cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

ربه‌کا

سلام.

Більше
Іран157 922Фарсі151 103Категорія не вказана
Рекламні дописи
423
Підписники
Немає даних24 години
-17 днів
-730 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

تنها مزیت بوبز کوچیک اینه که هرروز می‌تونه برات روز جهانی بدون سوتین باشه.
Показати все...
🤝 4
می‌دونید چیه؟ حس می‌کنم در مواجهه به چیزها و به مشکل برخوردن با آدم‌ها ذهنم دنبال راه حل مسئله نیست فقط از اینکه ممکنه مقصر باشه مضطربه و سعی داره انسان‌ها رو قانع کنه که این‌طور نیست.
Показати все...
خونه‌ی امسالم پنجره‌ی بزرگی توی آشپزخونه‌ش داره و طبقه‌ی دوم یه ساختمونه با شیشه‌های آبی. خونه‌ی بزرگی که برخلاف خونه ی پارساله. خونه‌ها انسان‌ها رو مطابق خودشون شکل ميدند خونه‌ی پارسال چون پنجره نداشت باعث می‌شد دنبال گل هایی بگردم که نور نیاز ندارند در حالی که همه‌ی گل‌ها به حداقل نور نیاز داشتند و خونه‌ی من از حداقل نور صفر درصد رو داشت. توی پارکینگ صاحبخونه یه سوییت پنجاه متری ساخته بود و همین. هفته‌ی بعد الآن من تو خونه جدیده هستم و فردا اول مهره. الآن ناراحتم از خودم بیشتر چون بدون فکر کردن به کاری انجامش دادم اما احتمالا هفته‌ی بعد رد این کمرنگ‌ شده و شاید هم یادم نیست. حس می‌کنم تو توضیح دادن تمام گوشه‌های خودم زیاده‌روی کردم. نمی‌دونم واقعا. هیچ اطلاعی ندارم. زندگی اجتماعی، تحصیلی، شخصی، خانوادگیم همه‌شون انگار در معرض فروپاشی هستن و تو حداقل دو موردشون خودم کسی هستم که باعث انجام این کار میشه. شب خوبیه، من بلد نیستم وقتی ناراحتم تظاهر کنم و احتمالا تمام چیزهایی که اینجا نوشتم هم به نوعی زیاده روی تو توضیح گوشه‌های زندگیم هست. شب خوبیه، کاش تو بیشتر باهام صحبت می‌کردی.
Показати все...
این رو ۳ سال پیش نوشته بودم.‌ نوت گوشی واقعا جالبه.
Показати все...
میفهمی این رو تو، نه؟ آدم محتاج به درک شدنه اما نه از همه. گاهی این همه آنقدر دایره‌ش تنگ می‌شه که آدمیزاد محتاج به درک شدن ترجیحش از صد به صفر افول می‌کنه، از هیچ‌کس. بعد تصور کن آدمی میاد و درهای محبتش رو به روی تو باز می‌کنه، پنجره‌ها رو و تو درونش یک باغ می‌بینی، آسمان آبی، گل‌های خندان، رنگین کمون. تو رو دعوت می‌کنه به آغوشش به باز کردن زخم‌ها و خالی کردن عفونت و بعد دوباره بستنشون بهت وعده می‌ده که تا آخرین مرحله این درمانت بازو به بازو کنارت هست. اما تو اعتماد نمی‌‌کنی قرار نیست به این آدم که از ابتدا در آغوشش بزرگ شدی اعتماد کنی چون تجربه به تو نشون می‌دهد که این راه خطا‌ست و تو هم برده منطق همچنان در اتاق سرد و دم‌کرده خودت یکی در میون نفس می‌کشی و گول آفتاب اون پنحره را نمی‌خوری اما هی اصرار هی اصرار بالاخره خودت را می‌سپری به غریزه به اون آغوش که وقتی کودک بودی مامن بوده بهرحال براش دلیل ناراحتی‌ت رو شرح میدهی دست می‌بری تا پنجره را باز تر کنی می‌خوای سرت را از پنجره ببری بیرون و هوای آزاد رو استنشاق کنی اما دستی می‌آد و پنجره را می‌بنده تو عریان شده‌ای زخم سرش بازشده و علاوه بر عفونت دوباره شروع به خونریزی کرده اما کسی نیست انسان مهربان و دارنده آغوش افتابی ناگهان تبدیل به سنگدلی می‌شه که بابت ناراحتی‌ت بازخواستت می‌کنه یک درد روی دردهای دیگه، یک تازیانه بر پشتت. حالا تو به من بگو آدم چطور یک‌هو دلزده می‌شه؟ آیا آدمیزاد یک‌هو دلزده می‌شه؟ یا پله پله؟
Показати все...
💘 3
خیالْ بافی نکن مگر نمی بینی ؟ دهقان و بَرزگر در ازدحامِ پنبه، و آهن گُم گشته اَند … دود شده اَند هیاهویی، جُز لغزشِ خورشید بر چهره ها نیست کارخانه ها: با سوگند به حقوقِ بَشر تقویمِ شقاوت و حیله اَند بِیرَقِ وحشت بر انبوهِ سیّاره ها، و هر کشور می غُرّد کسی شبیهِ یک نویسنده آری! یک موسیقیْ دان که چندان نمی شناسم‌اَش از هراسِ گلوله و زندان به خیابان نمی آید و هرگز هم : در اشتیاقِ آزادی و صُلح نخواهد رَقصید باید خیره شویم … کومه هایِ مان را با دستانِ پینهْ بسته تقسیم کنیم از مترسک! آزمون بگیریم و حتّا به ناقوسکِ پیر در مَعدنِ طلا هشدار دهیم آیا اعتراض، و اعتصاب رسالتی از جنسِ حقیقت نیست؟ آیا هر شیار بر گُرده ها و سینه ها مان حماسه را بر تارُکِ صدا طلب نمی کند ! اینک برخیز و فریادی باش در اوجِ مُصیبت … بر خانه هایِ تاریک زیرا شورش: تصویری از نیرنگ یا پلیدی نیست و خاموشی، در غَزلْ واره‌هایِ انتقام مَعنا ندارد به گمان اَم: ماتمِ تو از فَقر یا زخمِ من از رنج ظلمت را به نغمه و نور بَدَل خواهد کرد نگاه کن … که حاکمانِ جلّادْ سِرشتِ مقدّسْ پیشه چگونه ثروت را به وقتِ سَحَر از ناسورِ استخوان هایِ مان بیرون می کِشند و به مَساجد، و کلیساها می برند بی شَک! هنگامه یِ سُرخِ انقلاب است -ولادیمیر مایاکوفسکی
Показати все...
Repost from آن
«سپیده که سر بزند در این بیشه‌زار خزان‌زده شاید گلی بروید شبیه آن‌چه در بهار بوئیدیم. پس به نام زندگی هرگز نگو هرگز...» - پل اِلوار؛ فارسیِ محمّدرضا پارسایار. @monadchannel
Показати все...
Показати все...
پرایوت‌تر

دوباره سلام.

1
حس می‌کنم الآن که توییتر ندارم نیاز به یه چنل پرایوت‌تر دارم چون این‌طوری چیز می‌نویسم و بعد لیو میدید جدا فقدان رو حس می‌کنم.
Показати все...
🤝 1
تو همین هم خودخواهی وجود داره. ای خدا. دهنم رو گاییدی فهیم.
Показати все...
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.