Notes
یادداشت های من، صادق @sadeghzojaji ناشناس: https://telegram.me/HarfBeManBot?start=MTI4MTc5MTYw
БільшеКраїна не вказанаМова не вказанаКатегорія не вказана
157
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
منم مثل همه شما که یه مقدار فیلم بین هستین با دیدن کمتر اثری بهت زده میشم، می خندم،اشکم در میاد و تو فکر می رم. ارزش یک فیلم از نظر من نه ربطی به فرم داره نه محتوا. مقدار شاعرانگی کارگردان یه اثر رو تو ذهن حکاکی می کنه. کارگردان محترم CODA تو قلب من رفت نشت کنار صفی یزدانیان، ریچارد لینکلیتر، حاتمی کیا، کیشلوفسکی، کیمیایی ، علی حاتمی و ...
واقعا اینکه میبینید آدمها خیلی خوشحال میرن خرید عروسی و خیلی سرحال و تروتمیز مراحل رو طی میکنند تازه این وسط رژیم میگیرن و به پاکسازی پوستشون میرسن یا دروغه یا اونا یه جوری وقت دارن که ما نداریم.
ما کمتر از یه ماهه که خونه رو اجاره کردیم و فکر کنم هیچ روزی رو زودتر از یازده از خرید و کارا برنگشتیم، اکثر روزا فقط وقت میکنیم یه وعده غذا بخوریم، حتی نرسیدیم یه خط کتاب بخونیم این روزا، من نمیرسم ابروهامو بردارم، عرفان هم اگه مهمونی دعوت شیم یه دستی به ریشش میکشه، چاق شدیم، موهامون ریخته، پوست من حسابی بهم ریخته چون نمیتونم قرص حساسیت بخورم برای اینکه صبح خواب میمونم، مصرف مسکنمون رفته بالا و خب حقیقتا این انتظارمون نبود. فکر میکردیم قراره خیلی تروتمیز بریم سر خونمون اما الان یه مجموعه عکس داریم که روند گود رفتن زیر چشمامون توش کاملا پیداست.
البته که اینها ظاهرش غره فقط گفتم که باور نکنین عکسای خوشرنگ و بانمک زوجای اینستا رو وقتی میرن خرید عروسی و با دوتا ساک خوشگل برمیگردن. حقیقتش اینه که من شلوارم پاره شده و هنوز وقت نکردم بخرم، با شلوار تابستونی پالتو میپوشم میریم خرید و با دوتا ساک برنمیگردیم با بند رخت و برس دسشویی و رنده و... میایم در حالی که واقعی زشت و خسته و خوشحالیم.
بزرگترین مشکلم با توییتر، اینستاگرام و بهصورت کلی با جهانِ امروز، اینه که آدما توش هرروز زندگی میکنن. نمیدونم چجوری میشه هرروز زندگی کرد و از بین نرفت. من اکثر روزها نیستم. زندگی نمیکنم و خارج از کالبدمم. با اینوجود یکهفته پشت سرهم وجود داشتن، جوری فرسودم میکنه که نمیشه و نباید دربارش حرف زد. باید از کنار همهی اینها گذشت و به خستگی پناه برد.
خستگی، یاور همیشه مومن ماست.
من دل به غم تو بسته دارم ای دوست
درد تو به جان خسته دارم ای دوست
گفتی که به دل شکستگان نزدیکی
من نیز دلی شکسته دارم ای دوست
Alireza Ghorbani - Midani To.mp314.07 MB
این روزا خیلی داره سخت می گذره بهم. اساسا زندگی اجتماعی هر آدمی زادی رو هر چه قدر هم درون گرا ازش بگیرید چیزی ازش باقی نمی مونه. این روزا دارم اجتماعم رو از دست می دم و دلم مثه سیر و سرکه می جوشه . قلبم تند میزنه و امیدم به تک آدم هایی هست که اونا رو هم دارم با رفتارم از خودم دور می کنم. پادکست حالم رو خوب نمی کنه فقط یکی دو ساعتی حواسم رو پرت می کنه . موسیقی و شجریان و دار و دسته شون هم به همین ترتیب . اگه بخوام بگم دلم چی می خواد باید بگم بیش تر از هر وقت دیگه دلم ثبات می خواد . دلم ذهن خلوت می خواد . دلم می خواد همین الان تو همین لحظه وسط چهارراه ولیعصر یه دفعه همه چی آروم بشه .
این نوشتن های روز مره تومنی ده هزار با استوری های توی اینستاگرام فرق می کنه. اینا از جنسه واقعیته ، عشقه و اونا اما نه برعکس. امیدوارم یه روزی بتونم خوب منظورم رو برسونم
خونه رو مرتب کردم و ظرفها رو شستم و جارو کردم. به گلها آب دادم و سعی کردم یه ساعت بخوابم که با استخون درد نیم ساعت نشده از خواب بیدار شدم. درد داره توی تنم میپیچه و باید لباسها رو هم بشورم و برم حمام و بعدش تهران. خیلی بی حوصله ام و مقاله هام هم مونده و کلا تا فردا شب وقت دارم. فردا هم باید دز دوم واکسنمو بزنم، برم دانشگاه، بعدش الف رو ببینم و بعدش اگر بشه برگردم اینجا. هنوز لیست کارهام رو ننوشتم و فردا در حالی بیستم مهره که من نه توی ولیعصر راه رفتم، در شش ماه اول سال یه دونه هم آب طالبی نخوردم و فصلش گذشته، شبها زود میخوابم و صبح ها هر روز برای پیاده روی دیر بیدار میشم. نامه ای که دیشب نوشتم رو اگر هر چه زودتر نفرستم، مطمئنم که دوباره تصمیم میگیرم بذارمش توی کمد. نیاز دارم از چندتا مساله حرف بزنم، کمی دلگرم شم و بسط خروجی داشته باشه. در اصل خاک تو سرمه جای کلمه. دلم یکم شادی معمولی میخواد. یادم باشه برای الف نارنگی ببرم.
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.