𝁚ּ𝛢ᏽᥲꮅᥱ¹⁹⁸⁰𝆟ִֶָ𝁙ׁ
«زوزهی مـغزهـایِ گلاویز با مـرگ» «مـعمایی آبـــی، در خطِ فقیرنشینِ نگاههـایی مخـروبه.» #𝐃𝐲𝐢𝐧𝐠𝐈𝐧𝐁𝐥𝐮𝐞𝐒𝐨𝐫𝐫𝐨𝐰
Більше5 482
Підписники
-724 години
-407 днів
-16730 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
_ حتی آسمان هم وقتی به آن نگاه میکنی یک سمتش تاریک و طوسی رنگ است و سمت دیگرش سفید و پنبهای؛ از آدم چه انتظاری داری؟! مثل آن است که؛ کل شهر متمایل به اشک و باران باشد جز، آن نقطهای که خودت ایستادهای.
☃ 28
_ آدمها تا حد مرگ بهت چاقو میزنن و بعد بهخاطر اینکه لباسشون رو خونی کردی، تو رو قضاوت میکنن :)
🕊 38
تکخطیهای کانال برای بیو عالی میشه، حتما توش جوین باشید، عزیزا :>💕
Repost from 𝙅𝙚𝙤𝙣 𝘢𝘯𝘥 𝘩𝘪𝘴 𝙘𝙖𝙛𝙚́ 𝙖𝙪 𝙡𝙖𝙞𝙩. ☕
چون احتیاج داشتم که دوست بدارم، و دوستم بدارند، تصور کردهام که عاشق شدهام. به عبارت دیگر خودم را به حماقت زدم.
- کامو
💘 6
در هر حال، یادتان باشد که یک شخصیت کامل باید یک جو دیوانگی و کمی حماقت هم داشته باشد؛ چون در غیر این صورت، آدمی نمیتواند دوام بیاورد.
🍾 23💘 1
میفرستید و سر حرفهایی که میزنم و به کار میبرم باهمدیگه اختلاط میکنید؟!
عجیب هستیدا...
🐳 2
_ آرزوهای من، خلاصه میشوند در نقشههای پلیدی که در سر دارم. سرآغاز فاجعهاش آن است که نطفهی پیشمانی، مدتهاست به دیار انهدام رسیده.
پس نتیجه چیست؟! آن است که بیخود و بیجهت از من انتظاری نداشته باشید.
🐳 21☃ 3💘 1