار محکمی به سینهام آورد و غرید:
-سعی کن منُ تحریک نکنی دختر کوچولو!🔥
https://t.me/+-7C9NcTIvzxlYzY0
https://t.me/+-7C9NcTIvzxlYzY0
2400
Repost from تبادل (اکانت بزرگه) 💝
#gay♾
پرتم کرد داخل اتاق که با #بغض نگاش کردم که صدرا عربده کشید.
_نگفته بودمممم از کارت #استعفا بدههه
ولی تو چیکار کردی رفتی #زنصیفهکردی تخم سگ؟
#کمربندشو باز کرد که قبل از #کوبیدنش به بدنمدردش رو حس کردم و #لرزیدم.
_صد...هق..صدرا بخدا بخاطر #ماموریت مجبور شدم صیغه کنم منحتی #انگشتمم بهش....ایییی
کمربند رو محکمزد روی کمرم که# درد وحشتناکی پیچید توی کل #بدنم.
_گوه #خوردییی مگه تو #بیصاحابی
عب نداره خودمامروز #یادت میندازمبیصاحاب #نیستی.
بلندمکرد و #پرتم کرد روی مبل که #گریم بیشتر شد. وشلوارمو از پاش #دراورد و بعدش شلوار خودشمدر اورد و دی..کش رو با #خشونت کرد توی وبعد چند دقیقه #دیکش رو در ارود و روم #خیمه زد و......🔞🔞🔞
https://t.me/+UsKZ0Hb94MpiM2E0
3900
Repost from تبادل (اکانت بزرگه) 💝
#گی
یک آن #انگشتمرو وارد اون #سوراخ تنگو #صورتیش کردم که از #درد داد بلندی کشید
که با پشت دست زدم توی دهنش گفتم
÷ببر #صداتو ،میخوای صدات بره بیرون
ارره
با ترس سرشو به نشونه نه #تند تند تکون میداد
محکمبه موهاش #چنگی زدم و توی گوشش گفتم
÷هی میخوام #باهات راه بیام و کمتر بهت درد بدم
اماخودت #نمیخوای
یعنی نمیدونی این ساعت محافظا هنوز به #خوابگاهشون نرفتن و اینطوری داد میزنی #هانن
+خو..هق خوب #درد داره
÷#هیش ،صدا نشنوم
#انگشتم رو بیشتر #داخلش کرد که ازدرد
لبش رو #گاز میگرفت .
قیچی وار انگشتم رو توی #سوراخش حرکت
میدادم که #اه و نالش بلند شد
برای اینکهصداش #بیرون نره #لب هاشو بوسیدم و #انگشتم بیرون اوردم و #چنگی به پروستاتش زدم که از #درد چشم هاشو بست .
#التم رو #واردش کردم و...🔞💦🤤 #پادشاه_پسر_عموشو_جرم میده💥
https://t.me/+UsKZ0Hb94MpiM2E0
♡ آویختهبهدارعقد ♡
🍃﷽🍃 بارالهادر جستجوی آنچه برایم مقدر نکردهای، خستهام مکن...🤲 فصل اول :درvipکامل✅ فصل دوم:✍درحال تایپ در vip💌 عضو انجمن "قلم سازان" ناشناس:
https://telegram.me/BChatBot?start=sc-303951-ZdYNg6vجواب: @j7aavaabnaasheenaas7
5400
Repost from تبادل (اکانت بزرگه) 💝
پسر معصومی که توی #زندان مجبور میشه زیرخواب...
با دیدن #کلفتی بین پاهاش #ناخودآگاه جیغ کوتاهی کشیدم و یه قدم عقب رفتم
پوزخندی زد و به میله ی زندان تکیه داد : هنوزم دیر نشده میتونی بری!
فقط دیگه بهت قول نمیدم که زیردستام کاری به اون کو*ن خوشگلت نداشته باشن!
ترسیده نگاهش کردم و برخلاف خواسته م قدمی جلو گذاشتم و با #انگشتای ظریف و لرزونم #هیولای بیدار شده ش رو توی دست گرفتم..
https://t.me/+j5mePS3qi6AyYWQ0
https://t.me/+j5mePS3qi6AyYWQ0
4000
Repost from تبادل (اکانت بزرگه) 💝
00:13
Відео недоступне
با گریه #زانوهامو بغل کردم و گوشه ی تخت توی خودم #جمع شدم
با ورود یه مرد هیکلی به سلولم ترسیده از جا پریدم و نگاهش کردم که صدای زمختش بلند شد : آقا میخوان ببیننت!
منظورش از آقا همونی نبود که تا چند ساعت پیش #زیرش بودم؟
چرا دوباره میخواست ببینتم نکنه دوباره؟..
با #گریه سرمو به دو طرف تکون دادم که جلو اومد و تا دستمو گرفت ، کابوس هر شبم وارد سلول شد : #ولش کن استیو خودم ادبش میکنم!
استیو بی حرف از #سلول بیرون رفت و من و اون تنها شدیم!
وحشت زده نگاهی به چهره ی شرورش انداختم و ناخواسته شروع به التماس کردم : تروخدا آقا من هنوزم درد دارم..خواهش میکنم..حداقل بهم فرصت بدین!...
بدون حرف با همون #پوزخندش شروع به درآوردن تک تک لباسهاش کرد و همونطور هم قدم به قدم جلوتر اومد : بین این همه مرتیکه های پر پشم و #پیلی و زمخت تازه بدن ظریف و سفیدتو پیدا کردم...همینجوری ولت کنم؟!..
https://t.me/+j5mePS3qi6AyYWQ0
https://t.me/+j5mePS3qi6AyYWQ0
1.35 MB
5700
Repost from تبادل (اکانت بزرگه) 💝
تولش رو بعد از تنبیه، میکنه🔞🥹
_جوننن چیه توله حشری من چی میخوای هان؟؟ چی میخوای؟، بگو!!🤤🫦
_لطفاااار.. با. ب لطفااا.🥹💦
#التمو اروم اروم بطور #تحریک_وار رو #سوراخش تا #التش میکشیدم.🍆👅
اونم اه میکشید و #التماس میکرد تمومش کنم خم شدم و کنار گوشش لب زدم:
_ اماده ای جر بخوری توله #حشری من؟؟💯😜
https://t.me/+62VRcKXW0NUwY2Jk
2800
Repost from تبادل (اکانت بزرگه) 💝
00:02
Відео недоступне
رهان لیتلی که موهای ددیشو وقتی خوابه کوتاه میکنه و...😨🚫
محکم #اسپنکی به #باسنم کوبید و با چنگ زدنِ موهام غرید
- بدبوی چیکار کردی تو👿؟
میخوای با همون #قیچی اون #آلت بی مصرفتو ببرم✂️🔞
هقی زدم و با #التماس گفتم
- هق #ددی غلط کردم #ببخشید😭
بی توجه به حرفم #محکم روی #باسنم کوبید و پایین کاناپه پرتم کرد🍑😱
#کی_رشو #مالید و غرید
یالا #تولهسگ #بخورش اون #دهن بیمصرفت فقط برای خدمت به من ساخته شده😈🍆💦
با گریه #کی_رشو وارد دهنم کردم که موهامو #چنگ زد و محکم توی #دهنم #تلم_به زد که عوقی زدم💦🔥👅
#سیلی روی صورتم کوبید و محکم تر توی #دهنم ضربه زد🔞💯
یهو پرتم کرد و گفت
- یالا #داگی شو♨️
ترسیده از #رابطهٔ #دردناک دوباره خواستم #فرار کنم که موهامو چنگ زد و اجازه نداد که همون لحظه #مـامی وارد اتاق شد و...🥵⛓🫣
https://t.me/+5zuuuuTpFGQ4Yjc8
https://t.me/+5zuuuuTpFGQ4Yjc8
animation.gif.mp40.32 KB
4500
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.