𝑯𝒐𝒌𝒎𝑳𝒂𝒛𝒆𝒎𓍲𓍱

••اد تب بلوبری2 هستم، تبم گسترده‌اس!-🫐✨•• ••موضوع چنلت رمان یا ماورائی باشه!-🫐✨•• ••امار مهم نیست ویو ساعتیت+50باشه!-🫐✨•• ••معتبر وسابقه دارم وشاتای رضایتم موجوده!-🫐✨•• ••نوع تبم اخلاقیه!-🫐✨•• ••تایمام 14:30و22:30هستن!-🫐✨•• ••جذب هم بستگی به بنرتون داره!-🫐✨•• ••خارج رایگان داریم واخر دوره هم به بیشتریا بنر رایگان داده میشه!-🫐✨•• ••ایدیم!-🫐✨•• •• @Blueberry_Tb2!-🫐✨•• ••اطلاعات!-🫐✨•• ••@blueberrytb_team!-🫐✨••

••اد تب بلوبری2 هستم، تبم گسترده‌اس!-🫐✨•• ••موضوع چنلت رمان یا ماورائی باشه!-🫐✨•• ••امار مهم نیست ویو ساعتیت+50باشه!-🫐✨•• ••معتبر وسابقه دارم وشاتای رضایتم موجوده!-🫐✨•• ••نوع تبم اخلاقیه ولی چنلای غیرم قبول میکنم!-🫐✨•• ••تایمام 14:30و22:30هستن!-🫐✨•• ••ایدیم!-🫐✨•• •• @Blueberry_Tb2!-🫐✨••

#دختری از جنس مافیا... 😈 #دختری که به خاطر #انتقام جون عزیز اش پا روی همه چی می زاره🖤 و ظاهر شو پسرونه و می کنه و وارد یه باند مخوف به اسم #مافیای_شطرنج میشه ✨ و به خاطر انتقام سر زندگیش #قمار می کنه 🙊 و در این بین ، عاشق میشه ولی وضعیت جوریه که.....🥲❌ بیا ببین آخرش چی میشه!؟(: https://t.me/+wMaGmNHL65cxNTdk https://t.me/+wMaGmNHL65cxNTdk #جوین شو تا لینک باطل نشده🤤😮‍💨🔞

چه دعوایی میکنن سر دختره 😑😱😂 هر دوشون دستمو گرفته بودن ، هر کدوم ی چیزی میگفتن منو میکشیدن طرف خودشون رهام : دلسا با من میاد مهمونی! بعد منو کشید سمت خودش داریا:چرا با تو بیاد وقتی من اینجام؟ بعد منو کشید سمت خودش رهام:زر نزن بابا ، کاری نکن دهنم باز شه ها!! دوباره منو کشید سمت خودش داریا:گوه نخور بابا ، چی میخوای بگی مثلا ، فوقش دست آخر خشتکت و میکنم تو سرت جان؟؟؟؟😳 آروم گفتم:چیزه مگه سر و نمیکنن تو خشتک؟؟ داریا یکم هنگ کرد و بعد گفت:چه فرقی می‌کنه ، بلاخره یکیش و میکنن تو اون یکی دیگه!! رهام:راست میگه دیگه!! آروم گفتم:باشه بابا!! خب حالا دستامو ول کنین ! با گفتن جمله آخر هر دو یادشون افتاد ، داشتن دعوا میکردن ، حالا دوباره، این بکش ، اون بکش!! یهو صدای داروین اومد داروین:دلسا با من میاد مهمونی!! وای نه!!!!! این رمان ته طنز عاشقانس دیگه، بیا برو ببین خود دلسا کیو میخواد؟🤭🔞 لینکش و میزارم این زیر😉👇👇👇 https://t.me/+wMaGmNHL65cxNTdk

های👋 ادتب میشم نوع تبم گسترده‌اس سابقه اد تبی دارم و شاتای رضایتم موجوده امارمهم نیست ویوساعتی+50باشه ورمان یا چنل ماورائی باشید حتما‼️ چنلای غیرهم قبول میکنم ولی بنر اخلاقی ونیمه فقط دن میدم تایمام14:30و23:30هستن ایدیم: @snowball_tab89

دختری که مجبور به درمان بیمارناشناس میشه غافل از اینکه بیمار مرموز عاشقش میشه🤯‼️ https://t.me/iloveblaking آب دهنم رو #قورت دادم و با #استرس بهش خیره بودم. در حالی که #دکمه‌های پیراهنش رو باز می‌کرد با صدای خَش‌ داری زمزمه کرد: -مگه بهت نگفتم تو فقط #مال‌منی حق نداری با کسی حرف بزنی؟! با صدای #ضعیفی نالیدم: -من مال تو روانی نیستم،اصلا خوب کردم با پسرا حرف زدم! زَهر خندی زد و از میون فک‌ قفل‌ شده‌اش غرید: -تو برای من منی کسی حق نداره حتی نیم نگاهی بهت بندازه! دست‌هاش پر قدرتش اسیر گلوم شد و در حالی که آروم روی #تخت هولم‌ می‌داد با #عصبانیت گفت: -امشب زن رسمی من می‌شی و با خشمی به سمتم و اومد و پرتم کرد رو تخت...🤭🔞 https://t.me/iloveblaking https://t.me/iloveblaking #زود_جوین‌شو‌_لینک_الان_باطل‌می‌شه!🔞

رمانی که دختره با اجبار کنار پسره بوده ولی عاشقش شده و اون هزار بار بهش تهمت زده و خیانت کرده که اون بازم دوسش داره و الانم پسره باور نمیکنه که بچه ایی که تو شکم نفسه از اونه😮‍💨❌ ____ صدای برخورد تنمون تو اتاق پیچیده بود و ناله هاش منو جری تر میکرد در عین حال داخلش تل*مبه میزدم که در باز شد و با دیدن نفس...❌🤤

بیا و ببین ادامه رمان چی میشه دختره بچشو سقط میکنه یا نه⁉️ این کار برام خیلی سخت بود من بچه خودمو وجوده خودمه که تو شکمم بود داشتم #میکشتم!! ولی این بچه نباید بدنیا بیاد چون این دنیا خیلی #ظالمه:)) تیکه #شیشه‌ای رو که #شکونده بودم سمت #شکمم بردم تا هم خودمو هم #بچه رو راحت کنم که #امیر وارد اتاق شد و با دادی که کشید...🩸👼🏻 ❌⚠️⚜ https://t.me/+dfyACJ7ddVE1MmQ0 https://t.me/+dfyACJ7ddVE1MmQ0

های👋 ادتب میشم نوع تبم گسترده‌اس سابقه اد تبی دارم و شاتای رضایتم موجوده امارمهم نیست ویوساعتی+50باشه ورمان باشید حتما‼️ چنلای غیرهم قبول میکنم ولی بنر اخلاقی ونیمه فقط دن میدم تایمام14:30و23:30هستن ایدیم: @snowball_tab89 برای تب فرم هم بیاید پی ویم.

روشا دختر سرکش و غیرقابل کنترلی که با رقصیدن توی یکی از مهمونی ها دشمن قدیمی پدرش اونو میبینه و بخاطر شباهت شدیدش به مادرش میشناستش و همون اول عاشق میشه...🤤 و البته داستان جنجالی یاسر و سیتا .. روایت دو داستان عاشقانه‌ و سک*سی متفاوت🤤😈💜 https://t.me/+D1vzTnuiZUAxYzFk ------------------------------------ از دور دیدمش لامصب انگار خودش بود آروم نزدیکش شدم و دستمو رو دهنش گرفتم و بردمش به سمت دستشویی🤤 وارد دستشویی شدم و درو قفل کردم دستمو آروم بردم تو لباسش و وحشیانه سینه هاشو چنگ میزدم لباسشو تو تنش #جر دادم و سرانجام به سینه های نوک صورتیش رسیدم و وحشیانه میخوردمشون دستمو آروم از رو دهنش برداشتم که شروع کرد ناله کردن و از شهوت پر شده بود دستمو داخل شرتش کردم که ناگهان در باز شد و پدر.....