دبیرستان دخترانه همگام
دبیرستان غیرانتفاعی دخترانه دوره اول همگام (هفتم ، هشتم، نهم ) ۳۳۲۳۶۰۴۱
Більше207
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
🔴🔴قابل توجه دانش آموزان والدین گرامی :
موضوع : کمک به زلزلهزدگان
خانهخیرین استان کردستان در قالب کمپین "هاودلی" با مشارکت موسسات ، سازمانهای مردمنهاد، فعالین اجتماعی و آحاد مردم خیر به منظور کمک به همنوعان عزیز زلزلهزده شهرستان خوی ، اقدام به جمعآوری کمکهای نقدی و غیرنقدی مینمایید.
والدین گرامی و دانشآموزان عزیز کمکهای خود را میتوانند از طریق شماره حسابهای پیوستی و مکان تعیین شده در آگهی به دست مردم مصیبت دیده برسانند.
خوشبختی یعنی این!
هنگامی که مجری رادیو در یک مصاحبه تلفنی، از میلیاردر نیجریایی آقای «فیمی اوتولا» (Femi Otedola) پرسید: «آقا چیزی به یاد میآورید که شما را به یک مرد شاد در زندگی تبدیل کرده باشد؟»
او گفت: «من چهار مرحله از زندگی شاد را پشت سر گذاشتهام و بالاخره معنای سعادت حقیقی را درک کردهام.
اولین مرحله جمع آوری ثروت و امکانات بود. اما در این مرحله آن سعادتی را که میخواستم به دست نیاوردم.
سپس مرحله دوم جمعآوری اشیاء و لوازم قیمتی آغاز شد. اما متوجه شدم که اثر این چیزها هم موقتی است و درخشش چیزهای با ارزش زیاد دوام نمی آورد.
سپس مرحله سوم، یعنی مرحلۀ دریافت پروژه های بزرگ فرا رسید. این زمانی بود که من 95 درصد از عرضه دیزل در نیجریه و آفریقا را در اختیار داشتم. من همچنین بزرگترین مالک کشتی تجاری در آفریقا و آسیا بودم. اما حتی اینجا هم به خوشبختی که تصور میکردم نرسیدم.
مرحله چهارم زمانی بود که یکی از دوستانم از من خواست برای چند کودک معلول ویلچر بخرم. فقط حدود 200 بچه. به درخواست دوستم، بلافاصله ویلچرها را خریدم و دوستم اصرار کرد که با او بروم و ویلچرها را به بچه ها بدهم. من آماده شدم و با او رفتم. آنجا با دست خودم این ویلچرها را به این بچه ها دادم. من درخشش عجیب از شادمانی را در چهره این بچهها دیدم. تمام آنها را دیدم که روی ویلچرها نشسته اند، به اطراف میچرخند و تفریح میکنند. انگار در جایی به پیک نیک آمده بودند و برندۀ لاتاری شده باشند.
آن وقت شادی واقعی را در درونم احساس کردم و زمانی که تصمیم گرفتم آنها ترک کنم، یکی از بچهها پاهایم را گرفت. سعی کردم به آرامی پاهایم را آزاد کنم اما کودک به صورتم خیره شد و پاهایم را محکم گرفت.
خم شدم و از این بچه پرسیدم: چیز دیگری لازم داری؟ پاسخی که این کودک به من داد نه تنها باعث خوشحالی من شد؛ بلکه نگرش من را به زندگی عوض کرد. این کودک گفت: میخواهم چهره تو را به یاد بیاورم تا وقتی در بهشت با تو مواجه شدم، تو را بشناسم و بار دیگر از تو تشکر کنم.
نامه اعمال سپید
از خواب بیدار می شوم همه جا سپید پوش شده است
از خانه خارج می شوم درختانی که تا پریروز لباس سبز پوشیده بودند و دیروز بی لباس بودند امروز لباس سفیدی بر تن داشتند.
یک دانه ی سفید پایین آمد و بر گونه ام نشست و گرمای درونم آن دانه را آب کرد،
دانه ای دیگر و دوباره دانه ای دیگر آنقدر که شمارش از دستم خارج شد اما دیگر گرمایم آنها را آب نمیکرد چون دانه های برف که انگار عروس های کوچکی بودند که رقصان پایین می آمدند گونه های من را نیز سرد کرده بودند اما به جایش قلبم از شادی گرم شده بود!
بام خانه ها هم سفید شده بود
آب رودخانه ها یخ بسته اند، دیگر آن ماهی های رنگارنگ نمی توانند سر از آب بیرون بیاورند و از منظره ی بیرون از آب لذت ببرند. در دور دست ها کوه های برف گرفته و ابر های سیاه و سفید شهر را سفید رنگ کرده بودند.
از تماشای منظره برفی چشم می پوشم و تصمیم به قدم زدن میگیرم، جای پای کفش هایم بر روی برف ها نقش بر میدارند و صدای برف های زیر کفش هایم مانند صدای خش خش برگ های خشکیده ی پاییز است
نگاه کردم! زمین همچون یک کاغذ شده بود، کاغذی که انگار نامه اعمالش سفید است.
می خواستم در آن نقش و نگاری بکشم و آن را نقشین کنم
دور دست ها می نگرم، خورشید هنگام طلوع کردن را مناسب می بینید و با یک پرتاب بر روی برف های بلورین نور می تاباند و برف از خجالت آب می شد
محو برف شده بودم، محو عظمت خدا که که این عروس های کوچک را چگونه به هم متصل کرده است.
A.Samavati
F.Saedi
📢📢📢دانش آموزان عزیز هر سه پایه همگام
ضمن خسته نباشید و خدا قوت بابت تلاشتون در این مدت که از امتحانات ترم اول گذشته، .
تجربه نشان داده بعضی از دانش آموزان
در هفته ی پایانی امتحانات باقی مانده را جدی نگرفته و نمرات مطلوبی را کسب نمی کنند .حتما این چند درس ساده باقی مانده را هم جدی گرفته و مثل هفته ی اول خوب مطالعه کنید نمرات این دروس ساده به اندازه دروس سخت در معدل ترم شما موثر خواهد بود.
@hamgamschool
Repost from مبتکران سنندج
🌿🌿🌿_______
میدونی خود ده سال دیگهات
الان اگه میتونست باهات حرف بزنه بهت چی میگفت؟
"به خاطر تمام امیدهایی که بهم دادی
به خاطر تمام تلاشهایی که کردی
و به خاطر تسلیم نشدن و جا نزدنت
امروز من به اینجا رسیدم. ازت ممنونم
و خیلی دوستت دارم."
Фото недоступнеДивитись в Telegram
برنامه مطالعاتی جهت آمادگی برای امتحانات ترم اول.
@hamgamschool
Фото недоступнеДивитись в Telegram
برنامه مطالعاتی جهت آمادگی برای امتحانات ترم اول
.
@hamgamschool
داستان راننده تاکسی در سنگاپور
شش سال پیش به یه راننده تاکسی در سنگاپور، یه بیزینس کارت دادم تا طبق آدرس ، منو به جای خاصی برسونه.
راننده در آخرین نقطه، دور یه ساختمان پیچید. تاکسی متر یازده دلار نشون می داد اما او فقط ده دلار گرفت.
بهش گفتم هنری! تاکسی مترِ تو یازده تا نشون می ده چرا ده تا حساب کردی؟
او پاسخ داد: "آقا، من یه راننده تاکسی هستم، در واقع باید شما رو مستقیم به مقصد می رسوندم. از آنجا که محل دقیق رو بلد نبودم، مجبور شدم دور ساختمان بگردم. اگه مستقیم آورده بودمت، می شد ده دلار."
سپس ادامه داد: "سنگاپور یه مقصد جهانی جهانگردیه و آدمای زیادی برای سفر های سه چهار روزه میان اینجا. بعد از رد شدن از بخش گمرک و مهاجرت، اولین تجربه معمولا راننده تاکسیه، و اگه این تجربه خوب نباشه، سه چهار روز باقیمانده هم دلچسب و شیرین نخواهد بود."
او گفت: "جناب، من راننده تاکسی نیستم، من سفیر ملت سنگاپور هستم، یک سفیربدون پاسپورت دیپلماتیک !"
به نظرم، او احتمالا تا بیش از کلاس هشتم درس نخونده بود،اما در نظر من او یه آدم حرفه ای بود و رفتارش سرافرازی و غرور در عملکرد و شخصیت رو منعکس کرد.
اون روز فهمیدم یه آدم برای اینکه حرفه ای باشه، به بیش از صلاحیت ها و مدارک حرفه ای نیاز داره.
در یک جمله، این حرفه ای بودن همراه با رفتار و ارزش های انسانیه که تفاوت ها رو مشخص می کنه!
دانش، مهارت، پول، تحصیلات، همه بعد از اون میاد. اول از همه، ملاک، ارزش های انسانی، صداقت، و درستیه.
حرفه ای گری به کاری نیست که داری انجام میدی، بلکه به اینه که اون کار رو چگونه انجام میدی..
@hamgamschool
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.