اثر پروانه اى
در جهان نانوشته اي كه زندگي ميكنيم ، كوچكترين تغييري در كلمه هاي بي اهميتمان ميتواند منجر به تخليه ي خون از رگ هاي انسان ديگري شود . @Asareparvaneii_bot
Більше1 241
Підписники
-124 години
Немає даних7 днів
+1130 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
Repost from N/a
راست میگن که آدم جهنم رو تو همین دنیا تجربه میکنه. وگرنه چه جهنمی میتونه بدتر از این باشه که آدمیزاد صدبار، هزاربار، میلیونها بار در روز از درد و غصه دق کنه ولی نمیره.
من چندمين باره كه همين مكان سربسته ميشينم و هركاري كه مي كنم اشك هام ميريزه؟ دهمين بار؟ يا بيشتر؟
Фото недоступнеДивитись в Telegram
هواي نيمه ابري و باروني، هيجده درجه بالاي صفر، روي تخت دراز كشيدم و به متن ايميلي كه بايد بنويسم فكر مي كنم. مچ پاي راستم آسيب ديده و من فكر مي كنم اين مهم تره يا بايد زودتر برم چشم پزشكي و بعد پهلو به پهلو ميشم. يه قطره اشك از چشمم مي چكه روي رو تختي خالدار آلبالويي تخت و من فكر مي كنم قطره ي اشكم رو با چه بهانه اي توجيه كنم؟ دست ميكشم روي چشمام خيسه هنوز. موزيك ميخونه، موزيكي كه شازم كردمش. بارون ميزنه و موزيك ميخونه و من آلبالوي خالدار ميخورم و ..
كاش ميشد بخوابم و هرگز بلند نشم ولي متاسفانه پروژه مردم دستمه و مجبورم بلند شم…
به شكل عجيبي هوا اينجا مستقيم از زمستون ريخته شد توي تابستون! هيچ بهار خنكي در كار نبود! ديروزش هوا ١٢ درجه سرد و يخبندون بود و كاپشن پوشيده بوديم توي سرما و يهو شد بيست و خورده اي و آفتاب سوزان و رطوبت و دم! آه!
خسته ام، نه خسته ي روحي و جسمي و هرچي. فقط خسته ام، خسته خسته. خسته براي هميشه…!
قبلش داشتم فكر مي كردم خيلي ترسناكه كه دو روز از ذهنم بخاطر داروها پاك شده كه امروز از كسي مسيج گرفتم كه سال تا ماه بهش تلفن نمي كردم و بعد ديدم كه خودم بهش مسيج داده بودم و رندوم حالش رو پرسيده بودم. اما حالا فكر مي كنم گاهي بد هم نيست. اين كه به خودت بياي و يادت نباشه، انگار تازه به دنيا اومده باشي، ميدوني؟ بعيد ميدونم…
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.