•°سرزمین مهر°•
☆عضو انجمن قلم سازان☆ پگاه هستم🙋🏻♀️ لیست رمان ها: حیات بخش 🔚 گناهکار 🔚 سرزمین مهر 🔛 پارت گذاری: ۹ شب لینک ناشناسم https://t.me/BChatBot?start=sc-262729-L7aWz6J اینستاگرام رمان @_novelist_o
БільшеКраїна не вказанаМова не вказанаКатегорія не вказана
366
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
#p35
.فکت ارین.
خب من نمیتونم اونجوری بخوابم زورگو
حس خفگی بهم دست میده
بیخیال نقش بازی کردن شدم
هولش دادم عقب و برگشتم سرجام درست خوابیدم
سامان_ خیلی ی دنده ای
هیچی جوابشو ندادم
خب مطمعنن اگه میخواستم هم صدا نداشتم ک جواب بدم
دستمو کشید سمت خودش دوباره همون حالت اول
منم با پرویی تمام هولش دادم و پاشدم نشستم رو تخت دفترچمو برداشتم
نوشتم_ من اونجوری نمیخوابم، حس خفگی بهم دست میده
دفترچه رو دادم بهش
پاشد نشست و آباژور رو روشن کرد
اروم گفت: اتاق دوربین داره و تو ب عنوان پارتنر من اینجایی، موقعیت من خیلی مهمتر از حس خفگی جنابعالیه
نوشتم_ برو یکی دیگه رو پیدا کن پارتنرت بشه من اینجا نمیخوابم، تازه بهت لطف کردم اجازه دادم رو تخت بخوابی وگرنه تخت مال منه
ابروشو انداخت بالا
_ اِ؟ تخت مال توعه فردا ک رفتیم حموم درباره اینا صحبت میکنیم
با بهت نگاهش کردم
لب زدم_ حموم؟
پوزخند زد و برگشت سرجاش چراغو خاموش کرد خوابید
نوشتم_ من ک نمیخواستم بیام اینجا تو باید ب فکر الانت باشی
تکونش دادم و دفترچه رو دادم بهش
خوندو هیچی نگفت مثل بز خوابید
تکونش دادم
هیچی نگفت
7300
#p34
۰۰:۱۰
.آرین.
ولو بودم رو تخت و ب همه چیز فکر میکردم حسابی حوصلم سر رفته اقاهم معلوم نیست کجاست نگران من نمیشه
نمیدونم بخاطر نبود سامانه یا وقت شامشون نیست ولی میدونم از ناهار ظهر تا الان فقط اب شیر خوردم و همین
با صدای باز و بسته شدن در سریع خودمو زدم ب خواب ب ادمی ک ساعت ۱۲ میاد اعتباری نیست یکم صدا ازش درومد بعد صدا از کمد درومد بعدم ولو شد کنارم
کرمم بود ک کنارش بخوابم و خودمم میدونستم
یکم تو تخت تکون خورد
دست کشید تو موهام
بی حرکت موندن سخته
جابه جام کرد ک برگردم سمت خودش بعد بغلم کرد و پتو رو کشید تا رو سرمون
ب معنای واقعی پشیمون بودم حداقل بیدارم ی واکنشی میتونستم داشته باشم
من نمیدونستم با ادم خوابم کار داره
انگشتاش پشت کمرم حرکت میکردو نشون میداد ک بیداره
فکر میکردم تا خرخره مست باشه ولی نبود
بوی سیگار و الکل میداد ولی حالتاش مست نبود
یکم تکون خوردم ک جامو درست کنم حداقل خوابم ببره
سرمو گذاشتم رو بازوشو ب پشت خوابیدم
سامان_ نچ
دوباره برم گردوند ب حالت قبل
+۱۰
8800
#p33
.فکت سامان.
بالاخره تکون خورد
_ نمیخواد حرف بزنی، دفترچه رو لازم دارم میبرم ناهارت رو میزه تو سینی تا تهش بخور خودشون میان جمع میکنن
سرشو ب معنی باشه تکون داد از کنارش بلندشدم و رفتم سمت در با ی نگاه ب اتاق اومدم بیرون.
دوربین اتاقو داشتم و نگهبانم دم در بود ولی بازم نگران بودم
چ غلطی کردما عین بچه هاست
بود الان ک بدترم شد
سمت رستوران رفتم و ب حرفام فکر کردم ک چیزی رو جا نزارم
_ به به سلام تشریف اوردین بالاخره، معلوم نیس کی اینجوری سرتون مشغول کرده بوده ک ناهارت با ما رو یادت رفته
_ سلام
سلام محکمم بدون دست دادن و توجه کردن ب حرفاشون از صدتا خفه شید بهتر بود
تو تنها جای باقی مونده نشستم و بحث رو خیلی جدی شروع کردم
_ چند؟
_ بستگی داره ما هنوز نمونه ندیدیم
_ چشم بسته چند؟ بعدا راه میام بات میخوام ببینم چقدر اعتماد داری بهم
ی دختر ۱۹-۲۰ ساله ی ریزه میزه کنارم بود ک اولین پیشنهادو داد
_ ۲تومن. میارزه کارت خوبه
ب حرفش خیلی توجه نکردم و خیلی جدیش نگرفتم ولی وقتی بقیه هم تایید کردن کاری از دستم برنمیومد ک بجای بزرگ جمع با کوچیک جمع حرف بزنم
+۱۰
2900
#p32
.فکت سامان.
نوشت_ ازت بدم میاد. سرم سنگین شده
_ خب بخواب
زیر چشمی نگاهم کرد
نوشت_ بعدش باید بهم بگی چ غلطی کردما
زیر لب گفتم: حتمااااااا
رفت سمت تخت و لباساشو دراورد خوابید
دوربین رو دراوردم گذاشتم گوشه ی دیوار ک تک تک لحظه هارو داشته باشم
بعدم رفتم پیشش خوابیدم
غلط زد پشتشو کرد بهم خوابید
با خیالت راحت دستم هرجای بدنش ک میخواستم میرفت
نمیفهمه ک بزار راحت باشم
هدف خاصی نداشتم
دلم میخواست بیشتر از اینا جلو برم
ولی نمیخواستم حس تجاوز داشته باشه
اینجوری زده میشه دیگه باهام راه نمیاد
حالا بگذریم ک وقتی بیدار شد خودش شروع کرد و همراهی کرد
۱۵:۱۱.فردا
_ بیدارش کنم میام
_ اوکی
درو بستمو رفتم سمت ارین
_ ارین، ارین باشو ظهره
یبار پاشد قرص خورد حمام رفت غر زد دعوا کرد ولی الان دوباره خوابیده
_ پاشو ناهار بخور بخواب. من علافت نیستم تا شب گشنه میمونیا
+۱۰
5900
گر چه ممنوع است آغوشت ولی باور بکن
مردن هر لحظه ام در عمق جانت آرزوست
5800
#p31
.فکت سامان.
با لبخند نگاهش کردم
_ امیدی ب دست اخر داری یا بیخیالشیم؟
میترسید
از من و شرطی ک بسته
_ شرط رو چی بزاریم؟
نوشت_ تو بردی تو بگو
ب جام اشاره کردم
_ چرا نخوردی؟
نوشت_ اهلش نیستم و تاحالا نخوردم نمیدونم بعدش چی میشم
_ اوهوم. پس...
جام جفتمونو پر کردم و اشاره کردم ب جامها
_ بخور امتحانش کن
با چشای گرد سرشو اورد بالا نگاهم کرد
ی لبخند خبیس زدم
تو چشماش فقط گوه خوردم بود
ولی اهمیتی نمیدم
_ اوکی باشه رحم میکنم. نصف ی جام برا من
نوشت_ یکی من یکی تو
_ نچ، نخیر تا پشیمون نشدم بخور
پوفی کرد و شروع کرد
گذاشتم یکم مزه مزه کنه بعد خودم تغریبا نصف بیشتر جام دومی رو خوردم
خیلی دلم میخواست مست ببینمش
با لبخند بهش نگاه میکردم
اونم خیلی اروم و با چندش میخورد
وقتی بالاخره همشو خورد و تمومش کرد دستشو گرفتم بردمش تو اتاق و درو بستم
+۱۰
6300
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.